دیگر باید قبول کنیم که پس از این همه سال جشنواره فجر تبدیل به هویتی برای سینمای ایران شده. هر سال زمستون که میشه، از بچه هفت، هشت ساله تا افراد مسن همه فکر ذکرشون گرفتن بلیت و دیدن فیلم تو جشنواره میشه.
وقتی پای صحبت قدیمی تر ها میشینی همه از صفهای طولانی جشنواره میگن که ساعتها توی برف و بارون وایمیستادن تا از مردی که داخل گیشه نشسته بود بلیت بگیرند و پس از تاریک شدن سالن سینما، برای دو ساعت هم که شده تمام مشکلاتشون رو فراموش کنند.
سینما رویایی است که خیلیها را در خود غرق کرده و خواهد کرد، یک غرق مصنوعی لذت بخش! مثل عید نوروز میمونه، بهش سال تحویل یا آغاز سال نو سینما هم میگن! کارگردانها فیلمشانو زود میسازن که از قطار سال تحویل جا نمونن، بازیگرها تند تند دیالوگاشون رو میگن تا فیلم برسه به جشنواره و اونو با مردم ببینن.
ما قدر رویا رو می دونیم، قدر رویا پرداز رو هم میدونیم… همه ما به رویا نیاز داریم، اگر هم کسی میگه نیاز نداره، خب میتونه جمع کنه و هیچ وقت سینما نره …
ولی ما این تاریکی را دوست داریم، حتی اگر صدای چیپس خوردن نفر کناری هم اذیتمون کنه اما تا آخرش میشینیم روی صندلیمون و نمیذاریم کسی ما رو از این غرق شدن نجات بده…
سال جدید سینمامون چند ساعت دیگه شروع میشه، مثل بچهها که عید لباسهای نو شون رو میپوشند، کارگردانها و بازیگرها فیلمهای جدیدشون رو دستشون میگیرن و با خودشون میارن که تماشاش کنیم.
مثل تمام مردم ایران، سینما هم این روزها حال و روز خوبی نداره، ولی با همین تن نحیفش دم در وایستاده و به همه تعارف میزنه… حالا فقط دو سال مونده تا به چلچلی برسه… و امسال با رخت سیاه میخواد سال نو رو کنار مردمی باشه که تو این شرایط هم رویاهاشون رو فراموش نکردن…
همه سوگواریم و ناراحت، دلایلش رو هم خودتون بهتر از هر کسی میدونین… اما با همه خشم و غمی که در دلهامون هست، امسال هم کنار همدیگه خواهیم بود و سینما را تنها نخواهیم گذاشت.
طراحی و اجرا: شهاب جعفرنژاد
موشن گرافیک: پیمان امدادی
مدیر پروژه: آریان امیرخان
مدیر هنری: میثم میرزائی
موسیقی: مرتضی حنانه