احمد رضا درویش یکی از کارگردانان برخاسته از دهه 60 است. او در ابتدای راه سه فیلم «آخرین پرواز»، «ابلیس» و «آذرخش» را میسازد. فیلمهایی که اگرچه آثار استانداردی هستند اما اتفاقی را در کارنامه درویش رقم نمیزنند. «کیمیا» همان نقطهای است که درویش خودش را به رخ میکشد. از اینجای ماجرا او تبدیل به یک کارگردان صاحب سبک و جریان ساز میشود. کارگردانی که بعد از این اخبار فعالیتهایش برای مخاطبین جدی سینما و رسانهها مهم میشود. در آثار او در کنار ساختار و قصه ، بازی بازیگرانش هم جلوهگری خاصی دارند. درویش در حد فاصل سالهای 1373 تا 1392 ، فیلمهای «کیمیا»،«سرزمین خورشید»،«متولد ماه مهر»،«دوئل» و «رستاخیز» را میسازد ، از هر فیلم یک بازیگر برنده سیمرغ بلورین شده است.
خسرو شکیبایی | سعید| ابلیس | 1369
خسرو شکیبایی یکسال بعد از درخشش در فیلم «هامون» به پیشنهاد احمد رضا درویش پاسخ مثبت میدهد و نقش اصلی فیلم «ابلیس» را بر عهده میگیرد.نقش او از جهاتی با نقش «حمید هامون» قرابت دارد. هر چند این دو شخصیت به لحاظ باورهای فکری و جایگاه اجتماعی با هم فرسنگها فاصله دارند، اما هر دو درگیر یک مبارزه درونی با خود هستند. در «ابلیس» شکیبایی در قامت کاراکتری به نام «سعید» وجه دیگری از یک آدم سرگردان و آشفته را بازنمایی میکند. او اینبار هم با کاراکتری مصاف دارد که در زندگیاش با یک چالش مواجه شده و همین رویارویی موجب آشفتگیاش شده است. در ابلیس ، شکیبایی این آشفتگی را بیشتر در بازیاش عیان میکند. واگویههای او در لحظاتی که روی بدنه تاور کرین نشسته اوج بازیاش در ابلیس است.
بی تا فرهی | شکوه | کیمیا | 1373
بیتا فرهی بعد از کار با داریوش مهرجویی در دو فیلم شهری ، دست به یک انتخاب جسورانه میزند و نقش «شکوه» در فیلم «کیمیا» را میپذیرد ، یک نقش سخت و نفسگیرکه بازیگر باید در دو مقطع زمانی و دو موقعیت متفاوت با آن رو به رو شود. فرهی نقش یک دکتر جراح به نام «شکوه» را برعهده دارد که در کوران جنگ در یک بیمارستان مشغول به کار است. فرهی در بخشهای جنگی کم دیالوگ دارد، اما به خاطر قرار گرفتن در موقعیتهای جنگی و اکشن بیشتر بازیاش مبتنی بر حرکات بدن و میمیکهای صورت است. پلانی که او داخل نهر میافتد و لبهای بچه را با آب نهر تر میکند اوج بازی حسی فرهی است.او در این پلان برق نگاه مادرانه اش را با ته لبخندی همراه میکند. فرهی در نیمه دوم فیلم در قامت مادری که در آستانه جدایی از فرزندش قرار دارد هم قدرتمند ظاهر میشود.
خسرو شکیبایی | رضا | کیمیا | 1373
خسرو شکیبایی برای گرفتن سیمرغ دومش زیاد انتظار نمیکشد و 5 سال بعد از سیمرغ فیلم «همامون»، با «کیمیا»ی احمدرضا درویش به دومین سیمرغ کارنامه بازیگری اش میرسد. او هم به مانند بی تا فرهی در فیلم «کیمیا» در دو موقعیت مکانی و زمانی مختلف باید با نقش «رضا» مصاف کند.شکیبایی در بخش اول که مربوط به قسمتهای جنگی است با«رضا»یی روبهرو است که پر شور و پر انرژی است که برای پیدا کردن زن و بچهتازه به دنیا آمدهاش خودش را به آب و آتش میزند. او در این بخش یک بازی بیرونی و پرهیجانی دارد که مخاطب را کاملا با خودش و موقعیتی که در آن گرفتار شده، همراه میکند. خسرو شکیبایی در نیمه دوم و بعد از بازگشت از اسارت به بازیاش آرامش میدهد و همه حسهاش را از طریق نگاه و میمیک صورت به مخاطب انتقال میدهد.
