صدف فاطمی | ۲۶ام آبان ماه سال ۱۳۴۴ بود که بعد از جنگ و جدالهای بسیار بالاخره «گنج قارون» در سینماهای اونیورسال، میامی، ایران، تهران، سیلوانا و آستارا اکران شد. سیامک یاسمی این فیلم را با هزینهای حدود ۲۵۰ تا ۳۰۰هزار تومان ساخته بود و فروش اکران اول آن در تهران به یک میلیون تومان رسید. سه هفته بعد از اکران هم روزنامه اطلاعات دربارهش نوشت:« اثر موثر و عمیق سینمای فارسی» و «کمدی درام رکوردشکن». همین هم شده بود. «گنج قارون» که از سوی اداره بازبینی و نظارت وزارت فرهنگ و هنر مجوز نگرفته بود، بالاخره اجازه نمایش گرفت. به رئیس وقت این اداره گفته شد «پروانهاش را بدهید.»؛ و این دستور باقی اعضای حاضر در جلسه بازبینی و نظارت را انگشت به دهان کرده بود.
در یادداشتی که ماهنامه سینمایی «فیلم» سال ۱۳۹۴ به مناسبت پنجاه سالگی «گنج قارون» از پرویز نوری، معاون اداره روابط سینمایی در وزارت فرهنگ و هنر آن سالها منتشر کرده، اینطور آمده:« روال دربارهی فیلمهای فارسی این بود که اگر فیلمی سطحی و مبتذل باشد، به هیچوجه نمیتواند اجازه نمایش بگیرد. به خصوص با پروانهای که بالایش نوشته شده بود «فرهنگ و هنر». این بود که سختگیری درباره مجوز فیلمفارسیها شدت گرفته بود و حتی باعث شد کارگردان یکی از فیلمهایی که اجازه نگرفته بود و ظاهرا توقیف شده بود، با پیت بنزین مقابل وزارتخانه حاضر شود و اعلام کند که میخواهد خودش را آتش بزند.» در چنین حال و هوایی بود که «گنج قارون» میرود برای جنگ پروانه نمایش. اعضای حاضر فیلم را میبینند و از نظرشان پُر است از ایرادهایی که هیچجوره امکان ندارد بشود اکرانش کرد. با همه اینها چند روز بعد از تشکیل این جلسه و در حالی که به نوشته نوری «تاریخ اکران گنج قارون از قبل تعیین شده بود»، اعلام شد که این فیلم اجازه نمایش گرفته. «همگی به حیرت افتادیم. آقای هوشنگ کاوسی، رئیس اداره نظارت و بازبینی فرهنگ و هنر هم مات و مبهوت بیآنکه دلیلش را بداند فقط گفت: گفتهاند پروانهاش را بدهید. گفتم صحنه آبگوشتخوری چی؟ درش آوردند؟ و جواب البته معلوم بود: نه. اینجوری گنج قارون به نمایش درآمد. نه تنها ما، هیچکس دیگر هم فکرش را نمیکرد که این فیلم در حقیقت گنجی بشود برای سازندگانش و در دورهای، چه خوب و چه بد، مسیر سینمای ما را هم تغییر بدهد.»
این است که «گنج قارون» را جای دیگری از تاریخ سینمای ایران مینشاند؛ چرا که «گنج قارون» فقط یک فیلم نبود. یک عقیده بود. یک باور. یک ایدئولوژی که مخاطب را با خودش به لایههای دیگری میبُرد. به قول جواد طوسی، منتقد سینما، سیامک یاسمی و فیلمنامهنویس پشت پردهاش، ابراهیم زمانی آشتیانی، خمیرمایه «گنج قارون» را مبتنی بر یک روانشناسی عمومی بنا کردهاند. علی بیغم با بازی بینظیر فردین، الگوی طبقه کارگر و قشر محروم جامعه میشود و این فرصت را در مقام یک قهرمان پیدا میکند که میاندار مجلس شود و راه به راه با آواز خواندن و اعتراض حقطلبانهی فردی، شعار پیامهای اخلاقی و عدالتخواهانه بدهد. پنج هفته بعد از نمایش «گنج قارون»، روزنامه اطلاعات و کیهان در قیاس این فیلم با دیگر آثار سینمای جهان نوشتند:«بنهورها، ده فرمانها، سنگامها در مقابل گنج قارون، این اثر جاودان سینمای ایران به زانو درآمدند.»
