وحید سعیدی | نوید محمدزاده طی این سالها نقش سخت کم بازی نکرده، اما نقش «علی» در فیلم «شب، داخلی، دیوار» نه تنها سخت است که پیچیده و هزار توست، نقشی است که بازیگر برای همراه کردن مخاطب باید دست او را سفت بچسبد و با خود ببرد ، تا گام به گام زیر و بم پیچشهای شخصیتی کاراکتر را برایش رو کند.
نوید محمدزاده از زمانیکه وارد سینما شده تا همین الان نقش معمولی بازی نکرده است. او در همه این سالها برای بازنمایی و خلق هر کاراکتر با چالشی اساسی مواجه بوده و توانسته از پس آنها هم به خوبی بربیاد. نوید برای عبور از این چالشها هربار نقشه راه جدیدی رو کرده و توانسته به همین واسطه مخاطبش را شگفتزده کند.
او در «شب داخلی دیوار» با چالشی جدید، سخت و البته پر وپیچ و خم مواجه است. علی کاراکتری است که نوید در فیلم وحید جلیلبوند به مصاف او میرود. یک مصاف نفسگیر که با شخصیتی که کوچکترین لغزش در رویارویی با او ، همه چیز را نقش برآب خواهد کرد.
ماحصل آنچهکه از بازی نوید محمد زاده در فیلم «شب داخلی دیوار» میبینم مشخص میکند که او از همان روزیکه فیلمنامه را خوانده و با علی مواجه شده، نقشه چگونگی ورود به لایههای شخصیتی این کاراکتر را گام به گام کشف کرده است و بعد از کشف و شهود با همراهی وحید جلیلوند به عنوان صاحب اثر آن را آنالیز کرده و سپس روح خود را در کالبد آن دمیده است ، از همین روست که مخاطب در همان اولین رویارویی با علی و بعد از گذشت دقایقی نوید محمدزاده را به کل فراموش میکند و با کاراکتری همراه میشود که حتی به لحاظ فیزیک ظاهری هم تفاوتی ژرف با او دارد.
رسیدن به این اندام استخوانی و تکیده کردن صورت طی طریق نوید برای یکی شدن با علی را نشان میدهد . او در همان گام اول بحرانی که علی با آن مواجه است را به درستی آنالیز کرده و همین آنالیز درست از موقعیت علی است که موجب شده تا محمدزاده ابتدا به لحاظ جسمانی خودش را به شرایطی برساند که مخاطب در همان نگاه اول عمق چالشی که کاراکتر با آن رو در روست را حس کند. در همان دقایق ابتدایی مخاطب متوجه میشود که علی چه عذابی را بابت مشکلی که برای بیناییاش به وجود آمده تحمل میکند.
نوید محمدزاده در واقع مسیر را طوری جلو میرود که مخاطب در همان گامهای اول دستش را در دست او میگذارد تا آرام آرام وارد کالبد علی شود. از اینجا به بعد است که هرچقدر داستان جلوتر میرود مخاطب بیشتر با علی همراه میشود و این همراهی از طرف بازیگر و کارگردان بهشکلی کاملا بطئی اتفاق میافتد. دقیقا همین عامل هم باعث میشود تا مخاطب مختصات جهانی که علی در آن دست به عصیان میزند را با تمام وجود بپذیرد و دنیایی که در اتمسفر آن چار دیواری خلق شده را باور کند.
در سکانس پایانی علی در سلولش سیگارش را روشن میکند. دوربین از نمای بیرونی دست او را در حالی که سیگار لای انگشتانش است را در چارچوب پنجره سلول قاب میگیرد و آرام آرام از آن دور میشود ؛ آنقدر دور که پنجره سلول علی تبدیل به یک لکه کوچک در یک ساختمان غول پیکر میشود، دوربین هر چند مخاطب را به ظاهر از علی دور و دورتر میکند، اما روح و قلب او همانجا پیش علی مانده و این همان جادوی سحرانگیز بازی نوید محمدزاده است.
بله و همیشه جناب محمدزاده تکراری و هیستریک و با کلمات خورده شده و بدون میمیک متفاوت بازی کرده و می کنند و نقش ها فقط همین بوده
سلام ، من فیلمهایی با فضای بسته و تاریک را اصلا نمی پسندم و از اول فیلم سعی کردم تلویزیون را خاموش کنم ولی نشد ، و این به خاطر تاثیر بازی شگفت انگیز نوید محمد زاده بود ممنون از ایشان برای بازی های درخشان .
فیلم معناگرا به درد اکثریت مخاطبان نمی خورد فقط مخاطب خاص دارد.