سما بابایی | داریوش مهرجویی را میتوان به جرات سلطان اقتباس در سینمای ایران نامید. کارگردانی که می توان گفت بهترین و کاملترین اقباسها در آثار او شکل گرفته است. مهرجویی این مسیر را با ساخت فیلم «گاو» و روایت یکی از قصههای غلامحسین ساعدی شروع کرد و در اواخر دهه شصت و هفتاد این مسیر را با ساخت فیلمهای «هامون»، «سارا»، «پری»، «درخت گلابی» به بالاترین نقطه اوج خود رساند. در این گزارش مروری داریم بر تمامی آثار این کارگردان فقید که براساس رمان، داستان کوتاه و یا نمایشنامه ساخته شدهاند.
به گزارش فیلم نیوز ، اینها اقتباس نیست، میشود به آنها «تصرف» گفت، یعنی من بعضی آثار را آنقدری دوست داشتهام که فکر کردم متعلق به خودم است و هر کاری دوست داشتهام با آن کردهام و یک داستان، یک فکر و یک فلسفهی جدید از آن به وجود آوردهام. شما در اقتباس، موبهموی آنچه نوشته شده را اجرا میکنی؛ من اما هرگز چنین کاری نمیکنم. خیلی از بزرگانِ سینما از گُدار تا آنتونیونی، فلینی، حتی برگمان، به خصوص بونوئل، هیچکاک، جان فورد و … داستانشان را از جایی گرفتهاند و کارگردان آن سناریو را نوشته یا درست کرده و من هم این کار را می کنم.»
اینها را روزگاری «داریوش مهرجویی» گفت. همان کارگردانِ سرخوشی که مهمترین آثار سینمای ایران را ساخت و حالا هنوز که این مطلب نوشته میشود، بدنِ کاردآجیناش در سردخانه است. در همین دو روز از او بسیار گفته و نوشته شده است؛ اما دراین مطلب ما نگاهی کوتاه به آثاری داشتهایم که داریوشخانِ مهرجویی آنان را تصرف کرد، از آنِ خودش کرد و اثرِ جدیدی را برایمان به نمایش گذاشت.
گاو | محصول : 1348
منبع اقتباس : عزاداران بیل اثر غلامحسین ساعدی
داریوش مهرجویی در سال 1348 با همکاری غلامحسین ساعدی فیلمنامهی گاو را از روی چهارمین داستانِ مجموعه« عزاداران بیلِ» ساعدی نوشت و فیلم کرد. عزاداران بَیَل که ساعدی آن را در سالِ 1343 منتشر کرد، مجموعه هشت داستانِ پیوسته درباره فلاکتهای مدام مردمان روستایی به نام بَیَل است و نکتهی جالب آنکه، منبع الهام خودِ ساعدی کتاب «نقاب مرگ سرخ» اثر ادگار آلن پو بودهاست. «گاو» جزو اولین آثار موجِ نوی سینمای ایران به حساب میآید و البته کارگردان در پروسهی ساختِ آن با مشکلات فراوانی روبهرو شد؛ خودش گفته است شهربانی از او خواسته بود تا دیوارهای روستای محل فیلمبرداری را سفید کنند تا فیلم سیاه نمایی نباشد. این فیلم مدتی هم توقیف بود تا سرانجام اکران شد.«گاو» جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره بینالمللی فیلم برلین در 1972 را به دست آورد و پس از نمایش در جشنوارههای مختلف نظر کارگردانهایی مانند فدریکو فلینی را جلب کرد، همچنین با رای گیری منتقدان در سالهای ۱۳۵۱، ۱۳۶۷ و ۱۳۷۸ به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران انتخاب شده است.
