پس از اتفاقات تلخ دی ماه 98، موج غم و اندوهی کشور و متاثر از آن شبکه های اجتماعی را در نوردید. این موج به ناگهان به سمت سینماگران چرخید و بسیاری از آنها اعتراض خود را با کلید واژه «تحریم جشنواره فجر» گره زدند.
در طول آن مدت سینماگران و بازیگران یکی پس از دیگری به کمپین تحریم جشنواره فجر پیوستند و اعلام کردند که در هیچ یک از برنامه های این رویداد سینمایی حضور پیدا نخواهند کرد و این موضوع باعث بروز برخی اختلافات میان سینماگران مشهور شد.
این صحبت ها در حالی مطرح شد که عده ای خواهان برگزاری جشنواره فجر بودند چون اعتقاد داشت که این رویداد باعث گرم شدن فضا و رونق سینما خواهد شد. البته تحریم جشنواره فجر موافقانی نیز داشت که خیلی سفت و محکم سر حرفشان ایستادند و پا به این رویداد سینمایی نگذاشتند.
اما در این میان سینماگرانی هم بودند که بدون داشتن حتی یک اثر در جشنواره فیلم فجر، دم از «تحریم» زدند. به هرحال سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر با هر کمی و کاستی برگزار شد و برگزیدگان خود را هم شناخت و بسیاری از مردم هم به تماشای فیلم ها در سالن های مردمی پرداختند.
با پایان جشنواره فیلم فجر، نوبت به آغاز سی و پنجمین جشنواره موسیقی فجر رسید که برگزار شود. خبرها حاکی از آن است که مردم استقبال زیادی از این دوره جشنواره موسیقی کردند و برای تماشای کنسرت ها و ارکسترها بلیت خریدند. همچنین هنرمندان از جمله نوازندگان و خوانندگان هم تمام و کمال در این جشنواره شرکت کردند.
حال بسیاری از کاربران شبکه های اجتماعی این سوالات را مطرح کردند که: چرا برای مردم سینما مهم تر از موسیقی است و تمامی فعالان اجتماعی سیاسی به تبلیغ تحریم جشنواره فیلم فجر پرداختند و صحبتی درباره تحریم جشنواره موسیقی به میان نیامد؟ چرا تنها مردم از سینماگران توقع دارند که اعتراض خود را با تحریم و یا نطق های آتشین مطرح کنند؟
پاسخ این سوال ها هر چه باشد می توان نتیجه گرفت که در این میان تنها سینما است که تضعیف می شود، سینما است که ضربه می خورد و این سینما است که تحریم می شود نه موسیقی! چون گویا مردم تنها از سینماگران توقع دارند!