سما بابایی | «خائن کشی» آخرین ساخته مسعود کیمیایی پخش خود را در قالب مینی سریال در شبکه خانگی آغاز کرد، اثری که اساس آن بخشی از رمان «جسدهای شیشهای» است. رمانی دو جلدی که نخستین بار در سال 1380 منتشر شد و تواناییهایی کیمیایی در عرصه رمان نویسی را به رخ کشید. او این مسیر را با نگارش دو رمان «حسد» و «سرودهای مخالف ارکسترهای بزرگ ندارند» ادامه داد. انتشار خائن کشی بهانهای است تا مروری داشته باشیم بر آثار مکتوب این کارگردان.
به گزارش فیلم نیوز ، مسعود کیمیایی، توانایی ویژهای در خلقِ دیالوگ و مونولوگهای ماندگار دارد با آن ضرباهنگِ مناسب در ادایِ آنها که گاه بیشتر به شعر میماند تا نثر . «عاشق شدی؟ … میسوزونتتها» این یک دیالوگِ کوناهِ سه کلمهای است از یکی از فیلمهای مسعود کیمیایی، اما تاثیرگذار و ماندگار؛ درست مانند بسیاری دیگر از دیالوگهای آقای کارگردان در فیلمهای مختلفش. اگر پا به دنیای رمانهای کیمیایی بگذاریم مخاطب به شکلی دیگر در چنین اتمسفری غوطه ور میشود. در ادامه نگاهی موجز به آثار مکتوبِ کیمیایی داشتهایم.
جسدهای شیشهای | چاپ نخست : 1380 | ناشر : نشر آتیه
نخستین رمان مسعود کیمیایی (جسدهای شیشهای) برای نخستین بار در سال ۱۳۸۰ منتشر شد و چون آثار سینمایی او از سه درونمایهی «رفاقت»، «عشق» و «آرمانهای بربادرفته» برخوردار بود. این کتاب پر است از حوادثِ مهم تاریخِ معاصرِ ایران چون گسترش حزب توده، برپایی محاکمهی دکتر مصدق و یا رخ دادن انقلاب ۵۷. شخصیتِ اصلی «کاوه» است که هم پدر و هم رفیق و هم دختر موردعلاقهاش را از دست داده و حالا تصمیم میگیرد سری به گذشته بزند و جوابِ سوالاتِ خود را دریابد. او خانهی قدیمیاش را ترک و مُهر و موم میکند و میرود سراغ خالهاش طاووس. زنی تنها با رازهایی بسیار، که درِ گذشته را به روی کاوه باز میکند و دربارهی پدر واقعیاش برای او حرف میزند: «آخ… کاوهی عزیزم! مرگ مادرت میان ماست؛ چگونه نگویم و پست باشم و چگونه بگویم و تو را تحمل کنم؟ چه بر سرت خواهد رفت اگر بدانی مادرت که بود. رحیم را پدر دانستن جرم ماست، تو را در کنار رحیم گذاشتن در آن خانه و این کبرای تازه آمده، جرم ماست. اما چه باید گفت و چگونه باید گفت. پدرت زنده به بوی مادرت شد. هیچ انسانی در باورش نخواهد گنجید…» آدمهای داستان، هرکدام به شکلی تحتتاثیر فضای سیاسی حاکم بر جامعه قرار گرفتهاند و زندگیشان به این خاطر، دستخوش تغییراتی شده است و آقای نویسنده در پسِ روایتِ از این آدمها، تلاش میکند تا ادای دینی به سینما، به تهران، به کوچهها و کافهها و محلهها، به خیابانها و لبوفروشها و قهوهخانهها هم داشته باشد. او در این اثر، گاه از رئالیسمِ جادویی هم بهره میگیرد.
