کمال تبریزی درباره حضور پرتعداد بازیگران شناخته شده در فیلم «ما همه با هم هستیم» گفت: « در وهله اول، فیلمنامه این اجازه را به ما میداد. کسی که این فیلم را ببیند متوجه میشود ما چیزی به نام نقش اول نداریم. بنابراین فیلمنامه امکان آن را ایجاد میکرد که کاراکترهای مختلف در موقعیتهای کاملاً موازی و برابر کنار هم قرار گیرند و این مورد برای بازیگران میتواند یک امتیاز محسوب شود. مثلاً آقای مدیری، محمدرضا گلزار یا جواد عزتی اگر میخواستند ترتیب اول، دوم و سوم داشته باشند احتمالاً برای حضور آنها دچار مشکل میشدیم. در این فیلم هر کاراکتری جای خودش را میتواند داشته باشد، پردازش خاص خودش را دارد و زیر سایه دیگری نیست. مثلاً خانم لیلا حاتمی به راحتی پذیرفتند که این نقش را بازی کنند زیرا متوجه تاثیر هر کدام از شخصیتها در جای خودشان بودند. در صورتی که معمولاً فیلمنامهها شخصیت محور هستند و چنین امکانی را فراهم نمیکنند که بتوان از چندین بازیگر شناخته شده در آنها بهره برد.»
او ادامه داد: «در وهله دوم، بحث سرمایه گذار بود که خودش تمایل و آمادگی این هزینه را داشت که ما بتوانیم برای اولین بار از چندین بازیگر شناخته شده در فیلم استفاده کنیم و باید اشاره کنم که به این ترتیب بیش از ۵۰ درصد از هزینه فیلم برای بازیگران صرف شده است و در حقیقت علاوه بر پروسه و هزینه سنگین تولید خود فیلم با توجه به شرایطی که داشتیم هزینه بازیگران هم به آن اضافه میشد.»
تبریزی در ادامه اضافه کرد: «من به عنوان کارگردان فکر میکنم که به ندرت می شود چنین شرایطی در سینما به وجود آید و فکر می کنم احتمالاً این آخرین باری باشد که در سینما امکان جمع شدن این تعداد بازیگر فراهم میشود. جمع کردن مجموعهای از بازیگران محبوب مردم در یک فیلم کار منحصر به فردی است، و همه باهم معتقد شدیم وقتی چنین امکانی در سینما فراهم شده است چه اشکال دارد که آن را عملی کنیم؟»
تبریز درباره عدم ارسال فیلمش به جشنواره فجر توضیح داد: «باید صادقانه بگویم که دلیل و علتی که این اثر را به جشنواره ندادیم فقط آماده نبودن تروکاژها نبود. بلکه یکی از دلایل آن همین مورد بود یعنی اگر فیلم آماده هم میشد شاید تصمیم میگرفتیم آن را به جشنواره ندهیم. در کشور ما شرایطی وجود دارد که اگر کسی خیلی در معرض دیده شدن قرار گیرد و کار عجیبی انجام دهد همه توجهات به سمت او جلب می شود و در این میان عدهای دست به کار میشوند تا جلوی حرکات استثنایی را بگیرند. در مورد سرمایهگذاری در سینمای ایران واقعیت این است که بخشی از آن به همین شکل است و خیلی از کسانی که اعتراض دارند که چرا بعضی سرمایه گذاران به سینما روی میآورند؟ و اینکه پولهای آنها مشکوک است، سرمایه هایشان را از کجا می آورند و …؟ در این میان شاید یکی از دلایلی که این افراد اقدام به بیان چنین اعتراضهایی میکنند این است که خودشان امکان دسترسی به این سرمایه گذاران را پیدا نکردهاند! ولی همه شاهد هستند که برخی از معترضین به محض اینکه خود امکان همکاری با سرمایه گذار مشکوک را پیدا کردند دچار سکوتی باورنکردنی شدند!»
او همچنین از برگزاری جلسه ای در خانه سینما پیرامون دستمزد بازیگران «ما همه با هم هستیم» خبر داد و گفت: «یک سری واقعیتهای دیگری هم وجود دارد که تاکنون گفته نشده است. در زمانی که این فیلم را میساختیم جلسهای در خانه سینما با حضور مدیرعامل و برخی تهیه کنندگان برگزار شد و از ما پرسیدند که چرا قیمت دستمزدهای بازیگران فیلم شما اینقدر بالاست و رقم دستمزدها را شما تغییر دادهاید و … در ادامه جلسه همانجا ما یک شرطی را مطرح کردیم و گفتیم آمادهایم راجع به دستمزدها صحبت کنیم اما این کار نباید اولین و آخرین بازجویی باشد و بعد از ما به سراغ دیگران هم بروید. به ما قول دادند که این کار را انجام خواهند داد ولی متاسفانه این اتفاق نیفتاد! و اولین و آخرین جلسهای بود که در خانه سینما تشکیل شد. گرچه در همان جلسه مشخص شد که مبالغ پرداختی به بازیگران تفاوت چندانی با پرداختهای قبل و بعد پروژههای دیگر به آنان نداشته است.»
تبریزی درباره سرمایه گذار فیلمش توضیح داد: «الان برخی با شنیدن نام سجاد علیجانی ممکن است بترسند و بگویند آدم خطرناکی است ولی من به عنوان یک کارگردان کاری به این کارها ندارم و برای اولین بار او را دیدهام و تا این لحظه هم رفتار بدی از او ندیدم. ضمن اینکه ارگانهایی در جامعه وجود دارند که وظیفه شان جلوگیری از خطای شهروندان است. علاوه بر آن در نظر بگیرید که میزان اختلاس ها آنقدر زیاد شده است که باید این حق را بدهید که افراد با عینک بدبینی به موقعیتهای اطرافشان نگاه کنند.»
این کارگردان همچنین می گوید در ابتدا قرار بوده رضا میرکریمی کارگردانی «ما همه با هم هستیم» را بر عهده گیرد: «مدتی بود که آقای میرکریمی همراه آقایان پدرام پورامیری، حسین امیری دوماری و محمد داوودی با همکاری آقای محسن قرائی که یک تیم بودند، روی این فیلمنامه کار میکردند و قرار بود این فیلم را آقای میرکریمی بسازد؛ اما بنا به دلایل مختلف و مشغله های کاری، میرکریمی نتوانست آن را انجام دهد و از من خواست تا کارگردانی آن را بر عهده بگیرم. و هنگامیکه من دعوت به کار شدم هنوز فیلمنامه تکمیل نشده بود. وقتی آن را خواندم از ایده مرکزیاش خوشم آمد و داستانی کاملاً سینمایی داشت. گرچه تجربههای قبلی نشان داده بود که فیلمبرداری در هواپیما ممکن است ارتباط خوبی با مخاطب برقرار نکند با این حال پذیرفتم آن را انجام دهم.»