مهرواه شریفی نیا مدتی است به عنوان داور در مسابقه استعداد یابی « بند بازی» حاضر است. او در آخرین برنامه نوروزی «رو ب رو» مهمان استودیو « فیلمنیوز مدیا» بود . شریفی نیا در این گفت وگو از علاقه مندی اش به موسیقی از دوران کودکی و سپس ورودش به دانشگاه موسیقی گفته است. بخش های مهم این گفت وگو را در ادامه به شکل فهرست وار مرور می کنیم.
♦ از کودکی در خانه ما فضای موسیقی مهیا بود. پدر من موسیقی کلاسیک زیاد گوش می داد و شناخت خوبی هم روی آن داشت و مادرم هم پیانو می زد.ولی من تا ده سالگی نواختن سازی را بلد نبودم.
♦ وقتی سریال « ایثن قافله عمر» را بازی می کردم ده سالم بود.آخر این سریال سکانسی بود که من باید میرفتم وارد یک گروه «ارف» بشوم که ساز بزنم .وقتی مرا بردند کلاس های ارف آقای ناصر نظر ، در که باز شد دیدم 30 ، 40 تا دختر و پسر همسن من هر کدام پشت سازی نشستند و دارند سمفونی نه بتهون را با یک شعر کودکانه می خواندند و اجرا می کنند. من همانجا سحر شدم و آرزو کردم که جای یکی از این بچه ها باشم.
♦ وقتی فضای کلاس های ارف آقای نظر را دیدم از پدرم خواستم که مرا در این کلاس ها ثبت نام کند.پدرم در زمینه موسیقی به شدت حامی بود بنابراین از این خواسته من استقبال کرد و نام مرا در کلاس های ارف نوشت . از این به بعد بود که موسیقی به قطب دیگری از زندگی من تبدیل شد.
♦ بعد از اتمام پیش دانشگاهی موسیقی را خیلی جدی به شکل آکادمیک ادامه دادم . همان زمان رفتم کلاس های تئوری سولفژ و همزمان درکلاس های کنکور هم ثبت نام کردم تا تحصیلات دانشگاهی ام را در رشته موسیقی ادامه دهم .
♦ پدر و مادرم هیچ وقت چیزی را به ما اجبار نکردند. و کلا هیچکدام به انتخاب های من کاری نداشتند. چون پدرم همیشه می گفت طوری تربیتت میکنم که خودت همیشه تصمیم درست را بگیری. او در واقع هیچ وقت به من ماهی نمی داد و همیشه ماهیگری را یادم می داد.
♦ من از نسلی هستم که بچه ها باید مستقل و توانمند بار می آمدند،بنحوییکه بتوانند خودشان بار خودشان را به دوش بکشند. من هم از این قاعده مستثنا نبودم.
♦ سال 70 مادرم کاری را روی صحنه برد به نام «گرگ ومیش» که همه بودند. از فرهاد اصلانی ، مینا لاکانی، رضا عطارانتا سعید آقاخانی . در آن گروه آریا عظیمی نژاد هم بود که تنبک می ز و کارهای موسیقی نمایش را انجام می داد. ترکیب جالبی بود. حسین پناهی هم روای کار بود.
♦ مادرم سال 76 تصمیم گرفت که نمایشنامه «شاپرک خانم» بیژن مفید را با نام « آنسوی آینه» روی صحنه می برد. کار خیلی بزرگی بود. بین پرده های این نمایش یک گروه موسیقی می آمد ، ترانه های را می خوانند و حرکات فرم انجام می دادند در این بین جا به جایی های صحنه هم انجام می شد.من ، باران کوثری ، ملیکا خواهرم ، امیر آقایی همگی جز گروه همسرایان این تئاتر بودیم.
♦ موسیقی «آنسوی آینه» را امیرتوسلی و آریا عظیمی نژاد به شکل مشترک کار می کردند و ما به عنوان گروه همسرایان زیر نظر آنها بودیم .من در این پروژه خیلی تحت تاثیر فضای موسیقی کار قرار گرفتم. امیر و آریا هم چون می دانستند من موسیقی می خوانم خیلی تشویقم می کردند.
♦ مادرم سال 84 تئاتر دیگری کار کرد به نام « یک مرد،یک زن» از من خواست در این نمایش بازی کنم ، در آن کار امیر توسلی آهنگساز بود ، به مادرم گفتم بازی نمی کنم، اما می خواهم به عنوان دستیار امیر در بخش موسیقی کمک کنم.
ما برای ساخت موسیقی نمایش «یک مرد، یک زن»، یک گروه سی نفره داشتیم . امیر قطعات را می ساخت و به من میداد تا با بچه ها کار کنم. خیلی کار لذتبخش و جذابی بود.
♦ وسوسه بازیگری همیشه در من وجود داشت و کارهایی که در زمینه موسیقی انجام می دادم هیچ وقت نمی توانست آن را کاور کند.
«ساعت شنی» وقتی پیشنهاد شد من می خواستم پایان نامه ام را بدهم به شدت درگیر بودم و تقریبا روزی شش ساعت تمرین مستمر می کردم. در آن زمان دچار این چالش شده بودم که بعد از پایان نامه مثل خیلی از همکلاسی هایم برای ادامه تحصیل به خارج بروم . اما «ساعت شنی» و نقشی که قرار بود بازی کنم آنقدر وسوسه برانگیز بود که حتی تصمیم گرفتم پایان نامه ام را دو ترم عقب بیندازم.
♦ «مری پاپینز» یک کامبک رویارویی برای من بود به جهت بازگشتم به عرصه موسیقی. اینکه یک پرفورمنس روی تالار وحدت اجرا شود برای منی که موسیقی خوانده بودم وکار کرده بودم یک اتفاق هیجان انگیز بود.
♦ واکنش ها به حضورم در جمع داوران « بند بازی» از نظر من طبیعی بود و هست . چون مردم اطلاعاتی درباره تحصیلاتم نداشتند و نمی دانستندکه چه مراحلی را در عرصه موسیقی گذرانده ام. البته که خود من هم طی این سال ها روی تحصیلاتم در عرصه موسیقی مانوری نداده ام.
♦ وقتی آقای عصار به من زنگ زدند که بیایم در ترکیب هیات داوران قرار بگیرم ، گفتند که ما حتما می خواهیم یک خانم در جمع هیات داورانمان باشد. که البته چهره شناخته شده ای هم باشد. قطعا نوازنده های خانم معتبرتری هم بودند، اما مختصات یک شوی استعدادیابی اقتضائاتی هم دارد. بنابراین من را دعوت به کار کردند که به عنوان بازیگر چهره شناخته شده ای داشتم و در عرصه موسیقی هم تحصیل کرده بودم.
من با خودم گفتم اگر حضورم به دیده شدن بیشتر این برنامه کمک می کند، پس باید بروم و این کار راهم انجام دادم.
دیدگاهها 1