بهنام شریفی: فرض کنیم فردی در یک اثر کمیک میخواهد عرض اتاق را طی کند تا به پنجره برسد، سرش را بیرون بیاورد و حرفی را به کسی که پایین ایستاده، بزند. اگر آن بازیگر عطاران باشد، پایش به چند جا گیر میکند، پرده به تنش گیر میکند و سرآخر وقتی سرش را بیرون میآورد، طرف به سمتش آجر پرتاب میکند.
رضا عطاران یک کمدین مادرزاد است. او که از اواخر دهه شصت وارد تلویزیون شد و با بازیگری، نویسندگی و کارگردانی در چند مجموعه موفق پرسونایش را شکل داد، از نیمه دوم دهه هفتاد وارد سینمای ایران شد. از همان موقع با کارگردانی مجموعههای موفقی چون «سیب خنده»، «قطار ابدی» و «کوچه اقاقیا» در دهه هشتاد به مجموعههای ماندگاری چون «خانه به دوش»، «متهم گریخت»،«ترش و شیرین» و «بزنگاه» رسید و با کارگردانی و بازی در آنها خودش را به عنوان یک کمدین همه فن حریف تثبیت کرد.
عطاران پس از تجربههای موفقی چون «ورود آقایان ممنوع» و «اسب حیوان نجیبی است» در پایان دهه هشتاد، دهه نود را با قدرت آغاز کرد. او اولین فیلمش را به نام «خوابم میاد» را کارگردانی و در آن بازی کرد. در «بیخود و بیجهت» در نقش محسن شمایلی از یک مرد ولنگار بی مسئولیت ارائه داد. در هر سکانسی که عطاران بازی میکند، آن قدر حضور قدرتمند و راحتی دارد که صحنه را برای خود میکند.
او در «دهلیز» بهروز شعیبی در نقشی جدی درخشید و نشان داد نقش کمیک و غیر کمیک فرقی برایش ندارد. در «استراحت مطلق» نقشی کمیک و خاکستری را بازی کرد. برای «طبقه حساس» سیمرغ گرفت. پس از آن نقش ارژنگ «نهنگ عنبر» و «نهنگ عنبر ۲: سلکشن رویا» که نقشی نیمه کمیک و نیمه جدی بود را بار دیگر با قدرت ایفا کرد. اشکهای او در پایان نهنگ عنبر را به یاد بیاوریم. بازیگری که درد و رنج درونش را مثل هر کمدین بزرگ دیگری به انرژی و خنده تبدیل میکند.
«دراکولا» سومین فیلم عطاران در مقام کارگردان بود. فیلمی متفاوت که به خاطر جنس خاص کمدی اش به قدر شایستگی هایش دیده نشد. رضا «هزارپا» آخرین نقش موفق عطاران در سینمای ایران است. بازیگر، ستاره، کمدین، نویسنده و کارگردانی که سه دهه در اوج بوده و همچنان محبوب مردم است.
راستی عطاران قرار است برای شبکه نمایش خانگی سریال بسازد. پس باید دوباره شاهد موفقیت دنبالهدار آقای نابغه باشیم.