در سینمای رضا میرکریمی، شخصیتها حرف اول را میزنند. شخصیتهای میرکریمی اکثرا ساده و مهربانند و دنیایی بزرگ دارند. بعضیشان از مسیر اصلی دور افتادهاند و در سفری پرچالش برای بازگشت به خود هستند، بعضی دچار شک شدهاند و بعضی دیگر، از روزمرهگی به فکر چارهای برای فرار افتادهاند. آنچه اهمیت دارد این است که مخاطبان از ابتدا تا انتهای فیلم، چنان با این شخصیتها اخت میشوند و به قدری با داستان زندگیشان گره میخورند که تا مدتها در ذهنشان باقی میمانند. نکته مهم اینکه در اکثر فیلمها، میرکریمی اسامی برای شخصیتهایش انتخاب کرده که کاملا با ویژگیهای نقش تناسب دارند. به بهانه اکران فیلم «نگهبان شب» مروری داریم بر به یادمادنیترین شخصیتهای فیلمهای این کارگردان.
به گزارش فیلمنیوز، هرکدام از فیلمهای رضا میرکریمی شخصیتهای ماندگار زیادی در خود جای دادهاند اما سعی کردهایم روی شخصیتهایی دست بگذاریم که حضورشان اهمیت زیادی دارد و معنای فیلم به بودنشان بستگی دارد.
زیر نور ماه| نام کاراکتر: سیدحسن| بازیگر نقش: حسین پرستار| سال تولید: ۱۳۷۹
«زیر نور ماه» روی مسئله مهم شک دست گذاشته بود؛ شک طلبهای جوان آنهم درست در آستانه عمامهگذاری. سیدحسن با بازی حسین پرستار، پسر جوان روستایی سادهای بود که به تشویق پدربزرگ روحانیاش به حوزه آمده بود تا راه او را ادامه دهد. او همیشه خدا را در دروس حوزوی دیده بود و هیچوقت پا به اجتماع نگذاشته و از مشکلات مردم در جامعه خبر نداشت. مواجهه او با بیخانمانهای زیرپلنشین باعث شد با چالشی جدی نسبت به دروسی که در حوزه خوانده مواجه شود و نسبت به همه چیز شک کند. سیدحسن شخصیتی آرام و کمحرف بود و میرکریمی اجازه داده بود مخاطبان از نقطه نظر او به مسائل نگاه کنند و خودشان بهترین قاضی برای شبهات مطرح شده در فیلم باشند.
اینجا چراغی روشن است| نام کاراکتر: قدرت| بازیگر نقش: حبیب رضایی| سال تولید: ۱۳۸۱
در فیلم «اینجا چراغی روشن است»، میرکریمی نام قدرت را برای کاراکتری شیرینمغز درنظر گرفته بود؛ پسری سادهلوح که مردم ده اذیتش میکردند و خودش هم جایی جز ماندن در امامزاده نداشت. با دید سادهانگارانه خودش، همه چیز را به شیوه دیگری تفسیر میکرد و اتفاقا تفسیر او از وقایع، معنای اصلی فیلم را میساخت. قدرت به همه پناه میداد و میگذاشت وسایل امامزاده را برای زدن به زخم زندگی با خودشان ببرند. به نظر میآمد که وقتی سقف خانه یکی از روستاییان خراب شده، باید سقف امامزاده را کند و خانه او را تعمیر کرد یا وقتی گوسفندها در سرما گیر کردهاند باید بیایند و در امامزاده پناه بگیرند. نگاه او به زندگی و مفهوم اماکن مذهبی به قدری جذاب بود که میتوانستیم علت انتخاب نام قدرت توسط میرکریمی را دریابیم.
