«نهنگ آبی»جذاب ترین سریال حال حاضر ایران است. با اختلاف. برخلاف سریال های دمده و ملودرام و شلخته موجود در بازار سریال سازی، چه در تلویزیون و چه در رسانه های تصویری، «نهنگ آبی» از تمام ظرفیت های سینما و نوع روایت مدرن بهره می برد تا تصویری جذاب، فریبنده، جدید و بدیع از سینما و تلویزیون ایران ارائه دهد. سریالی که بهره هوشی تماشاگرانش را زیر بیست در نظر نمی گیرد و با تماشاگر باهوش و نکته سنجش برخوردی چالش برانگیز دارد.
«نهنگ آبی» بیشتر از هر چیز حاصل همکاری جذاب سعید ملکان که آثار موفق و تاثیر گذاری در کارنامه اش دارد، فریدون جیرانی وبهرام توکلی است. سبک بصری پر از جزییات جیرانی( که بخصوص در چند فیلم اخیرش رشد قابل توجهی داشته است) در ترکیب با دنیای ذهنی و شلوغ و مبهم توکلی در پرداخت شخصیت های نامتعارف و چند بعدی، دست به دست هم داده است تا این تصویر چندلایه با عمق بیشتری به وجود آید. توکلی به سیاق اغلب کارهایش از نریشن یا واگویه های ذهنی برای بیان ناگفته های درونی شخصیت هایش بهره برده است. شخصیت هایی چندلایه، پیچیده، غیرقابل دسترس و مبهم. شخصیت هایی که برخلاف سایر شخصیت های فیلم ها و سریال های ایرانی، تخت، تک بعدی و سطحی نیستند.
نمی توان از کار بازیگران سریال«نهنگ آبی» یادی نکرد. بازیگرانی که در ترکیبی جذاب و تماشایی وجوه مختلف شخصیت های پیچیده و دست نیافتنی سریال را به عهده گرفته اند. بازی دوگانه و ترسناک ویشکا آسایش تا بازی برونگرا و ارائه گرِ حمیدرضا آذرنگ که هر کدام متناسب با شخصیت هایشان در سریال، نوع بازی متناسب با آن شخصیت را ارائه می دهند. بازی ویشکا آسایش به دلیلِ دوگانگی و پیچیدگیِ بیشتری که در شخصیت مروارید نهفته است از قابلیت بیشتری برای دیده شدن بهره مند است. شخصیتی که درست مشابه آن چه که در تیتراژ سریال می بینیم دارای دو وجه یا شخصیت کاملا متفاوت است که بسته به نوع صحنه و انتظارِ موجود در آن، یکی از این دو شخصیت سربر می آورد و تماشاگر را با خود همراه می کند. گاه هیولایی که سرد و خشن و بی تفاوت هرآن چه را که سرِ راهش قرار دارد بی هیچ ملاحظه ای از سرِ راه برمی دارد و با اقتدار و سردی رعب آوری بازی می کند و گاه فرشته ای که در آرزوی دیده و درک شدن له له می زند و به هر دستاویزی چنگ می زند و نقش موجودی سرشار از ترس و تنهایی را رقم می زند.