برخی شخصیتهای آثار هومن سیدی به قدری درست و دقیق ساخته شدهاند که نه تنها بخش مهمی از اهمیت فیلم به حضور آنها بستگی دارد که تا سالها بعد هم در ذهنها میمانند. شکیب در «جنگ جهانی سوم» یکی از این شخصیتهاست؛ کارگری ساده که محسن تنابنده با بازی درخشانش به آن وزن ویژهای داده است. به بهانه اکران فیلم «جنگ جهانی سوم» مروری داریم بر مهمترین شخصیتهای خلق شده در آثار هومن سیدی.
به گزارش فیلمنیوز، شکیب تکاملیافتهترین شخصیت از میان مجموعه آثار هومن سیدی به حساب میآید و منتقدان سینمای جهان هم در رسانههایشان این شخصیت را ستودهاند.
شکیب| محسن تنابنده| جنگ جهانی سوم | 1401
شکیب یک کارگر ساده است که فیلم با تلاش او برای یافتن کار آغاز میشود. او تمام خانوادهاش را در حادثه زلزله از دست داده است در طول داستان متوجه میشویم که نزدیکترین و تنها همدمش یک زن روسپی است. زنی که البته کرولال است و به راحتی نمیتواند با دیگران ارتباط برقرار کند اما شکیب به دلیل آنکه مادر خودش کرولال بوده است، زبان ارتباط با او را بلد است و همین رابطه زبانی آرامآرام موجب نزدیکی این دو به یکدیگر میشود. شکیب سرشار از غرورهای فروخورده است اما در مواجهه با سلسله اتفاقاتی که در طول داستان با آنها مواجه میشود، آرامآرام تبدیل به فردی دیگر میشود. فردی که شاید اگر خودش هم قرار بود بدون تجربههایی که از سرگذارند، با او مواجه شود، بعید بود او را به جا بیاورد. چرخش شخصیت «شکیب» از فردی مورد ستم قرار گرفته به فردی که قصد دارد حق خود را از همه اطرافیانش بگیرد درخشان از آب درآمده است
نوری| نوید محمدزاده| قورباغه | 1399
نوید محمدزاده در نقش نوری بسیار قدرتمند ظاهر شده است. نوری شخصیتی پیچیده و چند لایه دارد. او کاراکتری تیزهوش و در عین حال فرصتطلب دارد که به خوبی میتواند اطرافیان خود را در راستای منافع خود به خدمت بگیرد. همین جایگاه و نسبتی که او با اطرافیانش دارد، ویژگیهایی جنونآمیز به این شخصیت بخشیده است. محمدزاده بهخوبی توانسته است در عین آرامش در ایفای نقش و بیان دیالوگها، خشونت ذاتی و بیرحمی این کاراکتر در لحظههای خاص را هم برای مخاطب باورپذیر ارائه کند و این کار سادهای برای یک بازیگر نیست. شخصیت «نوری» را در حالت عادی به سختی میتوان دوست داشت اما کیفیت اجرای این نقش توسط نوید محمدزاده و مهتر از آن کارگردانی و شخصیتپردازی هومن سیدی در مقام نویسنده و کارگردان این شخصیت را تبدیل به کاراکتری جذاب برای مخاطب کرده است. کارکتری که با تمام ویژگیهای منفی و شرارتی که در وجود خود دارد، سرنوشتش برای مخاطبا حائز اهمیت است. نوری گذشتهای سرشار از سرکوب و تحقیر داشته و همین ویژگی او را تبدیل به مجسمهای از حسرتها کرده است؛ حسرتهایی که بیرحمانه باید جبران شوند.
