مهدی فخیم زاده دربخشی از کتاب خاطراتش با عنوان «سینما و من» به روایت چگونگی انتخابش برای کارگردانی سریال «تنهاترین سردار» پرداخته است.
به گزارش فیلمنیوز، شبکه «آی فیلم» چندد روزی است پخش سریال «تنهاترین ترین سردار» با محوریت زندگی امام حسن مجتبی(ع) را به کارگردانی مهدی فخیم زاده شروع کرده است. این سریال نخستین محصول سیما فیلم است که در دوران ریاست محمد مهدی حیدریان در این مرکز وارد مرحله تولید میشود. سریالی که ابتدا به نویسندگی و کارگردانی علاءالدین رحیمی جلوی دوربین میرود، اما در ادامه ساخت آن به مهدی فخیم زاده واگذار میشود. کارگردانی که تا پیش از آن تجربه ساخت مجموعه تلویزیونی را نداشت. او پیش از اینکه با پیشنهاد حیدریان برای ساخت «تنهاترین سردار» مواجه شود. طرح سریالی با عنوان «کلاه گیس» را به سیمافیلم ارائه داده بود. فخیم زاده در کتاب «سینما ومن» که اختصاص به خاطرات او از دوران فیلمسازیاش دارد ، مراجرای پیشنهاد ساخت سریال «تنهاترین سردار» را اینطور شرح داده است.
او روایتش را اینطور شروع کرده :«سیما فیلم، تنهاترین سردار را به کارگردانی علا رحیمی و تهیهکنندگی رفیق و شفیق قدیمی و همصنفی من یعنی غلامرضا موسوی در دست تولید داشت. من کموبیش از طریق موسوی در جریان چگونگی تدارکات و پیشتولید و شروع فیلمبرداری قرار داشتم و میدانستم برای این کار تاریخی و عظیم مشکلاتی بهوجود آمده است. میشنیدم که کار با تعویض عوامل و وقفههای کوتاهمدت روبهرو شده. ولی شخصا هیچ ارتباط مستقیمی با ماجرا نداشتم.»
در ادامه روایت فخیم زاده آمده :«قرار بود من طرحی مفصل و تقریبا با جزئیات نوشته و تحویل دهم. شورا بخواند و نتیجه را به من ابلاغ کند. نوشتم و تحویل دادم. منتظر پاسخ بودم که یک روز بعدازظهر در نیمه اول اسفند، ایل بیگی، منشی حیدریان به من تلفن کرد و گفت: آقای مهندس فرمودن، همین الان بیایید سیما فیلم.فکر کردم مربوط به طرح کلاه گیسه، لابد آقای حیدریان سفارشاتی در مورد چگونگی کار داره. ظرف نیم ساعت خودم را رسوندم به سیما فیلم.
در راهرو انصاریان را دیدم، بلافاصله پرسیدم: حاج آقا خوندی؟ چطور بود؟
لبخندی زد و جواب نداد و من را به درون اتاق انتظار دفتر آقای حیدریان هدایت کرد و گفت: برو تو، من بعدا میام.
وارد شدم و با ایلبیگی، رئیس دفتر حیدریان سلام و احوالپرسی کردم و نشستم. ۱۰ دقیقهای گذشت و خبری نشد. در اتاق حیدریان باز بود، ولی ظاهرا خودش در اتاق نبود، انصاریان وارد شد و گفت: پاشو بیا.بلند شدم و دنبال انصاریان راه افتادم، از راهرو عبور کردیم و وارد یکی از اتاقها در انتهای راهرو شدیم، گفت: بشین الان آقای حیدریان میاد.دیدم یه میز کنفرانس وسط اتاقه و کلی میوه و شیرینی هم روی میز چیده شده، گفتم: چرا اینجا؟
انصاریان آدم شیرین و بذلهگوییه. با طنز مخصوص خودش گفت: ما هر وقت بخوایم، سر کسی رو ببریم، اول میاریم اینجا، یه خورده آب و دون بهش میدیم بعد سرشو میبریم.
گفتم: مگه میخواین سر منو ببرین؟
گفت: من نه، آقای مهندس میخواد ببره.»
