سما بابایی | «شب، داخلی، دیوار» سومین ساخته سینمایی وحید جلیلوند است. فیلمی که در راستای همان نگاه کارگردان به مسائل اجتماعی ساخته شده، اما در اینجا جلیلوند نشان میدهد که در این عرصه به یک بلوغ فکری و ساختاری رسیده است.
به گزارش فیلمنیوز، «شب، داخلی، دیوار بالغترین فیلمِ کارنامهی وحید جلیلوند است، فیلمی که شخصیتها و رویدادهای آن جهانِ مخاطب را یادآور میشود. کارگردان با ساختاری متفکرانه ما را به دنیای قهرمان خود و چیزی که تجربه میکند، میبرد. ایکاش دربارهی فیلم زمانی مینوشتیم که بر پردهی سینما مینشست، اما حالا دیگر چارهای نیست ، فیلم در کانالهای تلگرامی و شبکه مجازی خیلی زود دست به دست چرخید و در دسترس مخاطبان قرار گرفت.
دربارهی فیلم | برخلافِ آنچه از فیلم استباط میشود و گویا همین ماجرا نیز به توقیف و در نهایت توزیع غیرقانونی آن منجر شده، «شب داخلی دیوار» را نباید فیلمی سیاسی دانست، سیاست، اعتراضِ کارگران، حضورِ پرتعداد ماموران امنیتی و گارد ویژه تنها بهانهای است برای ترسیمِ داستانی که عشق در آن عمیق، مقدس و پُر بهاست. او عشق را این بار در میانِ گلوله مییابد، در میانِ فریادها و قدرتِ باتومها و راست میگوید که هر چه هست، از فضل و رحمتِ اوست. عشق این بار شمایلِ رویایی خود را از دل یک بحران نشان داده است. بحرانی در بیرون از زندگی علی و تلاطمی در روحِ آدمی که خانوادهاش او را به خاطرِ کارش طرد کردهاند و حتی حالا هم خبری از او نمیگیرند. اثر یادمان میاندازد در دنیای تاریک و پر آشوبِ این روزهای جهان (و بالاخص روزهایی که ما در آن گرفتاریم) نجاتدهنده، دیگر در گور خفته نیست و میتواند در قامتِ زنی رنجکشیده باشد که چون نوری در دلِ تاریکی زندگیِ علی سیروانی قدم بگذارد. «لیلا» (به این اسمِ استعاری در ادبیاتِ ایران توجه کنید) زنی است که از همان اولین لحظاتِ حضورش، نقشِ موثری در زندگی علی ایفا میکند. او آمده تا موسقی جدیدی را به زندگی علی وارد کند و او قدردانِ این ماجراست.: «ارزشاش رو داشت برای زنی که نمیشناسی، زندگیتو خراب کنی؟» پاسخ علی حتما یک چیز است: بله، ارزشِ آن را داشت.
دربارهی فیلمنامه | جلیلوند فیلمنامهای نوشته بدون حشو و زوایدِ مرسوم برای دراماتیزه شدن. زمانِ فیلم دو ساعت به طول میانجامد؛ اما هیچ گاه از ریتم نمیافتد و «تعلیق» در تمامِ این مدت جریان دارد و همین هم هست که فیلم را تا آخرین لحظه سرپا نگاه میدارد و مخاطب را با خود همراه میکند. فیلمنامهی جلیلوند، آنچنان پر و پیمان است که گاه نفسِ مخاطب را میگیرد و تحملِ این همه تلخیِ عینی را برایش دشوار میکند. آدمی یک ویژگی دارد و آن فراموشیِ لحظاتِ تلخِ زندگی است و حالا فیلمی مقابلِ ببیننده قرار دارد که در واقعیترین شکل و بیادا و اصولهای هنرمندانه، خاطراتی را که ممکن است لمس کرده باشد یا به تصویر دیده و بهوقتش برایش اشکها ریخته را به تصویر کشیده است. نه، هر کسی چنین توانی ندارد. فیلم تلخ است؛ اما بیسیاهنمایی. او واقعهای را به تصویر کشیده که خیلیها (آن را با تمامِ وجود لمس کردهاند . دیالوگهای جلیلوند در این فیلم، کوتاه اما بسیار اثرگذار است. دکتر راست میگوید، قرار نیست چیزی خوب شود، قرار است از این بدتر نشود.
کارگردانی | سومین ساخته سینمایی وحید جلیلوند، تمام قواعد یک فیلمِ اجتماعی را داراست و این قواعد چنان ماهرانه به تصویر کشیده شدهان که میتوان آن را سرآغازِ یک سینمای نوینِ اجتماعی در ایران دانست و الگویی برای دیگر فیلمسازان. «شب، داخلی، دیوار»، در عینِ حال فیلمِ فرم است و قواعد فرمیک در نما به نمای آن مشاهده میشود؛ او منطق درامِ خود را چون منطقِ ریاضیات با دقت و وسواس از همان ابتدا چیده است. کارگردان از ابتدا میدانسته که چه میخواسته و تصویرِ یک اثرِ فرمال را تنها (بهرغمِ جریانِ معمول) به میزِ تدوین نسپرده است. در این میان دستاوردِ بزرگ برای او این بوده که برخلافِ بسیاری دیگر از آثارِ این ژانر، میتواند مخاطب را با خود همراه کند. کارگردان در این فیلم از نمادهای بسیار بهره بُرده و اصلا نام فیلم نیز نمادین است: «شب، داخلی، دیوار» اینجا با دیوار روبهروییم، با تاریکی، با نوری که گاه در چشمِ قهرمان مینشیند و بارانی که بالاخره میبارد.
