یک مادربزرگ سنتی، مهربان و رنج کشیده متعلق به دهه ۶۰، که با لهجه زنجانی و اکت های به موقع، مخاطب را حین تماشای فیلم سر ذوق میآورد و تا پایان قصه او را با خود همراه می کند. حتی وقتی دچار تزلزل لهجه می شود باز هم رفتارها و شاکله کلی این شخصیت برای مخاطب دوست داشتنی است.
آباجان شخصیتِ محوری و اصلی فیلم است که با بازی متفاوت و دلنشین فاطمه معتمدآریا، رنگ شرقی آن بیشتر معنا و مفهوم پیدا می کند. شاید برای همین، هاتف علیمردانی در گفتگویی اعلام کرد که اگر فاطمه معتمدآریا بازی نمی کرد، فیلم ساخته نمی شد.
تصویری که از مادربزرگهایمان در ذهن داریم تا حدودی در این شخصیت تبلور پیدا کرده است. آباجان بی آنکه پیرزنی اهل غر زدن و آه و ناله باشد، شخصیتی است شکست ناپذیر، مقتدر و خودساخته که با وجود اینکه سالها در انتظار بازگشت پسرش از جبهه به سر می برد، اما با این حال این غم او را از پا درنیاورده، امیدوارانه زندگی می کند و حواسش به اطرافیان و تمام اعضای خانواده اش است.
مثل زن های اصیل و قدیمی، نعنا و گل محمدی می خرد و خشک می کند بدون اینکه به کمک دخترها و نوه هایش محتاج باشد. با چادر طرحداری که بر سر دارد و گهگاه از حیا، گوشه آن را به دندان می گیرد، سر مزار شهدا می رود و فاتحه می خواند آن هم به همراه هوویش! که در یک خانه با هم زندگی می کنند و به زنان اهل محل می گوید که برایش مثل خواهر است؛ این شاید اوج سازگاری اجباری یک زن سالخورده در زمانه ای غریب از امروز است که برخی ممکن است با تماشای زندگی آباجان یاد یک اصطلاح قدیمی هم بیفتند؛ «سوختن و ساختن»