محمود حسینیزاد نویسنده رمان «بیست زخم کاری» که محمدحسین مهدویان با اقتباس از روی این اثر «زخم کاری» را ساخته بود، از تولید فصل دوم این اثر گلایه کرده و گفته این سریال نه اقتباس هنری است، نه ادبی و نه ادامه رمانی که فصل یک را براساسش ساختهاند. او همچنین گفته وقتی محمد حسین مهدویان به او زنگ زده، این کارگردان را با سعید روستایی اشتباه گرفته و برای همین اجازه ساخت رمانش را داده است.
به گزارش فیلمنیوز، محمود حسینیزاد، نویسنده رمان «بیست زخم کاری» در مصاحبهای مفصل با روزنامه هممیهن، از ساخت «زخم کاری: بازگشت» گلایه کرده و گفته شخصیتهایی که ساخته و پرداخته رمان او هستند سرنوشتی پیدا کردهاند که ارتباطی با اثر او ندارد.
حسینیزاد درباره اینکه فصل دوم بدون اجازه او ساخته شده توضیح داده: « با نشر چشمه تماس گرفتم و پرسیدم که آیا اجازهای از آنها برای این کار ـ یعنی ساخت فصلهای بعدی ـ گرفته شده است یا نه؟ و آنها با تعللی چندروزه پاسخ دادند که وکیلشان میگوید، اشتباهی که کردهایم آن بوده که در قرارداد آوردهایم میتوانند براساس «بیست زخمکاری» سریال بسازند و چیزی در مورد تعداد فصلها نیامده. پرسیدم تهیهکننده چه میگوید؟ گفتند میگوید، ما یک کاراکتر -طلوعی- را وارد کردهایم و برای همین اثرمان دیگر اقتباسی از «بیست زخمکاری» و ادامه آن نیست! خب اگر ورود کاراکتر جدید به این معناست که اثر دیگر اقتباسی نیست، در فصل۱ هم چندین و چند کاراکتر حضور داشتند که اصلاً در رمان نبودند ولی چطور آن فصل اقتباسی بود؟»
او از این روند گلایه کرده و گفته: «درنهایت من برای نشر چشمه پیغامی صوتی فرستادم و گفتم که میتوانند در اختیار تهیهکننده هم بگذارندش و در آن ذکر کردم که این کار، نه اقتباسی هنری است، نه ادبی و نه ادامه رمانی که فصل۱ را براساساش ساختید. هیچ اسمی ندارد جز کاری پلشت و زشت به معنای واقعی کلمه.»
این نویسنده تاکید کرده: «من فصل دوم را واقعاً ندیدم. فقط چند ویدئوی کوتاه که کاربران در اینستا و توئیتر میگذاشتند، دیدهام. ولی نکته اصلی و کلی؛ شما وقتی قصد ادامه دادن اثری را که فصل اولش براساس اقتباس از رمانی ساخته شده است، دارید، باید بدانید آن کتاب حاصل فکر نویسندهای بوده است. چه خودش برای نوشتن آن، از اثری اقتباس کرده باشد و چه نه. در هر صورت شما نمیتوانید ادامه فکر او باشید. شخص دیگری هم نمیتواند؛ حالا هرچقدر نویسنده کنار هم بنشانید و مثلاً گروه فیلمنامهنویس درست کنید و هرچقدر هم پول به آنها بدهید، چون فقط خود او میداند رد خونی که ریختهشده است چطور ادامه پیدا میکند.»
حسینیزاد گفته در سریال ساخته شده، نه شکسپیر درک شده، نه «بیست زخمکاری» و در این باره توضیح داده: «حتی اگر میخواستید به «مکبث» شکسپیر وفادار بمانید، باید میدانستید که لیدی مکبث در انتها دیوانه میشود و نمیتواند با فکر انتقام به فصل۲ برگردد. اینطور میشود که اثرتان پا در هوا میماند، چون متوجه نشدهاید که این آثار هرکدام قائم به ذات هستند؛ بهقول فرنگیها «کمپکت» یکجا و فشرده هستند. در خودشان شروع و تمام میشوند. مکبث میمیرد. لیدی مکبث، دیوانه میشود و تمام. حتی آخر رمان «بیست زخمکاری» را هم متوجه نشدند والا فکر بهتری برای ادامه سریال و از قبر درآوردن مالکی کرده بودند. شما نمیتوانید فکر نویسنده را بگیرید و بعد با رجوع به نویسنده منبع اصلی، چیزی بهوجود بیاورید. درنتیجه اثرتان نه «مکبث» خواهد بود، نه «شاهلیر»، نه «ریچارد سوم» و نه «هملت»، چون رشته فکری اولیه پاره شده و هر تلاشی برای گرهزدن آن رشته فکری، دیگر بیفایده است.»