«خیلی دور، خیلی نزدیک» درباره سفر جسمانی و روحانی یک شخصیت برای دریافت معنای عمیق زندگی است. شاید به همین دلیل هم هست که میرکریمی نام «دکتر عالم» را برای این شخصیت انتخاب کرده. انگار که شخصیت فیلم پس از عبور از مرحلهای دشوار، نهایتا دیدی دیگر به عالم پیدا میکند و از جنبههای مادی زندگی فاصله میگیرد. ماجرا درباره پزشک مغز و اعصابی است که معنویات دور شده و همهچیز را در بستر علم و منطق تفسیر میکند. وقتی متوجه میشود که پسرش به تومورمغزی مبتلا شده سفری آغاز میکند تاا خودش را به او برساند اما در این مسیر با اتفاقهایی روبهرو میشود و نهایتا تا مرز مردن پیش میرود و نهایتا به نحوی نجات پیدا میکند که علم و منطق پاسخی برایش ندارد.
به همین سادگی | نام کاراکتر: طاهره| نام بازیگر: هنگامه قاضیانی| سال تولید: 1386
فیلم «به همین سادگی» درباره زنی ساده و تنهاست که سالها پیش به تهران آمده و حالا در کنار همسر و فرزندانش احساس غریبی و گمگشتگی میکند. او مهربان است و به همه خیر میرساند و میخواهد همه را خوشحال کند اما در روزمرهگی غرق شده و درونش احساس خوشایندی ندارد و به نظرش میرسد که از همه عقب افتاده و کسی توجهی به او ندارد. ما یک روز معمولی از زندگی این شخصیت را در طول فیلم میبینیم. از جایی که تصمیم به رفتن میگیرد تا وقتی ماندن را به رفتن ترجیح میدهد. طاهره به معنای پاک و مبرا از عیوب است و احتمالا انتخاب این نام به همین دلیل بوده است.
یه حبه قند| نام کاراکتر: عزتالله| بازیگر نقش: سعید پورصمیمی| سال تولید: 1390
عزتالله فیلم «یه حبه قند» را با نام دایی میشناسیم. شخصیتی که تمام اتفاقهای فیلم نقشی محوری دارد. آرزو داشته پسرش با پسند ازدواج کند و حالا در روزهای منتهی به عروسی پسند، مخالفتش را با رفتار نشان میدهد. او راضی به اصلاح کردن و پوشیدن لباس مناسب نمیشود. بدون هیچ اشاره مستقیم به عدم رضایت از سر گرفتن عروسی، مدام غر میزند. عزتالله تلاش دارد براساس اصول و باورهای خود، تصمیماتی را به دیگران دیکته کند، اما مستأصلتر از آن است که قدرتی برای تحقق خواستههایش داشته باشد. یکی از سکانسهای جذاب فیلم جایی است که برای خوب کردن حال پسربچهای که ترسیده، به او یاد میدهد چطور قند را پرت کند و توی دهنش بیندازد و روز بعد درست به خاطر همین کار میمیرد.
یه حبه قند| نام کاراکتر: پسند| بازیگر نقش: نگار جواهریان| سال تولید: ۱۳۹۰
پسند به پسرداییاش علاقهمند است اما میداند که برای رسیدن به ا با جالشهایی روبهروست. در موقعیتی قرار میگیرد که باید بین دل و عقل منطقی که دیگران از آن صحبت به میان بیاورند یکی را انتخاب کند. او دست روی گزینه منطقی میگذارد اما انگار تقدیر به او فرصتی دیگر میدهد. با مرگ دایی، ورق برمیگردد او وقتی مجددا با پسرداییاش مواجه میشود تصمیم میگیرد اینبار با چراغ به دنبال او برود. پسند دختری ساده و کمحرف است. از مراسم ازدواج و هدیه گرانقیمتی که داماد برایش فرستاده غرق خوشحالی است اما تازه بعد از مرگ دایی است که انگار به مفهوم زندگی میرسد و جلوی همه میایستد و به خواستگار جواب نه میدهد.
