مرجان فاطمی | این اواخر سریالهای مختلفی در شبکه نمایش خانگی ساخته شدهاند که در کنار سوژه و فیلمنامه و بازیهای قابلقبول، طراحی صحنه دقیق و درخشانی داشهاند و با استفاده صحیح از نور و رنگ و اکسسوارها در کنار قاببندیهای جذاب، توجه مخاطبان را بیش از پیش جلب کردهاند. بعضی از آنها فضایی مشابه صحنه نمایش را القا میکنند و برخی دیگر ما را به اثار کلاسیک قدیمی غیر ایرانی میبرند. «آکتور»، «دفتر یادداشت»، «در انتهای شب»، «درمانگر» و حالا هم «بازنده» از جمله این سریالها هستند.
به گزارش فیلمنیوز، سریال «بازنده» به کارگردانی امین حسینپور که بهتازگی در پلتفرم فیلیمو منتشر شده، از جمله آثاری است که به لحاظ طراحی صحنه و نور و رنگ جایگاه قابلتوجهی دارد. به این بهانه نگاهی داریم به آثاری که این اواخر با چنین ویژگیهایی در شبکه خانگی دیدهایم.
بازنده | امین حسینپور | 1403
امین حسینپور موفق شده است در «بازنده»، یک سریال خوشساخت و خوشرنگوآب پیش روی مخاطبان بگذارد. بهخوبی از فضا، موسیقی، رنگ، نور و حتی تابلوهای روی دیوار استفاده کرده است تا مخاطبان را هرچه بیشتر با معمای سریال مواجه کند. او بخش مهمی از ماجراها را در واحدی از یک آپارتمان قدیمی پیش میبرد و از ویژگیهای این لوکیشنها برای انتقال صحیح معنا و بالا بردن التهاب داستان کمک میگیرد. ماجرای اصلی سریال با ورود یک زن و مرد جوان به یک خانه قدیمی به سبک خانههای کلاسیک اروپایی شروع میشود. طراحی صحنه شباهتی به آثار ایرانی ندارد و بیشتر از همه ما را به یاد آثار کارآگاهی مشهور قدیمی انگلیسی یا فرانسوی میاندازد. فضای خانه و مرموز بودن آن از همان این مسئله را القا میکند که باید شاهد اتفاق عجیبی در آن باشیم. کارگردان سعی کرده است از نشانههای لازم برای یک سریال جنایی پلیسی استفاده کند. فضای تاریک و مهگرفته، باران، سیگار و نور کم و … همگی توانستهاند در انتقال فضای پرهراس سریال کارکرد داشته باشند. علاوه بر طراحی صحنه و کاربرد صحیح رنگ و نور، گریم بازیگران هم به نحوی صورت گرفته که هم حالت اندوه و هم مرموز بودن را بتوان از نگاه کردن به چهرهشان دریافت. به نوعی که پس از گذشت دو هفته نمیتوانیم مطمئن باشیم حق با کدام است و کدامیکی مقصر اصلی است.
در انتهای شب | آیدا پناهنده | 1403
جدای از جذابیت داستان و بازی بازیگران، یکی از مهمترین عوامل موفقیت سریال «در انتهای شب»، به طراحی صحنه و استفاده درست و دقیق از رنگ و نور برمیگردد. «در انتهای شب» به کارگردانی آیدا پناهنده درباره زندگی زن و شوهری از طبقه متوسط و فرهنگی جامعه است؛ خانوادهای که با وجود استعداد و تلاش زیاد نتوانستهاند به جایگاهی که شایستهشان است در جامعه برسند. خانه آنها یک آپارتمان نوساز معمولی است و آنچه بیشتر از همه اهمیت دارد سلیقه هنری آنهاست. در این خانه رنگهای گرم بسیار دقیق کنارهم قرار گرفتهاند و از مجسمهها و تابلوهای نقاشی برای معرفی بیشتر این شخصیتها استفاده شده است. کارگردان برای نشان دادن تنهایی شخصیتها یا احساسات روحی و روانی هریک از آنها بهخوبی از نور و ضدنور استفاده کرده و رنگهای سرد و گرم را کنار هم چیده است. نقاشی بهرام که از اواسط سریال به نوشته «بیشرف» مرد همسایه روی خانه آنها اضافه میشود هم یکی دیگر از نکات مهم در معرفی شخصیتها و نمایش احساسات آنهاست. یکی از درخشانترین موقعیتهای سریال ویدئوی کوتاهی بود که پیش از آغاز قسمت پایانی پخش شد. آیدا پناهنده با نمایش فضاهای خالی و تاریک و غبارگرفته، این تنهایی را بسیار دقیقتر به نمایش گذاشت.