نویسنده «بیست زخم کاری» گفته اگر قرار بوده نشان دهند مالک زنده است و سمیرا هم دیوانه نشده، بهترین راه این بوده که دست کم به خود رمان وفادار میماندهاند. نه اینکه مالک را به این شکل از تابوت دربیاورند. او توضیح داده: « باتوجه به پایانی که برای فصل۱ در نظر گرفته بودند، اصلاً تصور نمیکردم که بخواهند ادامه همان را بسازند و فکر کردم منظور از اینکه گفتند این تیم «میخواهند کار را با شما ادامه بدهند» این است که فیلمنامه دیگری از من میخواهند. برای همین است که تصور میکنم برای ساخت فصل بعدی، آمادگی نداشتند و ظاهراً تکرار موفقیت مالی فصل۱ بود که فکر ساخت فصل۲ را به سرشان انداخت که نتوانستند جفتوجورش کنند. و الا در رمان میدانیم که مالکی در انتها در ویلای کلاردشت در مه غلیظی نشسته و صدای خردشدن برف و یخ زیر پاهایی را میشنود و تمام. نمیدانیم میمیرد یا نه. حتی در مصاحبهای گفتهام، «بعید نیست سمیرا آمده باشد»، چون سمیرا در رمان دیوانه شده و فرار کرده و مالکی دارد دنبالش میگردد. با وجود آنکه اصلاً قصد نوشتن ادامه رمان را نداشتم، اما طوری تمامش کردم که خواننده متوجه نمیشود مالکی کشته شد یا نه و آنها دستکم میتوانستند فصل۱ را براساس رمان تمام کنند تا برای بیرونکشیدن او از قبر در فصل۲، اینطور گرفتار نشوند.»
حسینیزاد تاکید کرده که از همان ابتدا هم به مهدویان گفته این رمان به اندازه یک سریال پانزده قسمتی نیست و گفته: «من در تنها گفتوگویی که با کارگردان اثر داشتم ـ گفتوگویی نیمساعته ـ اشاره کردم که این اثر برای تولید یک فیلم دوساعته است و نهایتاً یک مینیسریال ۵ قسمتی و اگرچه خودش هم اشاره کرد که فکر نمیکند بشود بیش از ۱۰ قسمت ساخت، بعدتر تبدیل به ۱۵ قسمت شد؛ منظورم این دستکاری عظیم و تکهپاره کردن موضوع اصلی رمان، چه با فیلمنامه، چه بیفیلمنامه انجام میشد»
او گفته که مهدویان حتی در فصل اول هم به رمانش وفادار نمانده و توضیح داده: «در «بیست زخمکاری» صحنه تسویهحساب مالکی با بازماندگان ریزآبادی است که خواننده از روی شواهد میداند این ماجرا دارد در جمعی 40 تا 50 نفره رخ میدهد درحالیکه در سریال چهارنفر را میبینیم که دور هم نشستهاند و تریاک میکشند و بین خودشان تقسیم مال و اموال میکنند. اصلاً در سریال، فساد اقتصادی مطرح نیست؛ حتی در سطح خانوادگی. سازندههای سریال، مهمترین ایده کتاب را کنار گذاشتند. در کتاب، فسادی جاری در اقتصاد به پشتوانه سیاست را میبینید که همه برای ماندن و پیش رفتناش، دستبهدست هم دادهاند و در «سریال زخمکاری» این ایده به حسادت و انتقامگیری از یک عشق قدیمی تغییرشکل داد. فساد کلان اقتصادی در سطح یک کشور، تبدیل شده به انتقامگیری عشقی بین دو، سه نفر میانسال. تازه آن هم بدون فکر درست. یعنی منصوره که اصلاً در کتاب وجود ندارد، دختر یک مرد فاسد تریاکی که 20 سال در فرنگ هر کار خواسته لابد کرده، حالا برگشته از عشق ناکامش به راننده پدرش، انتقام بگیرد! نتیجه این شد که در وجود مالکی سریال، نشانی از اینکه میخواهد انتقام توسریخوردنهایش را بگیرد و در راه این انتقامگیری به بالاترین حد فساد میرسد، نمیبینیم.»
حسینیزاد گفته که ابتدا محمدحسین مهدویان را با سعید روستایی اشتباه گرفته و برای همین هم به ساخت رمانش رضایت داده و برای ساخت فصل دو هم اصلا در جریان نبوده اگرنه اعتراض میکرده است. او تاکید کرده: «در کشوری که میتوان اختلاس شش میلیاردی را بهقدر دزدیدن یک آدامس از فروشگاه تقلیل داد، یک کارگردان هم میتواند با یک اثر ادبی هر کاری که میخواهد بکند. اصلا متوجه نشدم کارگردانی که میگویند کیست و یک لحظه با سعید روستایی اشتباه گرفتمش و همان لحظه گفتم اتفاقاً «متری ششونیم» و «ابد و یک روز»ش را دیدهام و میتواند فضای رمان را دربیاورد ولی فهمیدم اشتباه گرفتهام. با این تفاسیر اگر میتوانستم آینده بههرحال با همه این تفاسیر و با وجودی که طبق قرارداد رمان اختیاری نداشتم و ناشر فقط از روی احترام با من تماس گرفته بود، اگر میتوانستم آینده را پیشبینی کنم، لااقل اعتراض میکردم. نه با ساخت فصل۱، نه با ادامه پیدا کردنش موافقت نمیکردم.»
فصل اول سریال «زخم کاری» براساس رمان «بیست زخم کاری» نوشته محمود حسینیزاد ساخته شد که بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
مردم راضی بودند چه کار اقتباسی چه پلشت چه هرچی دیگه انقدر سنگ نندازید جلو هم
فیلم چرتیه با .جود رعنا آزادی بدتر هم شده