حامد آهنگی، مهمان سومین برنامه از فصل دوم «رو ب رو» بود. او در این مصاحبه از حالوهوای ورود به عرصه بازیگری، بازی در آثار مختلف، فعالیت به عنوان استندآپ کمدین و حواشی «شبهای مافیا» و «جوکر» گفت. مروری داریم بر مهمترین نکات این گفتوگو.
♦ در دوران نوجوان دنیای مبهمی را پیش رویم میدیدم و تکلیفم با خودم مشخص نبود. همزمان هم برق میخواندم، هم فوتبال بازی میکردم هم هنرهای نمایشی را پیگیری میکردم. نمیدانستم واقعا میخواهم بازیگر شوم یا فوتبالیست یا برق بخوانم. تا اینکه هرچه رفتم جلو فوتبال و برق کمرنگ شد و بازیگری پررنگ شد. انگار خانواده و معلمهایم هم حس میکردند من بیشتر در بازیگری موفق میشوم و رفتم سراغ همین کار.
♦ من کلا هدف ندارم. بداهه زندگی میکنم. یکمرتبه بلند میشوم از این شهر میروم آن شهر. شب میروم مهرشهر میگویم چه قشنگ است بیاییم اینجا زندگی کنیم. در لحظه زندگی میکنم. زمانی که آدم نمیداند تا کی زندگی میکند چرا باید برای ده سال بعدم برنامه بچینم. نه اینکه بهم ریخته باشد زندگیم نه من هم چارچوب خودم را دارم. ده سال پیش هم حالم خوب بود الان هم هست اما نمیدانم یک سال بعد چه اتفاقی میافتد. الان دارم کاری میکنم مردم راضیاند چرا بیایم دنبال هدف دیگری باشم. ته ماجرا وجود ندارد. ما نمیدانیم نقطه پایان کجاست. کی زندگیت تمام میشود. مهم این است که حالت خوب باشد.
♦ لژیونر خیلی زیاد من را اذیت کرد. تکلیف سریال مشخص نبود. فیلمنامهنویس از یک جایی رها کرد. من چون اولین کارم بود و دوست داشتم پسر حرفگوشکنی باشم هرچه میگفتند اجرا میکردم اما خودم دوستش نداشتم. نقش جای کار زیادی داشت اما کسی به من اعتماد نمیکرد. هنوز هم بهم اعتماد نمیکنند. من را یک استندآپ کمدین میدانند. درصد زیادی از آدمهایی که در عرصه هنر هستند نسبت به من دافعه دارند.
♦ در «شبهای مافیا» من مافیا بازی میکردم اصلا به تقلب فکر نمیکردم که بخواهم ادای تقلب کردن را در نیاورم. فقط بازی میکردم. با استدلال بازی میکردم و دلیل میآوردم که فلانی مافیاست برای همین برچسب تقلب رویم نخورد. حاضرم همه پلیرها بیایند و بگویند از من تقلب دیدهاند یا نه چون من از یک سری تقلب دیدهام. همه آنهایی که در مافیا بودند رفقای من بودند. در قسمت دوی فینال فینالیستها یقین داشتم تقلب میشود و منتظر فرصتی بودم تلنگر را بزنم. بهرحال وقتی کات میخورد و همه باهم حرف میزدند و به بهانه سرویس بهداشتی با آدمهای غیرمسئولی که آنجا حضور دارند حرف میزنند یا با آدمهای مسئولتر مثل فیلمردار رفاقت داشتند و با چشم اشاره میکردند یا وقتی یکی همسرش را میآورد یکی پسرخالهاش را و مدام تلفنی حرف میزدند طبیعی بود تقلب میشود. در مافیا بستر برای برای تقلب فراهم بود. حالا شمایی و وجدان خودت که تقلب بکنی یا نه.
♦ ما میگفتیم باید نقابی گذاشته شود و ماسکی زده شود و در روز عوامل نباشند و چیدمان به صورتی باشد که مثل استودیوی جوکر کسی را نبینیم اما متاسفانه این شرایط به وجود نیامد. نمیدانم به چه دلیل. اما لحظاتی بود که شما میتوانستی از فرصت تقلب استفاده کنی. اگر جای سعید ابوطالب بودم دیگر مافیا نمیساختم اگرهم میخواستم بسازم تمام جنبههای یک بازی مافیا را مثل «شهروند و مافیا» فراهم میکردم.
♦ برای جوکر به شدت تردید داشتم. از فصل یک که احسان علیخانی تماس گرفت تردید داشتم تا اینکه بالاخره فصل پنج رفتم. یکی از گزینههای اصلی فصل یک بودم قرار بود با امین حیایی و سام درخشانی و … باشم.
♦ دلم میخواست جوکر نشوم چون وقتی جوکر میشوی انگار عضو اضافهای. مردم وقتی تو را وقتی دوست دارند که تلاشت را ببینند اما وقتی جوکر بهم افتاد، خیلی خوشحال شدم چون بارها و بارها از ته دل خندیدم که اگر جوکر نمیبودم خیلی زود رفته بودم بیرون و حیف میشد.
♦ یکی از دلایلی که دوست داشتم تاکشو بسازم این بود که بتوانم دیگران را بترسانم. یکی از آیتمهای اصلی شب آهنگی از اول ترساندن بود. از بچگی دوست داشتم حتی اگر «الن» نبود هم این کار را میکردم. بعد که دیدم فکر کردم حالا که آنها این کار را میکنند چرا ما نکنیم.