دفتر یادداشت | کیارش اسدیزاده | 1402
«دفتر یادداشت» متعلق به زمان و مکان خاصی نبود و همه چیز در ماکتی ساختگی روایت میشد. کارگردان از همان ابتدا با مخاطبان این قرار را میگذاشت که نباید دنبال نشانههایی آشنا در آن بگردند. طراحی صحنه «دفتر یادداشت» که کار محسن نصراللهی، طراح صحنه موفق سینماست، از امتیازهای سریال به حساب میآمد. داستان در یک مرکز توانبخشی شروع میشد که شباهتی با مراکزی که تا به حال دیدهایم نداشت. مجتمع محل زندگی ایرج، اداره پلیس و حتی زندان هم متعلق به ایران نبودند. حتی در قسمت آخر میدیدیم که شکل اعدام هم مثل زندانهای ایران نبود و میخواستند با صندلی برقی شمس را به سزای اعمالش برسانند. حتی تبدیل حکم اعدام به حبس ابد هم که درست در همان لحظه آخر اتفاق افتاد، کاملا تخیلی به نظر میرسید. این ویژگیها باعث میشد بتوانیم خیلی راحتتر وقایع را باور کنیم و دنبال ارتباط معنایی با آنچه پیرامون خودمان میبینیم نباشیم. محل زندگی ایرج و حمید در یک مجتمع بزرگ بود که خانههایش چیدمان بخصوصی داشتند. براساس شخصیتها، خانهها ترکیب رنگی متفاوتی داشتند و بیشتر به سریالهای خارجی فانتزی نزدیک میشدند.
درمانگر | امین حسین پور | 1402
امین حسینپور پیش از ساخت سریال «بازنده» مینیسریال معمایی جنایی متفاوت و جذابی با حضور سارا بهرامی و بانیپال شومون به نام «درمانگر» ساخت؛ یک سریال ۵ قسمتی که هر قسمت از آن به طور میانگین کمتر از ۱۰ دقیقه بود. یکی از ویژگیهای مهم سریال، طراحی صحنه و رنگ و نور فضایی بود که ماجراها در آن روایت میشد. در سریال همهچیز سرد و بیروح به نظر میرسید. از رنگها گرفته تا حالات چهره و همچنین گریمها. نکته مهم اینکه تمام کارهای طراحی صحنه و تصحیح رنگ و … هم توسط خود حسینپور انجام شده بود و کاملا با ژانر سریال همخوانی داشت. حرف اصلی این داستان درباره زنی بیروح و در آستانه فروپاشی بود و همین موضوع نیاز داشت که همهچیز تاریک و سرد باشد. ماجراها در دیالوگهای میان یک دکتر روانپزشک با بیماری به نام باران کیان فر پیش میرود و در هر قسمت معمایی گشوده میشود.
آکتور | نیما جاویدی| 1401
با اینکه ماجراهای سریال «آکتور» به کارگردانی نیما جاویدی در زمان حال روایت میشد و دغدغههای شخصیتها منطبق با مسائل و مشکلات زندگی همه بود اما کارگردان سعی داشت در تمام بخشها ارتباطش با فضای تئاتر حفظ کند. فضای داخل سالن نمایش، عطرفروشی، دفترکار، خانه سالمندان و حتی خانه دایه علی یا آلما همگی طراحی منحربفردی داشتند. حتی اتوموبیلی که آنها با آن رفتوآمد میکردند هم با فضای طراحی شده در سایر بخشها همخوانی داشت. به نحوی که ما درعین اینکه با اتفاقهای واقعی روبهرو میشدیم مدام احساس میکردیم وسط یک صحنه نمایش هستیم. انتخاب رنگها هم کاملا منطبق با همین فضا صورت گرفته بود. محسن نصراللهی به عنوان طراح صحنه این سریال، با دقت زیادی به این چیدمان جذاب رسیده بود. داستان سریال درباره سه بازیگر تئاتر بود که در ازای دریافت مبالغ بالایی پول، میپذیرفتند با لباسها و گریمهای مبدل وارد ماجراهایی واقعی شوند و نقش شخصیتهایی جدید را بازی کنند. از آنجایی که زیست این شخصیتها با مسئله بازیگری و تئاتر گره خورده بود، طراحی صحنه کاملا منطق داشت. قاببندی دوربین، نوع نور و رنگی که در تصاویر دیده میشد و انتخاب رنگ لباسها و اکسسوارها این حساسیتها کاملا به چشم میخورد.