فخیم زاده ادامه میدهد که بعد از ورود به اتاق کنفراس حدود هشت دقیقهای معطل میماند تا اینکه محمد مهدی حیدریان وارد اتاق میشود :«بالاخره در باز شد و حیدریان اومد تو، بلند شدم و سلام کردم، تحویلم گرفت و مثل همیشه به گرمی باهام دست داد و تعارف کرد. اشاره کرد بنشینم، نشستم و چند کلمهای درباره وضعیت فعلی سینما صحبت کردیم، ولی بهجای اینکه درمورد فیلمنامه کلاهگیس حرف بزنه، رفت سراغ سریال تنهاترین سردار و گفت: این پروژه اولین تولید سیما فیلم بوده و قصد داشتن با نام مبارک امام حسن (ع) کار را آغاز کنن. ولی مجموعه با مشکلات عدیدهای روبهرو و چندینبار متوقف شده و تلاششان برای حل معضلات بینتیجه مانده.همینطور که حیدریان حرف میزد و تکتک موارد و چگونگی مشکلات را بازگو میکرد، من در ذهنم تلاش میکردم منظور و مقصود او را از این سخنان بفهمم، با خودم میگفتم: اینها به من چه ربطی داره عزیزم. از کلاه گیس بگو.
اما حیدریان همچنان به ذکر مصیبتهای تنهاترین سردار ادامه میداد، کمکم به این فکر افتادم نکنه منظورش از این حرفها اینه که میخواد من رو بهعنوان مشاور سریال انتخاب کنه؟ بهنظرم کار بیهودهای بود، چه مشاورهای؟
بالاخره حیدریان از سخن گفتن باز ایستاد و به من نگاه کرد. لحظهای مکث کردم و گفتم: چشم از فردا میرم سر صحنه و درخدمت کارگردان هستم و هر کمکی از من ساخته باشه دریغ نمیکنم.
حیدریان نگاهی به من انداخت و گفت: نمیخوام بری کمک کنی.
گفتم: پس میفرماید چیکار کنم؟
گفت: میخوام بری سریال رو ادامه بدی.
با تعجب گفتم: ادامه بدم؟ به چه عنوان؟
گفت: بهعنوان کارگردان.
گفتم: مگه کارگردانش چی شده؟
گفت: چیزی نشده، امروز باهاش تسویه کردن.
گفتم: آقای حیدریان من توی کار تاریخی تجربهای ندارم.
گفت: میدونم. غیر از دو، سه نفر هیشکی تجربهای نداره.
گفتم: نمیشه از همون دو، سه نفر…
نگذاشت حرفم تموم بشه، گفت: نه نمیشه، هر کدوم یه مانع و مشکلی دارن.
بعد ادامه داد: ما با انصاریان و موسوی یه لیست از کارگردانهای مختلف که ممکنه بتونن از عهده این کار بربیان درست کردیم و همه رو مورد بررسی قرار دادیم و درنهایت به تو رسیدیم.
بهتزده به حیدریان خیره مانده بودم. چند لحظهای به سکوت گذشت. بالاخره حیدریان گفت: خب نظرت چیه؟
گفتم: نظری ندارم. هر جور شما بفرمایید.
بلند شد و گفت: خیلی ممنون. پس میگم انصاریان باهات هماهنگ کنه و تو رو کاملا در جریان کار قرار بده.
دست داد و از اتاق بیرون رفت.»
به این ترتیب مهدی فخیم زاده به عنوان کارگردان سریال «تنهاترین سردار» انتخاب میشود تا پروژه نیمه کاره مانده را به سرانجام برساند. بعد از این ملاقات فخیم زاده تصمیم میگیرد تا با بازدید از دکورهای سریال و راشهای گرفته شده شرایط ادامه تولید را بسنجد. ادامه ماجرا را زبان خود او بخوانید: «دکورهای غزالی را دیدم و نپسندیدم، با انصاریان رفتیم استودیو ژورک تا گرفته شدهها رو ببینیم. سه، چهار ساعت نشستم و مقدار زیادی از صحنههایی که فیلمبرداری کرده بودن را دیدم. وقتی از استودیو بیرون آمدیم به انصاریان گفتم: عملی نیست. من نمیتونم ادامه بدم، با سبک من جور در نمییاد.
با لبخند همیشگی گفت: من نمیدونم، برو به حیدریان بگو.
گفتم: باشه، بریم بگم.
یهراست رفتیم سیما فیلم، آقای حیدریان جلسه داشت، انصاریان رفت توی اتاق چند دقیقه بعد آقای حیدریان اومد بیرون. همچین که من اومدم توضیح بدم، حیدریان گفت: انصاریان توضیح داد، نمیخواد ادامه بدی، هر چی گرفتن بگذار کنار و برو از اول بگیر.
گفتم: چشم.»
مهدی فخیم زاده سرانجام تولید پروژه «تنهاترین سردار» را شروع میکند. این سریال بعد از گذشت دوسال آماده پخش میشود و در سال 1375 روی آنتن شبکه یک میرود