«گنج قارون» ساختهی سیامک یاسمی با بازی محمدعلی فردین، فروزان، آرمان و تقی ظهوری همه را پای خودش کشانده بود. فیلم داستان مرد ثروتمندی به نام قارون با بازی آرمان هوسپیان را روایت میکند که از شدت یاس و ناامیدی دست به خودکشی میزند. در زمان خودکشی علی بیغم با بازی فردین و حسن با بازی تقی ظهوری نجاتش میدهند و این نجات، رنگ و بوی زندگیاش را به کلی عوض میکند. علی او را با خود به خانهاش میبرد و بعدها از طریق مادرش میفهمد که قارون پدرش است که سالها پیش به خاطر هوسبازیهایش او و مادرش را رها کرده و…
در این فیلم صدای چنگیز جلیلوند و صدای ایرج بر چهره فردین بود و ایرج سه ترانه «علی بیغم»، «گنج قارون» و «اومدم از هند اومدم» را اجرا کرد که بعد از فیلم «گنج قارون» حسابی معروف و حتی ورد زبانها شدند؛ طوری که اگر جایی حرف «گنج قارون» به میان میآمد، همه یکصدا میخواندند:«آقا خودش خوب میدونه، که ما اونو از رودخونه، درش آوردیم، بیرون آوردیم، آوردیمش توی خونه…»
«گنج قارون» که پخش شد، هشتصد هزار نفر از جمعیت یک میلیون و اندی آن وقت تهران، بلیتش را خریدند و برای تماشای این فیلم راهی سینماها شدند. «گنج قارون» اولین فیلم سینمای ایران بود که به فروش یک میلیون تومانی رسید. منتقدها دست به قلم شدند. همه از خط روایی درستی میگفتند که زیر پوست داستان سرراست و ساده فیلم وجود داشت و آن بود که قلاب میانداخت بیخ گلوی مخاطب و نگهش میداشت؛ جریان فقر و اختلاف طبقاتی بسیاری که آن روزها زیست هر روزه مردم بود، از زبان علی بیغم با دیالوگهای جانانهای روایت میشد. حرفهایی از جنس آزادگی که تفاوتها را فریاد میزد. مردم از سینما بیرون میآمدند و با خودشان تکرار میکردند:« یکی از زور سیری داره میمیره، یکی پاورچین پاورچین میره گشنهش نشه.»حالا تاریخ دوباره تکرار شده است. مثل همیشه و تمام سالهایی که گذشت. اقتصادی که زیر یک خم مردم را میگیرد و هر روز سفرهشان را کوچیکتر میکند و علی بیغمهایی که دم از آزادگی میزنند و دنبال عدالتخواهی هستند.
شاید همین است که «گنج قارون» هیچوقت منقضی نمیشود. همیشه و در هر دوران مخاطبش را دارد و کسانی که یک تکه از زندگیشان به سینما گره خورده، این اثر جاویدان را میبینند تا نه فقط از بازی فردین و آن هنرنمایی جذابش در نقش مردی جوان، جذاب و سر به هوا لذت ببرند، که پای پیامهای زیرپوستی فیلم بنشینند. به قول طهماسب صلحجو، منتقد سینما، «گنج قارون» برای آن جامعهای که ۱۲ سال بعد از کودتای ۲۸ مرداد و ۲سال بعد از سرکوب قیام ۱۵خرداد حرف و حضور علی بیغم که از رندی و آزادگی میگفت، بر دل مینشست. آنجا که میگفت «گنج قارون نمیخوام، مال فراوون نمیخوام… بهر ما یه گوشه کوچیک این دنیا بسه، لقمهای نام و گلیم پارهای ما را بسه…» اما حرف آزادی و آزادگی همیشه خریدار دارد. مردمی که از زندگیشان راضی نیستند و حق خودشان را چیزی بیشتر از آنچه هست میدانند، بهرحال پای نمایشهای این چنینی مینشینند.
شاید برای مرور تاریخ. برای فهم آنچه بر این سینما و این مردم در طول سالها گذشته. امروز مرزهای آزادیخواهی گستردهتر شده و صدای مردم بلندتر. هر چند شاید پیامها یکی نباشد. یا خواستهها. اما مطالبهگریها بسیار است. امروز بسیارند کسانی که به قول امیرحسین جلالی، روانپزشک، اگر پای «گنج قاورن» بنشینند، بعدش بگویند «گنج قارون رو میخوام/ مال فراوون رو میخوام!» هر چند این حرف امیرحسین جلالی به سال ۱۳۹۴ برمیگردد که در سایت تاریخ ایرانی منتشر شده. اما حالا، یعنی هشت سال بعد از آن حرف و ۵۸ سال بعد از ساخت «گنج قارون» وضعیت همان است. هنوز و همچنان؛ «یکی از زور سیری داره میمیره، یکی پاورچین پاورچین میره گشنهش نشه.»
کاناپه: قسمت نوزدهم | فیلم: گنج قارون | کارگردان: سیامک یاسمی| نویسنده: سیامک یاسمی |تهیهکننده: سیامک یاسمی| بازیگران: محمدعلی فردین، فروزان، آرمان هوسپیان و تقی ظهوری |آی ام دی بی: 6.1 از 10
خواهشاً اطلاعات درست بدهید، گنج قارون در دو هفته اول اکران با عدم استقبال مردم روبرو شد و بعد از هفته سوم و چهارم بود که به ناگهان به پرفروش ترین فیلم ایرانی تا آن تاریخ تبدیل شد.
دیگه به هیچ وجه نمی توانند فیلمایی مثل گنج قارون ویا سلطان قلبها روبسازندکه مخاطبان روبعدازچندین دهه هنوز مشتاق دیدنشان باشند
واقعا ک انگار برای امروز روز ساخته شده این فیلم
واقعا حیف صد حیف چنین گارگردان و نویسنده و بازیگرانی
داریم اما حالا مجبوریم بشینیم فیلمهای یک قرون دوزاری ببینیم
هنوز بعد از سالها خاطره خوبی که از دیدن این فیلم دارم از یادم نرفته است
تحلیلگری سینما میکنی یا دیکته دیدگاه سیاسی خود !
ارزش واحترام فردین و سازندگان فیلم
موفقیت شان مدیون چسبیدن به هنر وتخصص خود هستند
مردم را با مطالب دموده شده زن.زندگی و .. مسخره نمیکنند
خوب است که هرکس به تجربه وتخصص خود بچسبد . نه اینکه کپی فیس شعارها
کلا فیلم هیچ ارزی ندارند فقط برای گمراهی مردم میخواهی درجامعه جهانی آگاه بشوی باید برمردم حرف بزنی که سرمایداران فاسد نمی گذارند