مهران غفوریان در گفت و گو با برنامه «رو ب رو» ضمن صحبت درباره کارهای اخیرش گریزی زد به سالها قبل و از ساخت زیر آسمان شهر گفت و عنوان کرد :« وقتی با عطاران وارد این پروژه شدیم تصمیم گرفتیم کاری بسازیم که حسابی سر و صدا کند و به اصطلاح بترکاند.»
به گزارش فیلم نیوز ، مهران غفوریان آخر هفته گذشته مهمان برنامه «رو ب رو»ی فیلمنیوز بود. او در این گفتوگو درباره سریالهای مهم کارنامهاش گفت و توضیح داد چطور تصمیم گرفته از نقشهای کمدی فاصله بگیرد و در نقشهای جدی بازی کند. او ابراز امیدواری کرد که به زودی کارگردانی را از سر بگیرد. مروری داریم بر مهمترین بخشهای این گفتوگو.
♦ «حرفتوحرف» یک جورهایی از نظر خود من اواخر عمر آیتمسازی بود. تمام تلاشم را کردم که آیتمهای خوبی باشد. بخش «بیربطگویی» که عطاران مینوشت خیلی آیتم خوبی بود.
♦ در مجموعه «این چند نفر» که معروف به هژیرها بود از آیتم سازی فاصله گرفتم و بعدها این تجربه را در «زیر آسمان شهر» خیلی کاملتر پیش بردم.
♦ مدل ساخت برنامههای نودشبی به این صورت است که ما با آنتن نمیتوانیم بیشتر از یک هفته فاصله داشته باشیم. چون خودمان را روتوش میکنیم. مثلا یک نقش میگیرد بین مردم و بعد ما آن را پررنگ میکنیم. نباید بگوییم هشتاد تا متن آماده دارم میروم برای تولید. باید ببینیم کدام شخصیت یا کدام ماجراها بیشتر مورد توجه قرار میگیرد و بیشترش کنیم.
♦ عموتیرتپر سریال هژیرها را نجات داد. یادم است چهل قسمت پخش شده بود و سریال نگرفته بود. من همیشه میگفتم وای به حال کسی که سریالش نمیگیرد. آن موقع سریال بد را هم میدیدند و بدوبیراه میگفتند اما الان دیگر سریال بد را نمیبینند. از زمانی که عموتیرتپر که آمد کار تازه دیده شد. این شخصیت ایده مهدی سجادهچی بود. یک سری حروف را برداشتم برایش استفاده کردم که بگوید بعد معروف شد به عمو تیرتپر.
♦ برای «زیر آسمان شهر» از روز اول من و رضا عطاران قرارمان این بود کاری بسازیم که بترکاند و سروصدا کند. من متن رضا عطاران را روی کاغذ میخواندم میفهمیدم این اتفاق روی کاغذ افتاده است. اوایل خشایار مستوفی یک آدم چهل ساله بود هم سن خودش. بعد گفتم باید پیرتر باشی. این جذاب است کسی باشد که سن و سالش بالاست و کسی هم نمیتواند چیزی بهش بگوید.برای همین جذابتر شد.
♦ در «زیر آسمان شهر2»، عطاران سرپرست نویسندگان بود و خیلیها در کنار او نوشتند. حتی به نظرم خیلی از متنهای زیر آسمان شهر2 بیشتر از یک بیننده داشت. در فصل سه من رفتم اکبر عبدی و حسن پورشیرازی و رامین پرچمی و اکرم محمدی و رضا ژیان را آوردم اما نبودن حمید لولایی در شروع لطمه زد به کار. همه میخواستند لولایی و فولاد را ببینند. آقای عبدی آدم بزرگی در کمدی است و نمیشود گفت حضور او و دیگران کاری نکرد، متنهای سروش هم خیلی خوب بود ولی خب با فصل اول و دوم خودمان مقایسه شدیم.
♦ سریالی به نام «ورود ممنوع ممنوع» را در شبکه پنج به ما سفارش دادند. دوره آقای پورمحمدی و تخشید کار ما تصویب شد و همان موقع هردو رفتند شبکه سه. آقای تخشید دوستانه به من گفت اگر جای تو بودم نمیساختم چون شبکه پول ندارد. گفتم من قرارداد بستهام مگر میتوانم نسازم. به ما فشار آوردند که زودتر پخش شود. با همه این فشارها هشت قسمت ساختم که اشتباه هم کردم. بعد هم خوردیم به ماه محرم و فکر کردیم در کل این دو ماه وقت داریم کامل کار را بسازیم اما بعدش کلا قطعمان کردند. گفتند کیفیت کار پایین بوده.
♦ فکر نمیکردم نقشم در «قورباغه» بازتاب خیلی خوبی داشته باشد. مدام با هومن سیدی چانه میزدم که یک قسمت کم است بهم گفت مهران به من اعتماد کن این نقش مهمی است در سریال و واقعا هم همینطور بود. وقتی بازی کردم نوید محمدزاده بهم گفت مهران خیلی خوب بود. من همهش نگران بودم که واقعا خوب بوده یا نه.
♦ الان دیگر نقش کوتاه قبول نمیکنم. در خاتون هم نوید بهم گفت نقش خوبی است برو و هم خانم پاکروان محبت کرد دعوتم کرد. نقشم را در خاتون دوست داشتم.
♦ نیسان آبی تجربه جدید با فیزیک جدید بود. یکجورهایی غفوریانِ امروز بود تا غفوریانی که سالها پیش کمدی بازی میکرد. این کمدی را جدیدتر بازی کردم. شاید قبلا یک مقدار تیپ میگرفتم و اگزجره بازی میکردم اما اینجا جدیتر مواجه شدم و سعی کردم واقعیتر بازی کنم.
♦ در «نوبت لیلی» قرار نبود انقدر کوتاه بازی کنم. بخش مهمی از نقشم را که یک کارگردان تئاتر بود اصلا بازی نکردم و نیمهتمام ماند. به لحاظ مالی هم هنوز ازشان طلب دارم.
♦ جزو اولین نفراتی بودم که امیر جدیدی برای کنسرت-نمایش «سیصد» انتخابم کرد. مطمئن بودم یک رویداد مهمی قرار است اتفاق بیفتد. تازه امیر و سهراب به نظرشان تمرینهایمان کم بود اما مجبور بودیم زودتر اجرا را شروع کنیم. به نظرم سیصد هنوز تمام نشده و ما قرار است همچنان اجرا برویم.
♦ «بوق سگ» سیناپسش آماده است اگر مجوز بدهند میسازم. حتما در سالهای پیش رو کارگردانی خواهم کرد.