«جنایت بی دقت» چهارمین ساخته سینمایی شهرام مکری است که زمستان امسال روی پرده سینماها رفت. این فیلم بعد از جضور موفق در جشنواره های خارجی و اکران عمومی در ایران، از ابتدای سال 1401 به شکل آنلاین اکران خود را در پلتفروهای داخلی شروع کرد. به همین بهانه گفت وگویی با کارگردان این فیلم انجام دادیم.
وقتی اشاره ای مستقیم به ماجرای سینما رکس ندارید چه اصراری داشتید که در ابتدا و در تیتراژ گریزی به مستندات تاریخی درباره آتش سوزی سینما « رکس» بزنید ؟
صرفنظر از نوشتههایی که ابتدای فیلم میآید هم اگر تماشاچی فکر کند قرار است فیلمی را با محوریت سینما رکس ببیند، احتمالا باید نسبت به آن پیشآگاهی داشته باشد. هرچند برای من خیلی جالب بود که متوجه شدم برخی از نسل نیمهی دوم دهه هفتاد یا دهه هشتاد اطلاعات کمی راجع به ماجرای سینما رکس داشتند. در هر صورت نوشتههای اول فیلم باعث میشوند تمرکز شما از حل کردن معماها یا روابط علیومعولی داستان معطوف شود به ساختوساز یا فرمی که قرار است داستان براساس آن پیش رود و هدف نهایی تبدیل میشود به چفتوبستهای فرمی تا روابط علیومعلولی داستان.
شما در واقع تاریخ را به روایت خودتان بیان کردید؟
قطعا «جنایت بیدقت» یک بازخوانی از واقعه سینما رکس است اما دقیقا خود آن نیست. در تهران امروز اتفاق میافتد. کاراکترها با آنها متفاوت هستند و سینمایی که دارند میروند آتش بزنند اصلا یک سینمای دیگر است. اسم سینما رکس از زبان هیچکدام از کاراکترها در طول فیلم شنیده نمیشود. این دقیقا آن تکرار نیست. پس به خودم این اجازه را میدهم آنطور که دوست دارم آن تاریخ را ببینم و با انتهای داستان خودم مواجه شوم. نوعی امید به کاری که سینما میتوانست انجام دهد در بازخوانی یک واقعه تراژدی. شاید این یک جور امیدواری باشد برای اینکه ببینیم آیا ما میتوانیم به واسطه سینما پیغامی بدهیم به گذشته که این سینما آتش نگیرد. میدانم که چنین کاری عملا امکانپذیر نیست
شیوه داستانگویی شما از دوره « طوفان سنجاقک» تا « جنایت بی دقت» براساس یک فرمول ثابت است، چرا به این شیوه علاقه مندید ؟
من از دوره «طوفان سنجاقک»، به شیوه داستانگویی هزارویکشبی، داستانهایی که به همدیگر پاس داده میشود و کاراکترهایی که از کنار هم میگذرند و شاید تاثیری بر داستان هم بگذارند و شاید هم نه علاقه زیادی داشتهام. شیوه داستانگویی کلاسیک با ساختار محکم قرص و خیلی استخواندارش را دوست دارم و فکر میکنم خیلی از فیلمهای مورد علاقهام در آن ساختار قرار گرفتهاند. اما از طرفی فکر میکنم ساختار سینمای کلاسیک، تجربههای منحصربفرد خودش را انجام داده. هروقت به یک فیلم با ساختار کلاسیک نگاه میکنم، تنها انگیزهام برای دنبال کردن آن، داستانی میشود که روی آن ساختار از قبل طراحی شده و محکم بنا شده. درنتیجه دیگر به ساختمان و سازوکار فیلم فکر نمیکنم.
« جنایت بی دقت»، را می توان گفت سه گانه شما را بعد از « ماهی و گربه» و« هجوم» تکمیل می کند؟
وضعیت این فیلم به لحاظ ساختمان شباهتهایی به وضعیت «ماهی و گربه» و «هجوم» دارد ولی در عینحال تفاوتهایی هم دارد. همانطور که گفتم ما دو تا خط داستانی رو به جلو داریم. وضعیتی که روی پرده اتفاق میافتد و وضعیت چهار نفری که میخواهند سینما را آتش بزنند. در مورد این دو خط داستانی ما دائما اطلاعاتمان رو به جلوست. مثلا اگر قرار باشد دایره اطلاعات یک فیلم را اینطور فرض کنیم که در هر صحنه و هر سکانس نیاز به اطلاعات جدید داریم درباره داستانی که روی پرده داریم و چهار نفری که میخواهند سینما را آتش بزنند به این خواسته جواب داده میشود اما موقعیتی داریم به اسم موقعیت سینما. آن موقعیت را داریم از منظرهای مختلف میبینیم. راجع به واقعه سینما رکس که اطلاعاتش را کامل میدانیم به نظرم نیازی به گرفتن اطلاعات جدید نداریم. ممکن است یک موقعی فیلم مدعی این باشد که من میخواهم پرده از رازهای سینما رکس بردارم، درحالیکه «جنایت بیدقت» چنین ادعای ندارد.
واکنش های مخاطبان به « جنایت بی دقت» چطور بود ؟
در «جنایت بیدقت» کامنتهایی دریافت کردم که بعضیها نوشته بودند موقع تماشای فیلم وقتی یکی سالن سینما را ترک کرده، حس کردهاند شاید رفتهاند سینما را آتش بزنند. اینکه شما به عنوان مخاطب به بغل دستیتان به دیده شک نگاه کنید احتمال دارد دیگران هم به شما به دیده شک نگاه کنند. درست است که آنها ممکن است بیماری اعتیاد یا بیماری اعصاب یا چیزهایی از این دست داشته باشند اما واقعیت این است که آمارهای جامعه پزشکی نشان میدهد بسیاری از مردم دچار چنین معضلاتی هستند. خیلی شنیدهایم که جامعه افسردهای داریم یا جامعهای داریم که دارای اختلالات روانی است. همه اینها نشان میدهد آدمهای بد داخل فیلمها نباید زیاد از ما دور باشند.
چرا اینقدر دیر به دیر فیلم می سازید؟
مثل بعضی از دوستان فیلمسازم نیستم که هرسال یا سالی دو تا فیلم به نمایش بگذارم. در این تعداد کم فیلم خیلی دوست دارم شبیه آن چیزی که خودم فکر میکنم باشم. چون امکان و فرصت ززیادی ندارم برای اینکه بتوانم انواع دیگر را تجربه کنم و مدلهای متنوع دیگری فیلم بسازم. برای فیلم آیندهام هنوز تصمیم قطعی نگرفتهام و نمیدانم چه خواهم ساخت اما فکر نکنم خیلی دور باشد از آن چیزی که از من دیدهاید و میشناسید.