جلیلوند جز در قسمتِ پایاننی از فلشبک و فلش فوروارد که محبوبِ فیلمسازانی است که میخواهند قصهی خود را به شکلِ نوئی بیان کنند، استفاده نکرده و آن زمان که از این ماجرا بهره میگیرد نیز استفاده از آن را تنها برای رسیدن به هدفِ زیباییشناختی تقلیل نداده است. این فلشبک و فلش فوروارد ادامهی منطقِ روایی داستان است. در جهانِ تاریکِ علی، فرقِ چندانی میانِ آن آپارتمانِ دلمرده و سلولِ تاریکِ زندان وجود ندارد. آدمهایی که دور و اطرافِ او هستند، خواسته و ناخواسته همان زندانبانانند و برای همین انگار اتفاقِ چندانی در شکلِ بیرونی زندگی علی رخ نداده است، او چشمِ خود را از دست داده و به جایش نوری در دلش پیدا شده است. ضمن آنکه مخاطبِ هوشمند از همان ابتدا که گاه تصویرِ او را از دوربینی مدار بسته مشاهده میکرد، میتوانست حدس بزند که این مرد زیرِ نگاهِ دیگرانی است (َشاید همانندِ آنچه آدمیانِ اثرِ سترگِ 1984 آن را تجربه کرده و زیستهاند)
بازیها | در «شب، داخلی، دیوار» از آن نویدِ محمدزادهی همیشگی خبری نیست. از آن رفتارهای در ذهن مانده از او که گاه در بازی و نحوهی خاصِ ادای کلماتش وجود دارد. او بهترین بازی زندگی خود را با کوچکترین حرکاتِ بدن و در یک فضای بسته به تصویر کشیده و توانسته با ظرافت، نابینایی نقشِ یک نابینا را بازی کند، طوریکه انگار تاریکی مطلق را با تمام وجود لمس کرده است. قامتِ او در تمام طول فیلم خمیده است و آن صدای آرام به خوبی حسِ انزوایش را نمایش میدهد. لحنِ او در سراسرِ فیلم غمگین است و چه بیانی از این بهتر برای بیانِ رنجِ نهفته در وجودش؟ او ترس و غم و خشم و امید را به باورپذیرترین شکلِ ممکن با آن بدنِ نحیف ارائه میدهد. دایانا حبیبی نیز در نخستین نقشآفرینی جدی خود در سینما، توانسته حضور خود را به عنوان بازیگری تازهنفس و پر توان به سینمای ایران معرفی کند. بازیگری که از این پس بسیار از او خواهیم شنید.
عوامل فنی | «شب، داخلی، دیوار» فیلمی کاملا حرفهای است. طراحی صحنه، لباس، فیلمبرداری و همه چیز دست به دست هم دادهاند تا اثری باشکوه در سینمایِ بیدفاع امروز خلق شود. نورپردازی، طراحی صحنه و موسیقی همه در خدمتِ فضای فیلم هستند. در این میان اما فیلمبرداری «ادیب سبحانی» بسیار حساب شده است. او در پلانهای متحرک، بهخوبی تنش و اضطرابِ شخصیتهای فیلم را نشان میدهد و میتواند حسِ فیلمسار را به خوبی منتقل کند. میزانسنها به خوبی بسته شده است و نگاهِ دوربین که گاه از چشمِ علی است، مخاطب را بیش از پیش با دنیای او آشنا میکند. اگر فیلم آن حرکتِ دوربینِ روی دست را نداشت، حتما از این کمتر اثرگذار میشد. اما نمیتوان از طراحی صدای بینظیرِ «علیرضا علویان» نیز گذشت که با استادی تمام روی فیلم نشسته است.
حقیقتا اولش فکر نمیکردم با همچین فیلمی رو به رو بشم اما وقتی فیلم تموم شد فهمیدم یه شاهکار رو دیدم .
فیلم سفارشی معلومه
فیلمنامه خوبی هم ندارن قطعا
فیلم خوبی بود
در شلوغی های کارگران،. لیلا را نشان میداد که چادر دارد
ولی
با شدت و اوج درگیری و تنش ، چادر از سرش افتاد
و
این خییلی مفهوم داشت…
و یا
صداهای پای محکم لیلا برای بالا آمدن، بسیار اثرگذار بود
یعنی برای رسیدن به مقصدش محکم حرکت کرده…
و…
دیالوگ های توی ون پلیس هم محشر بود.
امیدوارم روزی فیلم را در سینما هم ببینم
واقعا بازی نوید عزیز و دیانا باهم عالی بودند مرسی