پستچی | محصول : 1351
منبع اقتباس : نمایشنامه ویتسک اثر گئورک بوخنر
مهرجویی فیلم «پستچی» در سال 1351 با الهام از نمایشنامهی «ویتسک» گئورگ بوشنر ساخت تا اثر دیگری چون «گاو» در سینمای اندیشمندانهی داشته باشد.این فیلم ابتدا در یک نمایش خصوصی برای منتقدان و صاحبنظران به نمایش درآمد و با واکنش مثبت آنها روبهرو شد؛ به شکلیکه «مایکل کوتزا» مدیر جشنوارهی شیکاگو دربارهاش نوشت: «فیلم از نظر کارِ بازیگران، موسیقی متن و تکنیک محشر است و من فکر میکنم که این فیلم به هر جشنوارهای فرستاده شود، برندهی جایزه خواهد شد… مهرجویی یک چهرهی جهانی است و از استعداد و تفکری در سطح جهانی برخوردار است.»
پستچی بلافاصله بعد از اولین نمایشاش در تهران به جشنوارهی کن عرضه شد و در بخش دو هفتهی کارگردانان، به نمایش درآمد و بسیار مورد توجه منتقدان قرار گرفت. این فیلم در بین سیوسه فیلم (که از میان ۴۰۰ فیلم برای نمایش در این بخش انتخاب شده بود) توانست در شمار سه فیلم برگزیدهای باشد که منتقدان بیشترین نظر مثبت را در مورد آنها داشتند. از آن جمله میتوان به ژرار لانگلوا، نویسنده و منتقد مجلهی فرانسوی Les Lettres Françaises اشاره کرد که در نقدی نوشت: «کشف بزرگ امسالِ جشنواره کن، داریوش مهرجویی سازندهی فیلم ایرانی پستچی است. پستچی چهارمین فیلمِ مهرجویی اثری است ممتاز و دیدنی. مهرجویی در پستچی جریان زندگی و وضعیت جهانِ سوم را به ما نشان میدهد. فیلم او قصهای است که سر و شکلی سیاسی دارد. قهرمان این فیلم مظهر محدودیتهای انسانی و اجتماعی است همانگونه که قهرمانِ گاو بود.»
دایرهی مینا | محصول : 1353
منبع اقتباس : داستان «آشغالدونی» از مجموعه داستانهای «گور و گهواره» اثر غلامحسین ساعدی
«دایره مینا» به مدت سه سال توقیف بود و سرانجام در ۱۳۵۶ پروانه نمایش گرفت و در جشنواره پاریس در ۱۹۷۷ (پاییز ۱۳۵۶) و سپس در برلین به نمایش درآمد و جوایزی نیز از این دو جشنواره دریافت کرد. اکران عمومی آن در ایران در ۲۳ فروردین ۱۳۵۷ آغاز شد. توقیف چند ساله فیلم و موضوع متفاوت و جسورانهاش به همراه استفاده از ستارههای سینمای تجاری مانند فروزان، «دایرهٔ مینا» را به جنجالیترین ساختهٔ مهرجویی تا آن زمان تبدیل کرد. هر چند «دایره مینا» تنگدستی علی و پدرش را در تصویری واقعگرایانه به بهرهکشی بیرحمانهی دلالانِ خون پیوند میدهد، اما در این برگردان سینمایی، شخصیت زهرا توانایی به دوش کشیدن انرژی روایت را دارد.
به هر ترتیب غلامحسین ساعدی برای خلق آثارش، سادگی منحصربهفردی را پیش میکشد که زمینه لازم برای هرگونه برداشت سینمایی را فراهم میسازد. رفتار روستائیان و تهیدستان در داستانهای ساعدی، به دور از توصیفهای رایج در زمانهی او، از لحن ادبیِ نویسنده در اماناند و دامنهی کنش آنها بیشتر معطوف به بروز لحظههایی است که چگونگی روابط میان آنها را نشان میدهد.