دختر| نام کاراکتر: احمد| بازیگر نقش: فرهاد اصلانی| سال تولید 1394
احمد از مدیران میانی یک پالایشگاه در جنوب کشور است که تعصب زیادی روی دخترانش دارد. یکی از دخترها دور از چشم او با هواپیما به تهران میآید تا در جشن خداحافظی دوستش شرکت کند اما موقع برگشتن هوا خراب میشود و هواپیما پرواز نمیکند. اینجاست که احمد از ماجرا مطلع میشود و برای برگرداندن دختر به جاده میزند. او با همه دعوا میکند، عینک دخترش را میشکند و به خانواده دوست دخترش که به او پناه دادهاند رفتار بدی میکند. مواجهه او با خواهرش وضعیت را به سمت دیگری میبرد. خواهرکه حالا زندگی خوبی ندارد، تعصب بیجای برادر را دلیل ناکامیهایش میداند و احمد رفته رفته با رفتارهایی که از خود نشان داده روبهرو میشود و به شناخت دیگری نسبت به خود میرسد.
دختر| نام کاراکتر: فرزانه| نام بازیگر: مریلا زارعی| سال تولید: 1394
فرزانه در جوانی به خاطر سختگیریهای برادر و پدرش تصمیم میگیرد برای فرار از آن خانه ازدواج کند؛ او زندگی خوبی با همسرش ندارد و مدام با چالش روبهروست. حالا که دختر احمد به او پناه آورده و برادر بعداز سالها به خانه خواهر قدم گذاشته فرصت این را پیدا میکند تا عقدههای تمام این سالها را پیش او باز کند. فرزانه از مشکلاتی که دارد خم به ابرو نمیآورد و ابتدا حتی نمیخواهد به برادرش بفهماند که مشکل دارد اما رفته رفته راز این زندگی را فاش میکند و او را مقصر تمام مشکلاتش میداند. درواقع فرزانه جایی میایستد که دختر احمد قرار است سالها بعد در آن نقطه باشد. مریلا زارعی چنان ساده و درعین حال باورپذیر این نقش را ایفا کرده که کاملا او را به عنوانی زنی رنج کشیده میپذیریم.
قصر شیرین| نام کاراکتر: جلال| بازیگر نقش: حامد بهداد| سال تولید: 1397
فیلم «قصر شیرین» داستان سادهای درباره زندگی شخصی جلال را روایت میکند که خانوادهای را در یک تصادف به قتل رسانده و به زندان افتاده است. او بعد از آزادی از زندان با خانواده فروپاشیدهاش مواجه میشود. بهداد که زمانی به ایفای نقشهای بهشدت برونگرا شهره بود، اینجا کاراکتری بهشدت درونگرا را جان بخشیده که کنشها و واکنشهایی گاه غیرمنتظره هم از خود بروز میدهد. آنچه جلال را به یادماندنی کرده، ایستادن در مرز خوبی و بدی است. او به تمام معنا دارد در مواجهه با گذشته تلخش، استیصال را تجربه میکند و در پایان داستان بالاخره به واسطه درخواست پسرش برای اولینبار به جای فرار، مقابل کاری که کرده میایستد.
نگهبان شب| نام کاراکتر: رسول| بازیگر نقش: تورج الوند | سال تولید: 1400
رسول کارگری ساده است که پیمانکاری او را از کنار خیابان برای نگهبانی یک مجتمع بزرگ استخدام میکند. او ساده است و به راحتی در پاسخ هر درخواستی جواب مثبت میدهد همین هم باب سوء استفاده اطرافیان را از او باز میکند. شخصیت دایی میخواهد دختر ناشنوایش را به واسطه او سروسامان دهد و پیمانکار از او برای مقاصدی پرسود استفاده میکند. سادگی چهره و لحن صحبت کردن تورج الوند در کنار رفتاری که به نمایش میگذارد شخصیتی متفاوت و درعینحال باورپذیر ساخته است.