اگر تا همین چند ماه پیش دغدغه اصلی سینماگران، «حال بد سینمای ایران» بود، امروز بهوضوح بزرگترین معضل سینمای ایران، «حال بد سینماگران» است! اگر بخواهیم ریشههای بدحالی سینمای ایران را رصد کنیم باید به دههها قبل برگردیم اما بد حالی سینماگران در حوادث همین چند ماه اخیر ریشه دارد. دقیقا به دلیل همین مسئله است که نمیتوان با کلیشههای رایج درباره عملکرد مسئولان سینمایی در این مقطع بحرانی قضاوت کرد.
به گزارش فیلمنیوز، حال بد سینمای ایران اتفاق تازهای نیست و مدیران سینمایی در دورههای مختلف با چالشهایی همچون فیلمهای بیکیفیت و قهر مخاطب با اندکی فرازوفرود مواجه بودهاند اما آنچه امروز سینمای ایران را به حالت نیمهفلج درآورده است، صرفا نبود فیلم خوب در ویترین سینماها و یا حتی سالنهای خالی هم نیست. درد اصلی حجم بالای پروانههای ساخت صادرشده در ماههای اخیر و در کشو ماندن بخش قابل توجهی از آنهاست! در حالی که تعداد پروانه ساختهای صادرشده از سوی سازمان سینمایی رقمی قابل توجه است، براساس اعلام رسمی دبیرخانه جشنواره فجر، دوره چهل و یکم این رویداد، کمترین تعداد فیلم متقاضی را بهخود دیده است و این یعنی بخش قابل ملاحظهای از سینماگرانی که از خان دریافت پروانه ساخت هم عبور کردهاند، دل و دماغ کلید زدن فیلم خود در این شرایط را نداشتهاند و این همان زنگ خطری است که باید بسیار آن را جدی گرفت.
در چنین شرایطی محمد خزاعی و تیم مدیران همراهش در سازمان سینمایی چه کردهاند و چه ایدهای برای عبور از این شرایط بحرانی دارند؟ با نگاهی واقعگرایانه، خزاعی و تیمش، تا پیش از وقایع اخر و بروز نشانههایی از پسلرزههای تحولات سیاسی و اجتماعی بر پیکره سینمای نحیف ایران هم در حال درجا زدن بودند و راهکار مشخصی برای حل بحران سالنهای خالی از مخاطب هم نداشتند. منتهای ریسکپذیری مدیریت سینما برای حل معضل سالنهای خالی، یک هفته بلیتفروشی نیمبها بود که به اذعان صاحبان فیلمها و سینماداران، تنها خروجیاش ضرر مالی بیشتر بهرغم افزایش کمی تعداد مخاطبان بود!
حالا تصور کنید این تیم مدیریت در مواجهه با بحرانی جدی همچون احضار و بازداشت سینماگران سرشناس چه عملکردی میتواند داشته باشد؟ تشکیل کمیتهای سهجانبه با حضور نماینده قوه قضاییه و نماینده خانه سینما شاید در ظاهر میتوانست یک نقطه امیدواری باشد اما به اذعان شخص محمد خزاعی در پاسخ به پیگیری رسانهها، تنها خروجی این کمیته تا همین چند روز پیش، حل مشکل چند فرد گمنام بوده که حتی رئیس سازمان سینمایی هم آنها را نمیشناخته و صرفا به جهت درج نامشان در فهرستی که در اختیار داشتهاند درباره آنها تصمیمگیری شده است! تصور کنید خزاعی درست زمانی حل مشکل این چند هنرمند گمنام را بهعنوان دستاورد رسانهای کرده است که طی 24 ساعت قبل از آن، تعداد قابل توجهی از چهرههای شاخص به دادگاه احضار و حتی دو بازیگر زن سرشناس بازداشت شده بودند! اگر از خروجی این کمیته متعجب شدهاید و احساس میکنید درباره بیاهمیت بودن آن اغراق کردهایم، کافیست به یاد بیاورید کمیته مشابهی را که خزاعی در همین سازمان سینمایی تشکیل داد تا به ظاهر پیگیر ماجرای نامه 300 بازیگر زن و ادعاهای مطرح شده در زمینه تجاوز و تعرض به هنرمندان زن در سینمای ایران شود اما تا همین امروز، به اندازه یک گفتگوی خبری هم خروجی موثر نداشته است!
حالا و در شرایطی که بحران «حال بد» دامنگیر سینمای ایران شده و طیف قابلتوجهی از سینماگران یا تابلوی اعتراض در دست گرفتهاند و یا انگیزهای برای فعالیت ندارند، محمد خزاعی همچنان درحال گشت و گذار در استانها و امضای تفاهمنامههای بیمایه در دیدار با همردیفان خود در دستگاهها و ارگانهای دیگر است؛ واقعیت این است که سینمای ایران در بدتر احوالاتش در سالهای اخیر، به حال خود رها شده است و باید اعتراف کرد، احتمال وقوع معجزه برای عبور از این شرایط، بیش از امید به تدبیر و مدیریت مدیران است!