مدرسهای که میرفتیم | محصول : 1359
منبع اقتباس : داستان «حیاط پشتی مدرسه عدل آفاق» اثر فریدون دوستدار
فیلم «مدرسهای که میرفتیم» به کارگردانی داریوش مهرجویی و نویسندگی فریدون دوستدار و داریوش مهرجویی بر اساس اقتباس از داستان «حیاط پشتی مدرسه عدل آفاق» نوشته فریدون دوستدار محصول سال 1359 است. این داستان توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده و در فضای انقلابی سالهای ۵۸ و ۵۹ مورد توجه قرار گرفته بود. به این ترتیب «مدرسهای که میرفتیم» جلوی دوربین رفت؛ از معدود فیلمهای سینمای ایران که تقریبا کل ماجرا در داخل مدرسه میگذرد؛ مدرسهای که قرار است تصویر جامعه را بازتاب دهد. این فیلم برای اکران به مشکل ممیزی برخورد و سرانجام پس از ده سال نسخه مخدوشی از آن به روی پرده رفت.
پرویز نوری در مطلبی با عنوان «حقیقت حیاط پشتی مدرسه» در هفتهنامه هدف دربارهی این فیلم نوشت: «در پرداخت تصویری، مهرجویی – برخلاف بهترینهایش گاو و دایره مینا – کمتر به حقیقت و رئالیسم لازم نزدیک میشود. فیلم استیلی دوگانه دارد. در بخشهایی از آن (خصوصاً حیاط مدرسه و گردهمایی بچهها و بحثها و جدلها) شیوهای واقعی در پرداخت حس میشود و در بخشهایی به سوی سوررئالیسم و توهم کشیده میشود.»
هامون | محصول : 1368
منابع اقتباس : « بوف کور» اثر صادق هدایت / کتاب «ترس و لرز» اثر کییر کگارد
فیلم هامون ساختهی داریوش مهرجویی بر اساس رمان بوف کور نوشته صادق هدایت ساخته شده است. گفته میشود در برگردان بوف کور به فیلم هامون، حالتی میانه مورد توجه قرار گرفته که هم بر اصالت و استقلال اثر مقتبس و هم بر اصالت و استقلال اثر منبع تاکید میشود. علاوه بر آن در بخش مضمون، از این جهت که هر دو اثر، روایت زندگی انسانی است که از محیط و انسان های اطراف خود خسته شده و به انزوا کشیده شده است و به رویا و ضمیر ناخودآگاه پناه میبرد، بسیار به هم نزدیک است. علاوه بر آن، هیچ یک از دو اثر از نظم و ترتیب زمانی خاصی تبعیت نمیکنند و به شیوهی زمان پریشی، روایت میشوند.
این اثر در بخشهایی از «ترس و لرز» اثر برجستهی کییر کگارد نیز بهره برده، این فیلسوف بزرگ در کتاب ترس و لرز، به کاوش در روانشناسی دین می پردازد و سؤال «ایمان چیست؟» را در بستر ارتباط عاطفی و روانشناختی میان انسان و خدا مطرح میکند. برای فهمیدن هرچه بیشتر ارتباط معنایی این کتاب با فیلم هامون اشاره ای کوتاه به بخشی از آن کافی است تا مخاطب مسئله ایمان و سردرگمی هامون را بیشتر درک کند.
در کتاب ترس و لرز آمده: «من نمیتوانم ابراهیم را درک کنم، به یک معنا تنها چیزی که میتوانم از او بیاموزم حیرانی است. اگر مردمان گمان میکنند که با ملاحظه پایان داستان میتوانند به سرای ایمان وارد شوند، در اشتباهاند. زیرا عصر ما به ایمان و معجزه آن در تبدیل آب به شراب بسنده نمیکند، بلکه فراتر میرود و شراب را به آب مبدل میکند.آن کس که در آرزوی بهترین چیزاست سر خورده از زندگی پیر میشود، آن کس که همیشه مهیای بد ترین چیز است زود هنگام پیر میشود، اما آن کس که ایمان دارد جاودانه جوان می ماند! ابراهیم ایمان داشت و برای همین زندگی ایمان داشت ، اگر ایمان او تنها برای زندگی اخروی بود بی گمان همه چیز را به دور میافکند ، تا از این جهان که به آن تعلق نداشت بیرون بشتابد…! ایمان دقیقاً از همان جایی آغاز میشود که عقل پایان مییابد.»
