«خاتون» نخستین تجربه کارگردانی تیناپاکروان در عرصه سریالسازی است. او بعد از ساخت سه فیلم بلند سینمایی، به سمت سریال سازی آمد و در این مسیر توانست عملکرد قابل قبولی داشته باشد. این سریال دوشنبه پانزدهم فروردین ماه با پخش قسمت بیست وسوم به پایان رسید. در اینجا مروری گذار داریم بر این سریال.
سریال «خاتون» به طور کلی روی زندگی مردم در زمان اشغال ایران در جنگ جهانی دوم دست گذاشته بود. خاتون، همسر یک درجهدار ارتش بعد از پیوستن همسرش به نیروهای روس بنای مخالفت با او را میگذارد و در دفاع از هموطنانش مقابل او میایستد. همراه با او وضعیت نابسمان ایرانیها و لهستانیها به نمایش کشیده میشود و از طرف دیگر به فعالیتهای گروهی پرداخته میشود که با عنوان رابینهود از ارتش روس دزدی میکردند تا به مردم کمک برسانند. بخش مهمی از سریال روی وقایع تاریخی شهریور 1320 و بعد از آن تمرکز داشت. از یک طرف تحقیق روی وقایع تاریخی و بازنمایی آنها اهمیت داشت و از طرف دیگر آمیختن این موارد در یک بستر داستانی جذاب. نکته قابل توجه درباره خاتون، به همین مسئله برمیگشت. اینکه سریال در وهله اول توانایی این را داشت که مخاطبان را به لحاظ داستان با خودش همراه کند و وجهه سرگرم کنندگی آن به حدی بود که مخاطبان از تماشای تاریخ دلزده نمیشدند. وفاداری به تاریخ البته در جایی به ضرر داستان تمام شد و آنهم درست در بخش پایانی سریال اتفاق افتاد؛ جایی که برخی مخاطبان را ناراضی باز گرداند.نقطه ضعف اصلی سریال اما به طراحی گریمهای آن برمیگشت. با یک سری شخصیت مواجه بودیم که با وجود بازیهای قابل قبولی که داشتند باورپذیر به نظر نمیرسیدند. همین مسئله باعث شده بود نتوانیم آنها را در شرایط مختلف باور کنیم. ارتباطمان با سریال قطع میشد و احساسات درستی دریافت نمیکردیم.