گلچهره سجادیه | هانیه | سرزمین خورشید | 1375
نقش «هانیه» در سرزمین خورشید برای گلچهره سجادیه یک سیمرغ بلورین به ارمغان میآورد. او برای ایفای این نقش چنان روحی به کالبد هانیه میبخشد که هیات داوران جشنواره چارهای جز این ندارد که سیمرغ بلورین را دو دستی تقدیم سجادیه کند. او نقش یک امدادگر را در «سرزمین خورشید» دارد. امدادگری که در نیمه اول فیلم باید خودش از مهلکه بعثیها که در آستانه تصرف شهر هستند نجات دهد . سجادیه در این بخش از هیچ کاری کم نمیگذارد. روی زمین سینهخیز میرود، تفنگ دستش میگیرد تا شمایلی قابل باور از یک امدادگر جسور را به تصویر بکشد. در این گیرو دار او با نوازد تازه متولد شدهای هم مواجه میشود که باید جانش را نجات دهد و از وسط خون و گلوله نجاتش دهد. در نیمه دوم که آرامش بر فیلم حاکم میشود سجادیه بازیاش را با فضای فیلم مماس میکند و شمایل مادرانهاش را پر رنگتر میسازد.
میترا حجار | مهتاب | متولد ماه مهر | 1378
مهتاب در «متولد ماه مهر» نماینده یک نسل سومی معترض است. نسلی که در پی دگرگونی فضای جامعه بعد از خرداد 1376 به دنبال احقاق خواستههایش است. میترا حجار در این فیلم کاملا منطبق با خصوصیات دانشجویان معترض آن سالها به کاراکترش جان میدهد. دانشجویی که از یک سو درگیر آرمانهایش است و از سوی دیگر گرفتار عشقی شده که در نقطه مقابل آرمانهایش قرار دارد. این تقابل ، حجار را وارد یک چالش هیجانانگیز میکند، چالشی که باید در نهایت منجر به این شود که مخاطب مهتاب را باور کند. اتفاقی که در نهایت هم میافتد و حجار موفق میشود این نقش را طوری به سرانجام برساند که در نهایت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن جشنواره را برایش به ارمغان بیاورد.
محمدرضا فروتن | دانیال | متولد ماه مهر | 1378
محمد رضا فروتن درست در روزهایی که در اوج دوران بازیگریاش بود. نقش «دانیال» را قبول میکند. او تا پیش از این با نقشهایی به شهرت رسیده بود که همگی برونگرا بودند. یعنی همه آنچه را که مخاطب از کاراکتر میدید واکنشهای بیرونی بود. اما در «متولد ماه مهر»، دانیال یک شخصیت درونگراست. کم حرف میزند و بیشتر با سکوتهایش خصلتهای رفتاری و شخصیتیاش را عیانمیکند. او البته به موقع هم سکوتش را میشکند و دست به اعتراض هم میزنداما با اینحال وجه درونگرایی خود را حفظ میکند. محمد رضا فروتن با شناسایی کامل ابعادی شخصیتی «دانیال» از او یک کاراکتر کاریزماتیک خلق میکند و مخاطب را در موقعیتی قرار میدهد که یک لحظه نمیتواند به سرنوشت دانیال فکر نکند.
پژمان بازغی | زینال | دوئل | 1382
«زینال» به جرات بهترین نقش کارنامه کاری پژمان بازغی است. نقشی که احمدرضا درویش آن را به عهده بازیگری میسپارد که تا پیش از این مخاطب از او بازی منحصر بفردی ندیده است. بازغی از فرصت پیش آمده نهایت بهره را میبرد و با نقش «زینال» سری بین سرها درمیآورد و به چشم میآید. او هم سعی میکند به مانند بازیگران آثار درویش توازن بازیاش را در دو نیمه متفاوت فیلم حفظ کند. بازغی در هر نیمه از فیلم «دوئل» ضربان بازیاش را با نبض اتفاقات فیلم تنظیم میکند و همین حرکت مماس با ضرباهنگ اثر موجب میشود تا او بازی سطح بالا و استانداردی از خودش ارائه کند. یکدستی بازی پژمان بازغی در «دوئل» و حرکتش در چارچوب نقش و خواسته کارگردان یکی از امتیازهای مهم بازی اوست.
بابک حمیدیان | ابن زیاد / یزید | رستاخیز | 1392
پیش از بابک حمیدیان نقش «ابن زیاد» توسط عزت اله مقبلی، داریوش فرهنگ و فرهاد اصلانی بازی شده بود که در این میان بازی سومی در سریال «مختارنامه» شگفت انگیز است. درخشش اصلانی در ایفای نقش ابن زیاد، در واقع کار حمیدیان را برای بازی در این نقش حسابی سخت میکند. با این وجود حمیدیان بدون در نظر گرفتن نمونههای قبلی با یک استراتژی درست به مصاف نقش «ابن زیاد» میرود. به نگاهش یک تیزی و برندگی میدهد و یک تحکم دیکتاتور مابانه را وارد کلامش میکند.این دو عنصر در کنار هم منجر به خلق یک ابن زیاد جدید و البته باور پذیر میشود. از آنجاییکه درویش قصد داشت ابن زیاد و یزید را در راستای هم نشان دهد از حمیدیان میخواهد که نقش پسر معاویه را هم بازی کند. حمیدیان در همان تک سکانس تصویری باور پذیر از یزید را پیش روی مخاطب میگذارد.