شهربازی، ششمین فیلم کوتاه کاوه مظاهری، شروعی دارد که تماشاگر را از ابتدا درگیر میکند. زنی قصد دارد خودش را جلوی ماشینی مدل بالا بیاندازد تا از پول دیه آن استفاده کند. این شروع وضعیتی است که در آن مظاهری با روایتی درباره یک زوج و فرزند کوچکشان، تصویری از جامعه روز ایران و بحرانهای موجود در آن را برای ما به تصویر میکشد.
مظاهری در اثر قبلیاش «روتوش» هم کمابیش از این استراتژی در روایتش استفاده کرده بود. نمایش عواقب عاطفی و روانی یک تصمیم در طول یک اثر کوتاه، روشی موثر که تماشاگر را در همان ابتدا درگیر فیلم میکند و فیلم هم با تعویق انداختن ضرب (Beat) روایی بعدی، فضایی برزخوار میان دو عمل ایجاد میکند که بیشترش به تماشای انتظار میگذرد. اما چیزی در این تجربه آن را عمیقا سینمایی میکند و حسی عجیب را در دل مخاطب ایجاد میکند، درست مثل موقعی که باید کاری را انجام دهیم و دائما به تعویقش میاندازیم.
این دقیقا تعریف برزخ است، محلی در میان انجام عمل و دیدن عواقبش. فضایی وهم آلود که در آن انتظار حرف اصلی را میزند، انتظار برای دیدن آینده و دیدن نتیجه تصمیمی که معمولا بسیار دورتر از آنچه در ذهن داشتیم، اتفاق میافتد. شاید دوزخ جای ترسناک و عقوبت گناهانمان باشد. اما اطمینانی در آن وجود دارد که در برزخ نیست و این رنج برزخی بودن است.
مظاهری در دو اثر روایی کوتاه اخیرش یعنی «روتوش» و حالا «شهربازی» راوی برزخ ایران امروز شده. دنیای نامطمئنی که هر روز برگ جدیدی از تهدیدات و مشکلات و فجایع در آن اتفاق میافتد، و کشوری که حتی بیش از بقیه نقاط دنیا از این وضعیت برزخوار رنج میبرد. اینجاست که نبود ارتباط درست، فقر و ساختار بوروکراتیک کشور، این برزخ را برای ما نامطمئنتر و رنجآورتر میکند. دنیایی که برای توصیفش برای کودکانمان شاید باید همه به استراتژی شخصیت پدر در «شهربازی» پناه ببریم و آن را بازی بدانیم و این برزخ را «شهربازی»!
شهربازی هم اکنون بر روی سامانه وُدیو vodio.ir قابل تماشاست.