سما بابایی | 29دیماه، همزمان است با سالروزِ تولد «فرهاد مهراد». اگر او با آن مرگِ زودرس از دنیا نمیرفت، حالا امروز هشتاد سالگیاش را جشن میگرفتیم؛ جشنی برای خوانندهای که ترانههای زیادی نخواند؛ اما با همین تعداد هم، نقشِ موثری در موسیقی ایران و موسیقی فیلم از خود برجای گذاشت. مردی با صدایی پرقدرت و غمی که در حنجرهاش نمایان بود. صدای «فرهاد مهراد» تنها در چهار فیلم نشست؛ اما ترانههایی که او در این فیلمها خواند را میتوان جزو ماندگارترین موسیقیهای فیلمهای فارسی دانست؛ اما با وجودِ تاثیرِ عمیق فرهاد بر موسیقی متنِ آثار سینمایی، سینمای ایران با او مهربان نبوده و جز چند مستند (که هیچکدام وجوهِ زندگی فرهاد را به درستی بیان نکردند) تاکنون هیچ فیلمی دربارهی او ساخته نشده است و هیچ کارگردانی به این فکر نیفتاده که زندگی دراماتیک و پرفراز و نشیبِ او را به تصویر بکشد و به آن حنجرهی طلایی ادای دین کند. این مسئله را مقایسه کنید با فیلمهایی که دربارهی چهرههای تاثیرگذار موسیقی در جهان ساخته شدهاند.
به گزارش فیلمنیوز، فرهادِ مهراد را باید خوانندهای سوای تمامِ خوانندگان موسیقی پاپ در ایران دانست. نحوهی دکلماسیون او منحصر به خودش بود. او خوانندهای مطالعهگر بود و یکی از مهمترین داراییهایش علاوه بر آن جنسِ صدا و استعدادِ بیمانند، در سوادش بود. فرهاد انگلیسی را خیلی خوب میدانست و صاحبِ کتابخانهای بزرگ بود که به گفتهی بهروز غریبپور، تکِ تکِ آنان را با دقت خوانده و از آنها نتبرداری کرده بود؛این دانش و تعمق را میتوان در آثار فرهاد شنید و لمس کرد. فرهاد خوانندهای است که ترانههایش، همچنان سالها بعد از مرگش، پر از عاطفه، خشم، احساس، درد و عشق است و همینهاست که فرهاد را یگانهی موسیقی ایران کرده است، مردی که هرگز نان، به نرخِ روز نخورد و بهایش را هم داد. آدمها گاهی در آثارشان معنا میشوند و او «مثِ یک کوه، بلند، مثِ یک خواب،کوتاه» بود.
دههی چهل، دههی درخششِ خیلیهاست و فرهاد هم. در آن زمان گروهی از آهنگسازان و ترانهسُرایان جوان که به دستگاه های رسمی تولید و پخش موسیقی راه نداشتند، «استودیوی طنین» را شکل دادند تا بتوانند ترانههای خودشان را منتشر کنند و «فرهاد» شد درخشانترین خوانندهی این گروهها. او تا پیش از آن روزها، در کوچینی «ری چارلز» و «بیتل»ها را با دقت و ظرافت تمام باز خوانی میکرد؛ اما با کشفِ «اسفندیار منفردزاده» به عنوانِ خوانندهای مطرح شد که پس از آن فارسی خواند و بسیار خوب هم خواند.
اواخر دههی ۴۰ خورشیدی، علی کسمایی که به عنوان پدر دوبله ایران از او یاد می کنند؛ مدیر دوبلاژ فیلم «بانوی زیبای من» بوده و برای آواز تیتراژ پایانی این فیلم دنبال صدایی نزدیک به صدای خواننده اصلی این ترانه میگشت و پس از جستوجوی بسیار فرهاد مهراد را به توصیهی تورج نگهبان انتخاب می کند. فرهاد مهراد پس از آوازخوانی در فیلم انگلیسی زبان «بانوی زیبای من» ورود و حضور خود در سینما را رقم زد. هر چند که خود از این اتفاق چندان راضی به نظر نمیرسید.
