بیتا فرهی از کشفیات داریوش مهرجویی است. او با نقش مهشید در فیلم کالت«هامون» به جامعه سینمایی معرفی شد. فرهی بعد از آن در فیلم «بانو» با این کارگردان همکاری کرد. هشت سال بعد یعنی در سال 1387 فرهی حضوری کوتاه در فیلم «میکس» داشت ودر ادامه همکاری او با مهرجویی قطع شد تا بیست سال بعد. سال 1398 مهرجویی برای فیلم «لامینور» دوباره از فرهی دعوت کرد تا در تازه ترین ساخته اش بازی کند. این فیلم یک هفتهای است که روی پرده سینماها رفته. به همین بهانه مروری داریم برصحبتهای فرهی درباره چگونگی انتخابش برای فیلم هامون توسط داریوش مهرجویی.
♦ آقای چشم آذر یکی از دوستان صمیمی دایی من بودند و یک روز که به منزل دایی ام آمده بودند من را آنجا دیدند و گفتند که تو به درد نقش مهشید فیلم داریوش می خوری و از آنجا بود که من برای این نقش انتخاب شدم.
♦ وقتی برای نقش « مهشید» انتخاب شدم ،اول کمی جا خوردم و پذیرش آن نقش برایم مشکل بود اما چون با کارهای آقای مهرجویی آشنا بودم و می دانستم ایشان کارگردان به نام و با شخصیتی هستند، به خودم گفتم این همان شانس است که در خانه ام را زده است، پس پذیرفتم. ابتدا از من تست صدا و دوربین گرفتند و قابل قبول بود. روز اول فیلم برداری قرار بود سکانس کتاب سرا را بگیریم. آن روز آقای مهرجویی همراه همسرشان دنبال من آمدند و باهم به لوکیشن رفتیم و من خیلی راحت برای اولین بار در مقابل دوربین بازی کردم.
♦ من خوش شانس بودم چون اولین کار سینمایی ام را با آقای مهرجویی شروع کردم و همچنین در مقابل خسرو شکیبایی نازنین که البته در آن زمان شهرت زیادی نداشت بازی کردم. مرحوم شکیبایی بازیگر تئاتر بود و آقای مهرجویی ایشان را برای نقش هامون انتخاب کردند که در آن فیلم استعداد درجه یک او را در بازگیری شناختم. من بسیار خوش شانس بودم که به طور اتفاقی وارد سینما شدم و با بزرگان کار کردم
♦ انتخاب من برای بازی در فیلم «هامون» جریان تقدیر بود و من به تقدیر اعتقاد دارم
♦ نمیدانم اگر من در «هامون» بازی نمی کردم آیا امروز از هامون بازها بودم یا نه، باید بگویم این مساله بستگی داشت که آیا هامون همین هامون می شد یا اینکه چیز دیگری از آب در می آمد.
♦ من خودم سال سه چهار بار هامون را می بینم. خیلی ها مثل من هستند و عاشقانه این فیلم را دوست دارند. برخی آنقدر این فیلم را دیدهاند که تمام دیالوگ های من و خسرو شکیبایی را حفظ شده اند.
♦ وقتی هامون را کار میکردم ،جوان تر از این حرف ها بودم که بخواهم پیش بینی کنم که هامون چه تاثیری در سرنوشتم خواهد داشت. هنوز بعد از گذشت سال ها هامون بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران است. در آن زمان با شناختی که از مهارت فیلم سازی مهرجویی داشتم اما فکر نمی کردم این فیلم تا این اندازه خوب شود. با گذشت زمان ثابت شد که یک فیلم بسیار درخشان است.
♦ من در ۵ اثر با خسرو شکیبایی هم بازی بودم . شکیبایی یار و یاور پارتنر بسیار خوبی بود و من بسیار زیاد از او آموختم و همیشه از او یاد می کنم که چقدر من را یاری کرد، به ویژه در فیلم هامون که یک پارتنر درجه یک بود. مرحوم شکیبایی هنگام فیلم برداری برای سیاهی لشگر هم وقت و زمان و عشق می گذاشت، چه برسد به بازیگر مقابلش.
♦ مرحوم شکیبایی دستان سنگینی داشت. یادم هست در صحنه پشت بام که مهشید ملحفه ها را پهن می کند، به طرز وحشتناکی از ایشان کتک خوردم تا جایی که همسایه ها از صدای جیغ من از خانه ها بیرون آمده بودند. بعد از این صحنه بود که به داریوش مهرجویی گفتم خسرو شکیبایی به قصد کشتن می زند. البته خود شکیبایی هم از این ماجرا خیلی ناراحت می شد اما به هر حال فیلم برداری بود و باید صحنه درست و طبیعی گرفته می شد.
♦ وقتی برای بازی در فیلم «هامون» انتخاب شدم و جلوی دوربین مهرجویی رفتم، تصمیم گرفتم که بمانم و به راهم در بازیگری ادامه دهم. سینما جذابیت های بسیار زیادی دارد که همین جذابیت ها من را به سوی سینما کشاند. بعد از هامون هم پیشنهاد های زیادی برای بازی داشتم.
♦ من هیچ جا در مهشید گیر نکردم. این بیتا فرهی که با شما صحبت می کند، در فیلم هایم شخصیت دیگری است. اشتباه بزرگی است که بازیگر در یکی از شخصیت هایی که بازی کرده گیر کند چون اتفاق خوبی برای بازیگر نخواهد افتاد.