سارا | محصول: 1371
منبع اقتباس : نمایشنامهی «خانهی عروسک» نوشته هنریک ایبسن
سارا یکی از مهمترین فیلمهای داریوش مهرجویی و البته سینمای ایران است که با بازی نیکی کریمی و خسرو شکیبایی، داستان نورا و هلمر در نمایشنامهی «خانهی عروسک»هنریک ایبسن را به تصویر میکشد. مهرجویی در این اثر نیز چون بسیاری دیگر از تجربیاتِ خود، داستانی زنانه را به تصویر کشیده و از نمایشنامهای فمنیستی از ایبسن بهره برده است. اگرچه دغدغهی اصلی «خانه عروسک» و به تبع آن «سارا» به هویتِ انسانی توجه دارد. در «سارا» یک زن و شوهر را داریم که زن بهدلیل بیماری شوهر از کسی پول قرض میکند و این ماجرا را از شوهرش مخفی نگه میدارد، در خانهی عروسک هم «نورا» و «هلمر» همین شرایط را دارند. در سارا یک «گشتاسب» بدجنس میخواهد آرامش زندگی را بههم بزند و اخاذی کند، در خانهی عروسک هم «کروگستاد» همین تهدیدها، نامهنگاریها و آشوبها را بهراه میاندازد.
در سارا، حسام همسرش را «خانم کوچولو» صدا میکند، در نمایشنامهی هنریک ایبسن هم نورا برای شوهرش «جوجهی کاکلی» و «سنجاب قشنگ» و «کوچولوی ولخرج» است. در کل فیلم و نمایشنامه به لحاظ توالی رویدادها نیز تقریباً شبیه هم هستند، و حتی در اکثر دیالوگها هم یک تم مشابه کلی به چشم میخورد. منتقدان، از این فیلم به عنوان یکی از بهترینهای اقتباسی سینمای ایران یاد میکنند. «سارا» در جشنوارههای داخلی و خارجی جوایز متعددی را به دست آورد.
پری | محصول : 1373
منابع اقتباس : رمان «فرانی و زویی» و داستانکوتاهِ «یک روزِ خوب برای موزماهی»اثر جروم دیوید سالینجر
پری، دوازدهمین فیلم بلند سینمایی داریوش مهرجویی در مقام کارگردان و محصول سال 1373 است. این فیلم اقتباسی از رمان «فرانی و زویی» و داستانکوتاهِ «یک روزِ خوب برای موزماهی» نوشتهی جروم دیوید سالینجر است. مهرجویی در سنین نوجوانی با کتابهای سالینجر آشنا شده و همیشه این آرزو را در سر داشته که روزی از کتابهای این نویسنده، فیلمی بسازد؛ بهخصوص اینکه این فیلمساز فقید، فلسفه میدانست و در امر سیر و سلوک نیز دستی بر آتش داشت.
آشنایی مهرجویی با فلسفه و عرفان، سبب شد تا او احساس و روایت سرگشتگی پری را به خوبی بیان کند؛ بهشکلی که در تاریخ سینما و ادبیات معاصر ایران هیچ اثری به شفافی و صراحت «پری» به امر سلوک و عرفان نپرداخته است و اینگونه بی پرده با مخاطب روبرو نشده است. داریوش مهرجویی طیّ مصاحبهای در مجلهی «دنیای تصویر» نقدِ سادهای بر این فیلم داشت و گفت: «پری میخواهد بگوید از ظاهریات دین باید فرار کرد و به عمقِ دین اسلام باید علاقه داشت.»