رضا موتوری | کارگردان: مسعود کیمیایی | آهنگساز: اسفندیار منفردزاده

فرهاد در فیلم «رضا موتوری» به کارگردانی «مسعود کیمیایی» برای اولین بار ترانهای با آهنگسازی اسفندیار منفردزاده خواند که به عنوان موسیقی متن استفاده شد. «مسعود کیمیایی» دربارهی این اتفاق گفته است: «اواسط فیلمبرداری اسفند گفت: کدام بازیگری این ترانه را میخواند؟ گفتم هیچکس، باور نداشت که هیچکدام از بازیگرها این ترانه را نخوانند و ما در فیلم آواز بگذاریم. یعنی حتی در سینمای فرنگ هم چنین نمونهای نبود.» ترانهی این اثر را «شهیار قنبری» وقتی تنها 19 سال داشت، نوشت؛ اما گفتوگو با فرهاد بر سر این ترانه مدتی به طول انجامید و با اصرار منفردزاده، او در نهایت موافقت کرد با یک شرط این ترانه را بخواند و آن اینکه اگر از نتیجه کار راضی نبود، ترانهی ضبطشده پاک شود؛ اما بعد از اجرا به گفتهی اسفندیار اتفاقی دیگر رقم میخورد: «فرهاد آمد، خواند و کار که تمام شد گفتم حالا گوش بده و ببین راضی هستی؟ گفت دیگر لازم نیست ببرم و دوباره گوش بدهم. اوکی بود برایش.»
«کیمیایی» میگوید: «فرهاد تا آن موقع فارسی نمیخواند. در یک کافهای سر خیابان فلسطین امروزی به نام کوچینی میخواند و فرنگی هم میخواند. مثل ری چارلز و مثل چند خواننده دیگر که در همین فضاها بودند؛ ولی اگر دقت میکردی میدیدی که پشت همه اینها، یک صدای مستقلی وجود دارد که حتی خودش هم زیاد به آن اعتقاد نداشت. میترسید فارسی بخواند. با اسفند به کوچینی رفتیم و فرهاد پسندیده شد و این همکاری شکل گرفت.»
«مرد تنها» که با عنوان «صدای بیصدا» نیز شناخته میشود؛ همزمان با اکران این فیلم در قالب صفحه گرامافون منتشر شد. موسیقی متن فیلم رضا موتوری جایزهٔ بهترین موسیقی متن فیلم را در دوره سوم «جشنواره فیلم سپاس» سال ۵۰ از آن خود کرد.
خداحافظ رفیق | کارگردان: امیر نادری | آهنگساز: اسفندیار منفردزاده

«امیر نادری» که سالها سودای ساختِ فیلم داشت، به عنوان عکاس فیلم «قیصر» با «عباس شباویز» و «اسفندیار منفردزاده» همکاری کرد و در همان زمان از شباویز حمایت ضمنی و معینی بابت دوربین، فیلم خام و کارهای اداری و از منفردزاده، قول ساختن موسیقی متن فیلم «خداحافظ رفیق» را گرفت که حاصلِ آن ترانهی جمعه با صدای فرهاد شد. »جمعه» چنان با استقبال مواجه شد که بسیاری از سینماروهای آن روزگار به قصدِ شنیدنِ این ترانه به دیدنِ فیلم رفتند، اگرچه خود فیلم هم اثری نامتعارف نسبت به فیلمهای آن زمان بود با بازی هنرپیشههایی ناشناخته و نه چندان معروف.
متنِ این ترانه را «شهیار قنبری» نوشت و بعدها دربارهاش گفت: «در یک عصر جمعه، ترانۀ جمعه را در خانۀ اسفندیار نوشتم. روبروی سازمان سینما پیام. بلوار الیزابت دوم. ترانه را به امیر نادری و فیلم خداحافظ رفیقاش، دوستانه پیشکش کردیم. روی جلد صفحۀ چهل و پنج دور، سه تصویر سپید و سیاه از جوانیی ما. پشت جلد. دستانی چروکیده. پیر. سیاه. گرسنه. پای این تصویر نوشتم: ـ نازنین، هدیهیی به تو که هر روزت، جمعه است. ترانۀ آمنه، با صدای آغاسی، همزمان منتشر شد. میگفتند: جمعه بیش از آمنه گل کرده است! جمعه، پیروزی ترانۀ نوین بود.»
