داریوش مهرجویی که به تازگی فیلم آخرش «لامینور» وارد چرخه اکران آنلاین شده در گفت وگویی عنوان کرده که این فیلم بخشی از زندگی خود اوست.
به گزارش فیلمنیوز، اکران آنلاین فیلم «لامینور» از صبح چهارشنبه نهم شهریور ماه در پلتفرمهای فیلیمو و نماوا شروع شد. داریوش مهرجویی در گفت وگویی درباره این فیلم و علاقهاش به موسیقی حرفهای جالبی زده است. او در این گفت وگو عنوان کرده که حتی بخشهایی از زندگی خودش را هم وارد قصه «لامینور» کرده است.
این گفت وگو در زمان اکران عمومی این فیلم انجام شده که مشروح آن در همان زمان در روزنامه «سازندگی» منتشر شد. در ادامه بخشهای جالب این گفت و گو را به شکلی گذارا مرور میکنیم.
♦ من از هفت، هشت سالگی سنتور میزدم در هنرستان عالی موسیقی، سلفژ و هارمونی یاد گرفتم و در آنجا پیانو هم میزدم. دلم میخواست موسیقی را ادامه دهم، آهنگساز شوم و مثل بزرگان موسیقی قطعاتی بسازم. اما متاسفانه این هنر را دیر شروع کردم و مشکلات زیادی برای ادامه این کار داشتم. مثلا چون پیانو نداشتم، باید تا ساعت ۱۱ تا ۱۲ شب در هنرستان تمرین میکردم و خب این کارم را سخت میکرد. بعدها جذب سینما شدم و دیگر دغدغه آهنگسازی، نداشتم. فکر میکنم به خاطر همین علاقمندیها و دغدغهها است که موسیقی اینطور در فیلمهایم منعکس میشود.
♦ پدرم یک سنتور داشت که روزی به من گفت برویم استودیو موسیقی آقای البرز؛ آن زمان ۱۱-۱۲ سالم بود. او همیشه مشوق من بود و مخالفتی با یادگیری موسیقی نداشت اما پدرم علاقمند به موسیقی ایرانی بود و موسیقی کلاسیک را دوست نداشت. در هنرستان عالی موسیقی، علاقمند بودم که موسیقی کلاسیک و غربی کار کنم، اما پدرم شدیدا مخالف بود. روزها و شبها با من بحث میکرد که نباید به دنبال موسیقی غربی بروم که بخشی از این مخالفتها را در «لامینور» نشان دادم. پدرم از موتزارت و بتهوون خوشش نمیآمد و مخالفت زیادی با موسیقی آنها داشت، درحالیکه من شیفته موسیقی کلاسیک بودم.
♦ من پنج، شش فیلم درباره زنان ساختم که از «بانو» شروع شد و بعد به «سارا»، «پری»، «لیلا»، «مهمان مامان» رسید. چراکه متوجه شدم در جامعه تنها گروهی که استثمار و سرکوب میشوند، زنان هستند. «بانو» را ساختم که آن را اول توقیف کردند و بلافاصله «سارا» و بعد «پری» را ساختم. در تمامی فیلمهایم کاراکتر زن را قوی، محکم و عصیانگر نشان دادم که زیر بار زور نمیرود و طغیان میکند. در واقع شخصیت زن را در فیلمهایم تقویت کردم و بالا بردم. در «لامینور» هم فکر میکنم، داستان یک دختر جوان و قوی، جالبتر از داستان مرد سنوسالدار است.
♦ من همیشه دلم میخواست با جوانها کار کنم. میخواستم، مشکلات آنها را نشان دهم و بگویم باید به آنها آگاهی بدهیم و با نسل جدید کنار بیاییم. من دو دختر دارم که در همین سن و سال هستند، تجربه ارتباط با این نسل را دارم و با خواستههای آنها آشنا هستم. اساس کار من این بود که نشان دهم دخترانی که خواستههایشان سرکوب میشوند، چطور عصیان میکنند و کاری که دلشان میخواهد را انجام میدهند. میخواستم نشان دهم که نباید به آنها فشار بیاوریم و بهشان زور بگوییم. سرکوب خواستههای آنها جواب عکس میدهد.
♦ سانسور خیلی کمی داشتیم و محدود به یکی دو دیالوگ میشد. اتم را از اصطلاح بمب اتم حذف کردیم. به ما گفتند دختر و استادش که در حال تمرین هستند، دختر نباید آواز بخواند و ما صدای او را روی تصویر کم کردیم. تصورم این بود که به مهمانی و ورود نیروی انتظامی ایراد بگیرند اما خوشبختانه این اتفاق نیافتاد.
♦ من از عملکرد خودم مطمئن و راضی هستم و میدانم چه کردهام و مخاطب تیز هوش من هم می داند و می بیند. با همه اینها اگر نتوانم فیلم بسازم، کارهای دیگری هست که آنها را انجام میدهم و نگرانی از این بابت ندارم.
♦ این روزها فیلمسازی مشکلات زیادی دارد، سرمایه زیادی میخواهد، مدیران هم دوست ندارند، ما کار کنیم. ما را در ردیف آخر قرار دادند، کمترین سالن و بدترین سانسها را به فیلم من دادند. به جای تشویق، تخریب و نخبهکشی میکنند.
♦ بخش خصوصی هیچ حمایتی نمیشود در عوض فیلمهای کمدی سبک میسازند و تمام سینماها را با آن پر میکنند. چون این فیلمها دلخواه و مطلوب آنهاست از آنها حمایت میکنند. اکران ۱۸ اسفند را با حاشیه سازی و ترفند و فریب گرفتند تا یک اکران خیلی محدود به فیلم بدهند.
فیلم سینمایی « لامینور» به عنوان یکی از فیلمهای اکران عید فطر روی پرده رفت و در نهایت توانست با فروش نزدیک به 1 میلیارد و 500 میلیون تومان به کار خودش پایان دهد و وارد چرخه اکران آنلاین شود.