دیشب که خیلی از مردم شب یلدا رو جلوتر جشن گرفتند و چندتا شبکه تلویزیونی هم همراهیشون کردند، به خودم اومدم و گفتم برم به یک مهمونی!
آدمهای اون مهمونی برام آشنا بودند. نزدیکتر که رفتم شناختمشون! حرف زدیم، خندیدیم، اونا هم شب یلدا گرفته بودند: آجیل می خوردیم و هندونه!
«نادر» می گفت پس از رفتن «سیمین»، چند ماه «ترمه» پیش اون موند و واسه همین، دلتنگی نذاشت «سیمین» برای همیشه بره. الان هم دوباره با هم زندگی می کنند و دیگه خارج رفتن هم از سر سیمین افتاده.
«علی سنتوری» هم مواد رو ترک کرده بود و شده بود همون علی قدیم! کنسرت هاش انقدر شلوغ می شد که می خواستند اجرای بعدیش رو تو استادیوم آزادی بگیرند. سر حال و با همون صدای خش دارش حرف میزد.
«قباد» و «شهرزاد» هم با هم اومده بودن. قباد تعریف کرد اون تیر به قلبش نخورد و شونه اش رو زخمی کرده بود. تعریف کرد کلاه شاپویی های وفادار بهش نجاتش دادند. شهرزاد هم راضی بود، می گفت قباد دست از اخلاقهای بدش برداشته و اهلی شده.
«سمیه» خجالتی بود واسه همین حال داداشاشو پرسیدم که گفت «محسن» ترک کرده و «مرتضی» هم فلافلیش گرفته و ازدواج کرده و الان همه اعضای اون خونه خوشحالند.
«نعمت جاهد» هم با اینکه بیخیال «احمد سرخ پوست» شد، اما باز ترفیع درجه گرفت و الان هم زندگی خوبی داره.
«جهانگیر» بالاخره «اتی» رو پیدا کرده بود و با هم ازدواج کرده بودن. می گفت پرونده «شاپوری» رو هم یه وکیل خوب درست کرد و حکم آزادی براش زدن.
«یوسف» هم خوشحال و شاد بود. هنوز سیگار می کشید. می گفت خلاف رو گذاشتم کنار، فقط چایی سیگار می زنم، الانم به خاطر شب یلدا دارم هندونه می خورم.
«عسل» هم بعد از قتل «فرید» از اون شهر رفت و حالا پاکه و داره تو یه شرکتی کار می کنه.
«رویا» هم سالهاست که با نریمان ازدواج کرده و هنوز هم با همدیگه زیاد کنسرت میرن!
«محسن» هم تونسته اون 200 میلیون رو دوباره زنده کنه و حالا دیگه با یاسی اختلافهاشونو گذاشتن کنار!
«یاسر شاه حسینی» هم کوتاه اومد و اجازه داد تا افروز اردستانی تو مسابقات شرکت کنه و الان ایران قهرمان فوتسال زنان آسیاست.
ما هم با شما و به کمک و طراحی شهاب جعفرنژاد به این مهمونی رفتیم تا کنار تمام این شخصیت ها شب یلدا رو جشن بگیریم. از این خواب ها زیاد براتون دیدیم، تا با کارگردانان و ستاره های تمامی دهه های سینما همسفر شیم. همراه ما باشید .