رامین| صابر ابر| قورباغه | 1399
شخصیت پیچیده رامین با تمام سرخوردگیهای درونی و عصیانگریهای بیرونی، آنقدر شخصیت متفاوتی است که صابر ابر مسیر دشواری برای ایفای آن پیش رو داشته است و انصافا هم به بهترین شکل از پس آن برآمده است. صابر ابر که علاقه ویژهای به ایفای نقشهای خاص در کارنامهاش دارد، اینبار یکی از جذابترین تجربهها را در کارنامهاش ثبت کرده است. او هم در مواجهه با نوری و هم در مواجهه با فرانک، دوقطبیهای بسیار جذابی را خلق کرده است که بخش عمدهای از جذابیت سریال را به دوش میکشد. رامین را میتوان شخصیتی دانست که در عین اشراف به ضعف خود، نمیخواهد ضعیف و آسیبپذیر باشد. رامین هم خلافکار است و میخواهد از راه خلاف و غیرقانونی به درآمد کلان برسد و هم تلاش دارد برای این اعمال خلاف خود، اصول و قواعد اخلاقی وضع کند! همین ویژگیها هم او را تبدیل به کاراکتری متمایز و جذاب کرده است. او هر چند از سر منفعت سراغ از عشق سابق خود میگیرد اما حواسش هست که فاصلهاش با او را حفظ کند تا در مسیر تازه زندگیاش تنها برای ریسکهایش هزینه بدهد نه برای قلب و احساساتش.
شاهین| نوید محمدزاده| مغزهای کوچک زنگزده | 1396
نقش «شاهین» در «مغزهای کوچک زنگزده» از آن نقشهایی است که بعید است الان بتوانیم او را در قالب بازیگر دیگری جز نوید محمدزاده تصور کنیم. بریدههای ویژهای از نقشآفرینی نوید محمدزاده در «مغزهای کوچک زنگزده» در فضای مجازی دست به دست شده است که یکی از شاخصترین آنها همان لحظهای است که متوجه گذشته خود و دروغی که خانوادهاش به او گفتهاند میشود و در اوج استیصال و بغض میگوید: «من الان دهن کی رو باید سرویس کنم؟ من باید کی رو پیدا کنم؟ از کی بپرسم کس و کارت هستم یا نه؟ زندگیتون رو سیاه میکنم.» آنچه کاراکتر شاهین را در حافظه مخاطبان ماندگار کرده است، کنشگری پایانی او در واکنش به تمام آن چیزی است که اطرافیان بر او تحمیل کرد بودند. او زمانی که متوجه واقعیتها درباره زندگی گذشته خود میشود، دیگر حاضر نمیشود چشمبسته تن به شرایط بدهد و ترجیح میدهد بر هرآنچه غلط میداند، برآشوبد. او حتی در نقش منجی ظاهر میشود و تصمیم میگیرد خواهرش را که در معرض جدیترین تهدیدها از سوی خانواده است، از مهلکه فراری دهد و زمینه خلاص شدن او از آن شرایط دیوانهوار را فراهم میکند.
شکور| فرهاد اصلانی| مغزهای کوچک زنگزده | 1396
فرهاد اصلانی در نقش شکور غیرمنتظره ظاهر شده. به خوبی توانسته است کاراکتر خودبزرگپندار و تبهکار شکور را در جلد یک برادر بزرگتر به تصویر درآورد. او هم نسبت به شاهین تحکم دارد و هم نسبت به همه آن کودکان زبانبستهای که در سیطره باند خلافکار او، ناخواسته درگیر جریان مافیایی خلافهای کلان او میشوند. چیزی شبیه همان گوسفندهایی که گویی نیاز به چوپان دارند. آنچه کاراکتر «شکور» را تبدیل به شخصیتی ویژه کرده است، خشونت ذاتی او در مواجهه با همه اطرافیان است. او گویی هیچ بویی از ترحم نسبت به دیگران نبرده و زمانی که از ناحیه کسی احساس تهدید کند، او را به مسلخ میکشاند، تفاوتی هم ندارد او چقدر در این تهدید سهیم بوده باشد. نمونه بارز آن هم ماجرای مواجهه او با سوءتفاهم بهوجود آمده درباره انتشار فیلمی از خواهرش بود. او در مقام برادر بزرگتر به راحتی حکم به قتل خواهر میدهد و فراتر از آن حتی تلاش میکند تا خودش این حکم را اجرایی کند!
