جواد عزتی حالا یک دهه است که به عنوان بازیگری همه فن حریف، خودش را به اثبات رسانده است. مهمترین ویژگی او که میتوانیم آن را دلیل اصلی موفقیتش به حساب بیاوریم، این است که هر نقشی را را از فیلتر خود عبور میدهد و بهخوبی میداند برای واقعپذیری هر نقش وابسته به اثری که پیش رو دارد، باید به چه نسبتی از تواناییهایش استفاده کند.
جواد عزتی برای طراحی و اجرای نقش هایش دوز مشخصی از شیرینی، جدیت، درماندگی، خشم، شوخطبعی و … را خرج میکند و اجازه نمیدهد در هیچ نقطهای تعادل میان این ویژگیها بهم بخورد. در فیلمهایی مثل «آینهبغل» و «هزارپا» به اندازهی کافی از شوخطبعی و شیرینی استفاده میکند و در «لاتاری» و «ماجرای نیمروز» و «شنای پروانه»، هیچ نشانی از این ویژگیها ندارد. یا در «تنگه ابوقریب» و «جهان با من برقص»، بازیای بینابین در نظر میگیرد. او سال گذشته با دو نقش مالک و احمد خسروی در «زخم کاری» و «مرد بازنده»، در مرکز توجهها قرار داشت.
در «زخم کاری» توانست اوج قدرت بازیگریاش را در خلق کاراکتر منحصربهفرد مالک به نمایش بگذارد. بخش مهمی از جذابیت «زخم کاری» به شناخت دقیق عزتی از شخصیت مالک و توانایی او در اجرای این نقش برمیگشت؛ یک ضدقهرمان دوستداشتنی که با وجود تمایل به قدرت و به قتل رساندن چند نفر، آرامش نداشت، مضطرب بود و استیصال و درماندگی را میشد از نوع نگاه و حالت صورت و تهوع و گریه و خودزنی و سیگار کشیدنهای پیاپیاش دریافت. بازی جواد عزتی در «زخم کاری» به قدری دقیق و حسابشده بود که مخاطبان چارهای جز پذیرش و همراهی و دلسوزی با این شخصیت نداشتند؛ مالک با قدرتنمایی عزتی، به قاتلی محبوب تبدیل شد و همه را وادار کرد تا پایان سریال نگران حالش بمانند و این یعنی اوج موفقیت یک بازیگر. عزتی در «مرد بازنده» هم با گریمی بسیار متفاوت نقش مردی شانزده سال بزرگتر از خودش را بازی کرد و چالشی بزرگ و اساسی را از سر گذراند. کارآگاهی کهنهکار که در مراحل مختلف کار روی یک پرونده رازآلود، با مشکلاتی جسمی و روحی و خانوادگی هم درگیر میشد و باید راهی برای حل شرایطی پیچیده و عجیب پیدا میکرد و به مقصد میرسید. مواجهه با این دو چالش مهم، عزتی را در مرحلهی جدیدی از فعالیت بازیگریاش قرار داد.