زخم عقل (دفتر شعر) | چاپ نخست : 1383 | ناشر : نشر ثالث
زخم عقل دفتر شعرهای کیمیایی است و او دربارهاش نوشته است: «این شعرها فضاها و رسوم متفاوتی دارند. به هر حال هر آنچه بر این شعرها گذشته، حالات ناگواری بودهاند که یک پایان نامه و یا آخرنویسی در زندگی ام داشته باشم.» «زخم عقل» نا آرام و رها، در مرز میان احساس و پرسش و ، برونگرایی و درون محوری (از جنس تفاوتهای عشق و عقل) پرسه میزند. برخی شعرها از دل نوستالژی و قدمت خواهی شاعر برمی آید. شعرِ «احمد رضا» یادی از گذشته و شکلی از تاریخ و عمر پربلوایی است که در گذر زمان با تغییرات نام و شناسنامه خیابانها همراه بوده اما گردی بر دوستیها و رفاقتهای شاعر با «احمد رضا» ننشانده است.کیمیایی در این مجموعه از نوستالژی میگوید، از شکست، نومیدی، غربت و تنهایی، مرگ و غم از دست دادنها: خانه را گم کرده ایم… در کجا بازی کردیم؟… در کجا رفاقت باختیم؟… در کجا قلب را یافتیم؟… در کجا عدالت را باختیم؟ … شعر معنایی و پرسش گرانه کیمیایی، تصویری از جدال عشق و عقل بر لبهی تیز جنون با پس زمینهای از زخم اندوه و شکست است که کاوشی ذهنی در پی انسانیت ، شرافت، عدالت و عشق را سرلوحه خود قرار داده است.
حسد بر زندگی عینالقضاه | چاپ نخست : 1387 | ناشر : نشر ثالث
نگارشِ «حسد» از سال ۷۳ تا ۸۶ طول کشید تا سرانجام به عنوان دومین رمانِ مسعود کیمیایی در سالِ 87 منتشر شد. در این کتاب متن غالبا بر دیالوگ استوار است، اما از صحنهپردازی نمایشنامهای در آن خبری نیست، همانطور که نویسنده در قسمت پایین اولین صفحهی کتاب گفته است: «این یک نمایش نیست. ساختگی نیست. یک خیال واقعی است از زندگی عینالقضات، شهید عقیده.»کیمیایی روایتی در قالب نو از دورانهای مختلف زندگی عینالقضات را خلق کرده است. عینالقضات که عارفی رو شنگر و آزادیخواه بود، در کودکی آموختن علوم دینی را پشت سر گذاشت و در ده سال آخر عمر کوتاهش به نتایج تازهای در تفکر و علوم کلامی و عرفانی دست یافت. او یکی از بهترین کتابهایش را با نام «زبدهالحقایق» در همین سالها نوشت.او همچنین درصدد است تا آزرده شدن او را به عنوان فیلسوفی جستوجوگر و آزاداندیش در مقابل کوتهفکری و جهل متعصب آن دوران و شرایط گوناگون اجتماعی و سیاسی زمانهاش، نمایان کند. کیمیایی خودش می گوید : «عین القضات از زندگی آمده است. زندگی مردمانی که ما بهجز کتابها و رسالات و احتمالا روایتها منبع دیگری درباره آنها نداریم و آنها هم اغلب درباره اندیشههای آنهاست تا این که به شکلی جزئی تر به زندگی روزمره آنها پرداخته باشدمن در عین القضات دغدغه ام نوشتن از زندگی آنان بوده است.»
سرودهای مخالف ارکسترهای بزرگ ندارند | چاپ نخست : 1398 | ناشر : نشر اختران
جوهرهی داستانِ سومین رمان مسعود کیمیایی پرتنش و تراژیک است. آنچه در این اثر با توجه به دغدغههای فراوان نسل امروز بهیادماندنی است، بعد عاطفی و تلخکامیهای اجتماعی است. فضلی در این داستان یک رویداد اخلاقی و نماینده یک ایدهآلیسم عینی و ذهنی ایرانی است. سرودهای مخالف ارکسترها ی بزرگ ندارند، دعوتی است به رازها و نواهای آن اطاقهای جادویی گذشته که هزاران داستان دارند با پنجرههایی رو به حقیقت و صداهایی با رنگ یار: «تمام شبهای عشق تمام میشوند. صبح، تاریک و سیاه شب را سفید میکند. فرهاد نمی دانست راه کجاست. اطاقی که می خواست، تا جهان هست، هوایش باشد. رنگ دیوارهایش را صبح دید. جای لوازم را به خاطرش داد. بوی فلوت می آمد. فرنوش نبود. دلش می خواست بگردد تا با این بهانه خانه را یاد بگیرد. دلش می خواست شیرین صدایش کند و بگوید که تیشه به کوه نمیکوبد. تا خواب نباشد صدای شیرین فرهاد صدایش کند. در کوه نخوابد و تیشه بزند و بی خوابی بکشد. وقار عشق هنوز میان اطاق مانده بود و فرهاد به دنبال شیرین آواز میگرداند.»