درخت گلابی | محصول 1376
منبع اقتباس : مجموعه داستان جایی دیگر اثر گلی ترقی
«درخت گلابی» فیلم نامه ای است به قلم داریوش مهرجویی که بر اساس داستانی از گلی ترقی به نگارش درآمده است. داستان درباره ی نویسنده ای به نام محمود است، که بعد از یک مدت طولانی کم کاری، برای نوشتن باقی مطالب کتاب جدید خود به باغ پدری اش در دماوند آمده است. در آنجا یک «درخت گلابی» که برای او خاطرات زیادی هم به همراه داشته، از میوه دادن بازمانده و باغبان ها از محمود می خواهند تا در مراسمی آیینی که جهت ترساندن درخت گلابی و بارور شدن آن انجام می شود، شرکت کند. او می پذیرد و پذیرفتنش با مرور خاطره هایی که در دوران نوجوانی داشته همراه می شود. خاطره ی روزهایی که به دخترعمه ی بزرگتر از خودش دلبسته بود و برایش شعر می گفت، خاطره ی عشق خالصانه ی دوران نوجوانی که با ساعت ها صحبت کردن درباره ی ادبیات و اجرای نمایش نامه در همان باغ همراه بود، کم کم برای او زنده می شود و او روزهایی را به خاطر می آورد که در زندگی اش بی نظیر بود.
مهمان مامان | محصول : 1380
منبع اقتباس : کتاب مهمان مامان اثر هوشنگ مرادی کرمانی
مهمان مامان بر اساس کتاب مهمان مامان نوشته هوشنگ مرادی کرمانی ساخته شد و مهرجویی در نوشتنِ فیلمنامهی آن از وحیده محمدیفر و هوشنگ مرادی کرمانی نیز کمک گرفت. نیما حسنینسب در شماره ۳۱۹ ماهنامه فیلم (مرداد ۱۳۸۳) بر ویژگی آرمانشهری مهمان مامان تاکید کرد: «مهمان مامان در عین سادگی و در قالب فضا و موضوعی بهظاهر پیشپاافتاده، تصویر یک آرمانشهر خیالی است. در اتوپیای کوچک مهرجویی همه به غم همدیگر گریه میکنند و با شادیهای کوچک هم میخندند. برپاشدن سفره یک ضیافت شاهانه با دست خالی و در اوج نداری و تنگدستی، فیلم را به یک قصه پریان پیچیده امروزی تبدیل میکند.». از فیلم استقبال خوبی شد و در بیست و دومین دوره جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بلورین بهترین فیلم را دریافت کرد. فیلم برنده تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای پارسا پیروزفر و برنده تندیس زرین بهترین طراحی هنری برای محسن شاهابراهیمی در جشن خانه سینما شد.
سنتوری | محصول : 1385
منبع اقتباس : رمان«عقاید یک دلقک» اثر هاینریش بل
پرچالشترین فیلم داریوش مهرجویی. «سنتوری» است که در سال 1385 ساخته شد. موضوعِ این فیلمِ اجتماعی سقوط هنرمند و خودویرانگریاش در جامعهای است که هنر واقعی را برنمیتابد و مدام آن را محدود و سرکوب میکند. سنتوری با وامداری عیانی از عقاید یک دلقک، اثر هاینریش بل، نویسندهی مطرح آلمانی توسط مهرجویی و محمدیفر نوشته شد. در این اثر دو مضمون وجود دارد، یکی تضادهای دیالکتیکی سنت و مدرنیته در جامعهی جهان سومی ایران و دیگری سقوط هنرمند در جامعهای که درکی سطحی از هنر دارد و موجبات محدود شدن یا سرکوب شدن هنرمند واقعی را میسازد.