حنا| طناز طباطبایی| خشم و هیاهو | 1394
طناز طباطبایی تجربههای موفق بسیاری را در کارنامه خود دارد اما میتوان نقطه اوجگیری او در بازیگری سینما را ابتدای دهه 90 دانست، همان مقطعی که در نقش اصلی فیلم «هیس دخترها فریاد نمیزنند» ظاهر شد و نقش یک قربانی تعرض را به بهترین شکل ایفا کرد. طباطبایی در ادامه همین تجربه در میانه همین دهه 90 با ایفای نقش «حنا» در فیلم «خشم و هیاهو» بخش دیگری از توانمندیهای خود را به رخ کشید. او برای همین نقش توانست نامزد دریافت سیمرغ بهترین بازیگر زن از جشنواره فیلم فجر شود. آنچه کاراکتر حنا را تبدیل به کاراکتری خاص و متمایز میکند، جنس متفاوت عشق و علاقهای است که در طول داستان فیلم نسبت به خسرو بروز میدهد. اساسا محور اصلی داستان «خشم و هیاهو» همین عشق نامتعارف است. حنا که شرایط را به سمت و سویی میبرد تا خسرو ناگزیر از تن دادن به رویاهایش شود، نمیتواند جلوی زیادهخواهیهای خود در تحقق رویاهاش را بگیرد و همین وسوسه برای زندگی در جهان رویاها، واقعیت جاری در زندگی روزمره را برای او و همه اطرافیانش، تبدیل به یک کابوس میکند.
فرهاد| سیامک صفری| اعترافات ذهن خطرناک من | 1393
سیامک صفری برای ایفای این نقش توانست نامزد دریافت سیمرغ بلورین از جشنواره فجر شود اما این جایزه را شکار نکرد. چالش اصلی صفری در ایفای نقش فرهاد در فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» به تصویر درآوردن تردیدها و ترسهای این کاراکتر در موقعیتهایی است که حتی نسبت به واقعی بودن آنها هم هیچ اطمینانی ندارد! اساسا بازی در نقش کاراکترهای روانپریش برای بازیگران تجربهای وسوسهبرانگیز است اما واقعیت این است که قبول بازیگران در این نقشها از سوی مخاطب هم یک چالش جدی است. سیامک صفری بهخوبی توانست از پس این چالش بربیاید. «به غریزهت اعتماد کن!» این دیالوگ یکی از دیالوگهای کلیدی در فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» است که بارها آن را از زبان فرهاد میشنویم. داستان فیلم در طول 24 ساعت روایت میشود هم در همین مدت زمان ما قرار است با دنیای ذهنی فرهاد همراه شویم تا شاید بتوانیم همراه با خودش، هویتش را پیدا کنیم. او در ابتدای فیلم هیچچیز را به یاد نمیآورد و رفتهرفته براساس نشانههایی که در اطراف خود کشف میکند متوجه گذشته آشفته و هویت مخدوش خود میشود؛ هویتی که بهشدت از مصرف مواد روانگردان آسیب دیده است.
شهاب| شهاب حسینی| آفریقا | 1389
فیلم «آفریقا» ایدهای بهظاهر ساده و تا حدودی حتی کلیشهای دارد؛ ماجرا چند جوان خلافکار اما خردهپا که در جریان تسویهحساب با یکی از بالادستیهای خود ناخواسته با اتفاقاتی پیچیده و غیرمنتظره مواجه میشوند و دست به اقداماتی میزنند که شاید خودشان هم انتظارش را نداشتند. در کنار نقشآفرینی تحسینبرانگیز جواد عزتی و امیر جدیدی در نقش شهرام و کسری، یکی از درخشانترین نقشآفرینیها در «آفریقا» را شهاب حسینی دارد. بهخصوص که او بیش از همه ساکت است و تصویری که از او در فیلم ارائه میشود، حاصل بازی شهاب حسینی در سکوت است. درونگرایی این کاراکتر در تضاد با برونگرایی اغراقشده دو کاراکتر دیگر، فضای جذابی برای قدرتنمایی شهاب حسینی بهوجود آورده که او بهترین بهرهبرداری را از آن کرده است. کاراکتر «شهاب» در طول فیلم بیشتر نظارهگر است اما در بزنگاههای کلیدی، تبدیل به فعالترین عضو گروه و البته موثرترین آنها میشود.