«منفردزاده» آن زمان ملودی و ریتم آهنگ و ترانه را میسازد؛ اما از آنجا که خود درگیر تعهدات دیگری بوده از «محمد اوشال» میخواهد اجرای اینکار را تقبل کند و «امیر نادری» را نزد او میفرستند. «محمد اوشال»، قطعهای روی همین ریتم و ملودی، مینویسد که سازهای بادی در آن نقش دارند. فرهاد هم آن را میخواند؛ اما به دل «امیر نادری» نمینشیند. پس باز به خود «اسفندیار منفردزاده» باز میگردد و از او میخواهد کاررا تمام کند.
در این زمان صداگذاری و دوبلهی فیلم تمام شده بود و نادری از این بدقولی اسفند آزرده بود، در یک شبی اما «منفردزاده» سر راه به رستورانی میرودکه «فرهاد» شبها در آنجا میخواند. ساعتی به انتظار تمام شدن نوبت خواندن فرهاد مینشیند و ساعت سه بامداد او را به همراه «شهبال شبپره» (یکی از اعضای گروه بلککتز) برمیدارد و از «رستوران کوچینی» در حوالی «بلوار الیزابت» به «استودیو طنین» در خیابان «ثریا» کوچۀ «رامسر» میروند.
آن شب، قبل از اینکه «فرهاد» از پا در بیاید و به خواب بیفتد، کار را تمام میکنند. «شهبال شبپره» درام میزند و اوشال پیانو و گیتار هم که دست خود «فرهاد» است. کل کار و اجرا در یک برداشت (بدون تکرار دوباره) ضبط و تمام میشود.
زنجیری | کارگردان: خسرو یحیایی | آهنگساز: محمد اوشال

کار «خسته» برای فیلم زنجیری در سال ۱۳۵۱ (یعنی با وقفهای دوساله بعد از جمعه) ساخته میشود، این قطعه که سومین تجربهی فرهاد در سینماست، بهاندازه «مرد تنها» و «جمعه» معروف نشد، اما همچنان یکی از بهترین ترانههایی است که برای یک فیلم خوانده شده است.
فرهاد که پیشتر در «جمعه» با محمد اوشال همکاری داشت، این بار ترانهی «خسته» را با آهنگسازی او کار کرد. این اثر به سیاقِ دیگر کارهای اوشال، شیوهای متفاوت از دیگر آثار پاپ دارد و دارای تنظیمی درخشان است و بهرهند از ترکیبِ سازهایی متفاوت.
فرهاد این اثر را چنان خواند که میتوان بوی خوش و تلخِ زندگیای که او خود با آن دست به گریبان بود را مشاهده کرد. تلخیای که نشان از حقیقت داشت. او وقتی میخواند: «خستهام از همه، خسته از دنیا، آسمان بشنو از قلب من این صدا، ای زندگی بیزار از توام» تنها متن نیست که مخاطب را به تعمق وا میدارد، بلکه تاکیدات خواننده و نحوهی خوانش کلمات، بار عاطفی ویژهای ایجاد میکند. فرهاد در این ترانه به تصویرسازی در ادای واژگان پرداخت، چیزی که یکی از نشانههای خوانندگی او به حساب میآید.
