بهنام شریفی: شمایل بازیگری هادی حجازی فر تصویر مردی را به ما نشان میدهد که میخواهد در دنیای بیاصول پیرامونش اصول شخصی خود را بنا کند. مردی که انرژی درونش از ایمان و باوری مستحکم نشأت میگیرد. در این میان او خشم و عصیان درونش را نثار کسانی میکند که پرندهی ایمان از قلبشان کوچیده است.
اگر از نقش کوتاه حجازی فر در فیلم «مزرعه پدری» رسول ملاقلیپور بگذریم، بدون تردید او یکی از بازیگر- ستارههایی است که در دههی نود درخشید. بازی در نقش و فیلم سخت «ایستاده در غبار» در نقش شهید احمد متوسلیان شروع درخشش او بود. نقشی پیچیده و دشوار که به واسطه مدیوم شاتهای زیاد و پرهیز از کلوزآپ سختتر هم شده بود. او توانست با حرکات بدن و دمیدن روح کاراکتر در درونش تجربه کارش در تئاتر را وارد سینما کند.
حجازیفر در دومین همکاری اش با محمد حسین مهدویان در نقش کمال «ماجرای نیمروز» این روند را ادامه دهد. سادگی، بدوی بودن و اصول اخلاقی خاص کمال او را از بقیه کاراکترها جدا میکرد. او انگار یک وصلهی ناجور بود. زمختی و خشونت این کاراکتر با صداقت و باور درونی حجازیفر ترکیب شد و یک نقش دوست داشتنی دیگر را به کارنامهی او اضافه کرد.
موسای «لاتاری» قهرمانی در سینمایی بیقهرمان بود که تا انتهای مسیر را برای آن چیزی که فکر میکند درست است، میرود. چهارمین همکاری زوج مهدویان- حجازیفر هم نتیجهیی در خور داشت. کمال در «ماجرای نیمروز: رد خون» درگیر ماجرایی خانوادگی میشود. حالا او مثل الگوی همیشگی فیلمهای این چنینی باید از بین مصلحت و وظیفه یکی را انتخاب میکرد. انگار تقدیر ترمزش را کشیده بود. در سکانس پایانی شکل نگاههای حجازیفر، سیگار کشیدنش و نگاه آکنده از خشم و انزجارش به صادق و رفتنش نشان میدهد که انگار او دیگر نمیتواند این مناسبات پیچیده را تاب بیاورد.
در جشنواره سال گذشته حجازیفر با دو نقش کاملا متقاوت بار دیگر تواناییهایش را نشان داد. حمید «دوزیست» با آن گریم سنگین فراتر و پیچیدهتر از جمع پیرامونش است و آتابای فیلم «آتابای» با پژواکهایی از شمایل بازیگری او، مردی است که میخواهد گذشتهاش را شخم بزند و اشتباهاتش را بپذیرد. یک تغییر بزرگ در پرسونای بازیگر- ستاره دهه نود سینمای ایران.
هادی حجازی فر یک نگاه تازه را به بازیگری سینمای ایران اضافه کرد. او ایفاگر نقشهای آدمهایی استوار و حساس شد که برای باورشان میجنگند. حتی اگر این جنگ در نگاه جماعت عافیتطلب پیرامونی چیزی جز یک رسوایی بزرگ نباشد.