در این فیلم همچنین خاطرات خانوادگی رامین اسکندری نویسنده غیر حرفهای شیراز در یاداشتهایی تحت عنوان بهار سیاه دستمایهی دیگری در نوشتنِ فیلمنامه شد. این اثر در ارتباط با زندگی نافرجام پیمان اسکندری است که در اوج هنر و تحصیل به بیراهه و اعتیاد افتاد و عشقی اشتباه علیرغم تلاش خانواده و نزدیکان او را تا مرگ سوق داد. این خاطرات توسط اداره آموزش پرورش مرودشت در اختیار نویسنده علی سنتوری قرار گرفت.داستانِ مرگِ پیمان اسکندری بهعنوان یکی از پروندههای کیفری پر سر و صدا اما بی فرجام دادگستری شیراز مطرح است.
چه خوبه برگشتی | محصول : 1391
منبع اقتباس : «داستانِ نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ »اثر نیکولای گوگول
چه خوبه که برگشتی یک اقتباس آزاد از داستان بلندی به نام نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ نوشتهی نیکلای گوگول است. داستانی با نام اصلی The Squabble در قرن نوزدهم روسیه میگذرد و برای اولین بار در سال ۱۸۳۵ میلادی به چاپ رسید و تاکنون علاوه بر بارها و بارها تجدید چاپ و ترجمه به زبانهای متعدد دنیا، دستمایهی نگارش داستانهایی دیگر و الهامبخش ساخت نمایشها یا فیلمهای گوناگونی هم شده است.
اما چه خوبه که برگشتی، علاوه بر نزاع ایوان ایوانویچ و ایوان نیکیفورویچ از یک اقتباس و وامداری دیگر هم از داستانی از «گلی ترقی» دارد. در واقع ترقی با الهام از داستان گوگول، یک بازآفرینی از آن را ساخته است که شباهتی به داستانهای خودش ندارد.
اشباح | محصول : 1392
منبع اقتباس : نمایشنامه اشباحِ اثر هنریک ایبسن
اشباح آخرین فیلم اقتباسی داریوش مهرجویی در سینمای ایران است . فیلمنامه این فیلم توسط داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر نوشته شده است.
داریوش مهرجویی بار دیگر با ساخت فیلم اشباح، ارادت خودش را نسبت به هنریک ایبسن نشان داد. مهرجویی در این اثر پیرنگ اصلی نمایشنامه را حفظ کرده؛ اگرچه هیچ کدام از شخصیتها نتوانستهاند، عمق کاراکترهای نمایشنامه را به دست بیاورند و «اشباح» جزو تجربههای ناموفق کارگردان بزرگ است. در دنیای نمایشی ایبسن، واقعیتها آنچنان بیان میشوند که خواننده از تلخی این واقعیتها آزرده خاطر میشود؛ اما در اشباح داریوش مهرجویی این تلخی گزنده وجود ندارد. او در روایت خود را از اشباح ایبسن، از جایی آغاز میکند که به شکل عینی در متن نمایشنامه وجود ندارد و در لابهلای دیالوگ هایی که به گذشته ها اشاره دارد، متبلور است.
در این فیلم بازخوانی مهرجویی از اشباح شکل متفاوتی پیدا کرده و بر مبنای تکرار ایده ها صورت پذیرفته است. اگر یکی از عناصر اقتباس را معادل سازی مناسب شخصیتی بدانیم، متوجه میشویم که این فیلم با بافت فضای جدید و در عین حال با دورنمای درام اصلی همخوانی ندارد. مهرجویی قبلا در اقتباس خلاقانه اش از خانه عروسک همین نمایشنامه نویس، نشان داده بود که چگونه متن و میزانسن و دیالوگ و رنگ و نور و روایت را می توان در بومی سازی و روزآمدی یک متن قرن نوزدهمی استفاده کرد که حاصل کار اثری مستقل و در عین حال قابل تحسین باشد؛ اشباح اما فاقد این قدرت است و شخصیتها در حدِ همان اشباح که چیزِ زیادی را نصیبِ مخاطب نمیکنند، باقی مانده است.
.