ماهی ها در خاک میمیرند | کارگردان: محمد دلجو و امیر مجاهد | آهنگساز: اسفندیار منفردزاده

در این فیلم به کارگردانی محمد دلجو و امیر جاهد بازهم پای اسفندیار منفردزاده در میان است، آهنگسازی که دقیقاً روح و بیان فرهاد را میشناخته و میدانسته که باید چه بسازد تا آن کلام به دهانِ فرهاد بشیند. فرهاد به منفردزاده و تیم موزیکش اطمینان داشت. با او راحت بود و اعتماد بسیاری به آن چیزی داشت که او میساخت. از آن طرف منفردزاده نیز بهصرف اینکه فرهاد بیاید روی فیلم بخواند، کار میساخت. شاید دلیلِ همکاریهای گسترده و خوبِ این دو (فرهاد و منفردزاده) را بتوان در این موضوع جستوجو کرد که هر دو هنرمندانی خودجوش بودند. منفرزاده هم چون فرهاد، آدم آکادمیکی در موسیقی نبوده و بیشتر خودآموخته بود و به همین خاطر جسارتِ بسیاری در آن دارد. منفردزاده از موسیقی ایرانی در آثارش بهره میگیرد و این برای فرهاد که تا پیش از آن، تنها موسیقی غربی میخواند، امری تازه است. اگر فرهاد به ادایِ درست کلمات تاکید دارد، منفردزاده هم به تلفیق شعر و موسیقی اهمیتِ بسیاری میدهد. فرهاد در این اثر تأکیدهایی دارد که شاید گاهی وقتها اگزجره به نظر برسد؛ ولی بسیار به دل مینشیند و روی آن فیلم چنان تأثیر شگرفی میگذارد که باعثِ ارتقای آن میشود. به هر روی در این فیلم نیز همان موسیقی جدی و البته غمگین با قطعهی «سقف» تولید شد، هر چند که این بار ایرج جنتی عطایی جای شهیار قنبری را گرفت.
فرزند صبح | کارگردان : بهروز افخمی

شاید برایتان عجیب باشد که نام فرهاد مهراد در تیتراژ فیلم «فرزند صبح» به عنوان خواننده آمده باشد. بهروز افخمی بعد از جا و جنجالهایی که پیرامون این فیلم در جشنواره بیت و نهم فیلم فجر افتاد، اعلام کرد که قصد دارد مالکیت فیلم را در اختیار بگیرد و نسخه مورد نظر خود را تدوین و آماده کند. این پروسه ده سالی طول کشید و در نهایت افخمی در سال 1398 نسخه مورد تایید خود را آماده کرد. یکی از غافلگیریهای نسخه جدید بهرهگیری افخمی از چند ترانه معروف فرهاد در طول فیلم بود. قطعاتی که حال و هوای ویژهای به فیلم بخشیده و توانسته اثربخش باشد. بعد از چند اکران محدود پوران گلفام همسر فرهاد وقتی متوجه این موضوع شد از بهروز افخمی شکایت کرد، چراکه او بدون کسب اجازه و گرفتن رضایت از خانواده فرهاد از ترانههای فرهاد برای فیلمش استفاده کرده بود. شکایت پوران گلفام البته از سوی کارگردان فرزند صبح بی پاسخ نماند. افخمی با حضور در برنامه زنده «سلام صبح بخیر» در این رابطه گفت :« خانم پوران گلفام، همسر فرهاد فکر میکند صاحب حقوق معنوی آهنگهای فرهاد است؛ در حالی که اگر یک بار قانون حمایت از مؤلفان و مصنفان را میخواند، میفهمید حقوق معنوی قابل انتقال نیست و لازم نیست با قانون جدید اجازهای از او گرفته شود.» البته این ادعای افخمی از سوی کامبیز نوروزی حقوق دان و وکیل پایه یک دادگستری رد شد . او در این باره گفته است :«حق معنوی هم مانند حق مادی به ورثه منتقل میشود و وارث قانونی در واقع قائممقام صاحباثر تلقی میشود و اتفاقاً در حوزههای هنری، حقوق معنوی آثار بسیار مهمتر از حقوق مادی است چون آثار هنری بهدلیل ویژگیهای هنری که دارند و نگاه خلاقانه، اعتبار و شخصیت صاحب اثر را با خود حمل میکنند و هرگونه لطمه و جرح و تعدیل این آثار مستقیماً متوجه صاحب اثر خواهد بود.» کش مشهای حقوقی این فیلم همچنان ادامه دارد.