«روزی روزگاری مریخ» این هفته به پایان رسید؛ سریالی که در شرایط خوبی به میدان نیامد و آنطور که انتظار میرفت دیده نشد. با اینحال پیمان قاسمخانی مثل اکثر آثارش، اینبار هم با تکیه بر چند نقطه قوت، توانست یک اثر فانتزی سرگرمکننده و درعینحال عمیق و انتقادی پیش روی مخاطبانش بگذارد.
به گزارش فیلمنیوز، «روزی روزگاری مریخ» علاوه ایده خلاقانهای داشت و در فضایی باورپذیر پیش میرفت و از بازیگران قابلقبولی بهره گرفته بود، حرفهای مهمی هم برای گفتن داشت که بخش مهمی از موفقیتش به آن بستگی داشت. به بهانه پایان سریال، نکات مهم و به یادماندنی سریال را مرور میکنیم.
ایده خلاقانه | مهمترین نقطه قوت سریال «روزی روزگاری مریخ»، به ایده ناب و خلاقانه آن برمیگردد. درست است که بارها و بارها با فیلمها و سریالهای زیادی درباره سفر در زمان و زندگی در آیندهای تخیلی و دور از ذهن روبهرو بودهایم، اما وقتی به فیلمها و سریالهای ایرانی رجوع میکنیم، به چند گزینه محدود میرسیم که قابل مقایسه با «روزی روزگاری مریخ» نیستند. قاسمخانی از اساس جامعهای نو بنا کرده و تکتک شخصیتهایش را هم در شکلوشمایل و هم افکار و دیدگاهها به شیوهای جدید ساخته است. البته این کل مسیر نیست و خلاقیت ایده از این جهت قابل توجه است که فرم جدید کاملا در خدمت محتوا قرار دارد و صرفا در حد یک ایده باقی نمانده است.
ساختار جذاب | در «روزی روزگاری مریخ» با جامعهای جدید مواجهیم. شهرهایی که از یک طرف طبق الگوی فیلمهای تخیلی ساخته شدهاند و از طرف دیگر چندان هم برایمان بیگانه نیستند. پیادهسازی این ایده و ساخت یک شهر فضایی به خودی خودش اهمیت زیادی دارد. بهرحال همه ما متوجه شرایط و بودجه و امکانات و سختی تولید چنین آثاری در کشور خودمان هستیم و با توجه به همه این موارد از یک اثر انتظار داریم. همین که موقع تماشای سریال احساس نمیکنیم با اثری کودکانه مواجهیم و میتوانیم آن را به عنوان یک سیاره جدید و کاملا فانتزی بپذیریم و باور کنیم اتفاق مهمی به حساب میآید.
شخصیتها | محور اصلی سریال روی زندگی شخصی به نام ناصر پیش میرود؛ مردی بیتوجه به قانون، بیقید و خوشگذران که در همه موارد فقط به منافع خودش فکر میکند و مدام در تلاش برای بهرهکشی از دیگران است. ناصر حالا با این ویژگیها به صورت منجمد به سیارهای رفته که به لحاظ زمانی 400 سال جلوتر از زمین است؛ سیارهای که مردمش بدون اینکه زوری بالای سرشان باشد، به قوانین احترام میگذارند و از الگوی انسانی دقیقی پیروی میکنند. ناصر با ویژگیهایی که دارد قدم به این سیاره میگذارد و رفتهرفته سنت خودش را پیاده میکند و بسیار هم مورد استقبال قرار میگیرد. در نقطه مقابل او اسی قرار دارد. مردی ساده و مهربان و البته منفعل که هیچوقت توانایی ابراز خودش را نداشته و همیشه توسط لونا و جامعهای که مردان را به رسمیت نمیشناسد، سرکوب شده است. خود لونا هم با اینکه با توجه به نقشی که در جامعه دارد، بالاتر از اسی قرار میگیرد اما باز هم به لحاظ اعتمادبنفس جایگاه خوبی ندارد و ترسی دائمی همراهش است. ناصر نه تنها روی این خانواده تاثیر میگذارد که زندگی روبات خانگیشان را هم تحت تاثیر قرار میدهد. آنها به واسطه حضور ناصر به لذتهای جدیدی در زندگی میرسند. از طرف دیگر حضور ناصر زندگی در سایر شهروندها هم تغییر ایجاد میکند. انگار بیخیالی و خوشگذرانی او باعث میشود همه با وجه دیگری از زندگی آشنا شوند و زندگی را سخت نگیرند.
کلیشه برعکس | یکی از نکات جذاب در سریال «روزی روزگاری مریخ» این است که نقشهای مردان و زنان در جامعه تغییر کرده پیمان قاسمخانی بهخوبی از هشتگ کلیشه برعکس که چند سال پیش علیه تبعیض جنسیتی راه انداخته شده بود استفاده کرده و آن را در جامعه سیصد سال بعد، آنهم در سیاره مریخ پیاده کرده است. درواقع «روزی روزگاری مریخ» پاسخی جالب به این سوال است که چه میشود اگر جای مرد و زن عوض شود. در مریخ سال هزاروهفتصد، زنها جنس اول معرفی میشوند. سر کار میروند، اجازه ادامه تحصیل دارند و به طور کلی مدیریت خانه و کل سیاره با آنهاست. حتی در دیالوگها میشنویم که رئیس پروژه پل زحل به مشتری هم یک بانوی زمینی است. در مریخ سیصد سال بعد حتی روباتها هم به حرف مردها گوش نمیدهند و به آنها نگاهی تحقیرآمیز دارند. این زنها هستند که باید تمام امور را مدیریت کنند و تصمیم بگیرند. نکته دیگر اینکه قاسمخانی در «روزی روزگاری مریخ»، عناصر زیباییشناسی را هم تغییر داده است. دیگر مردها و زنهای قدبلند جذاب نیستند. آدمها هرچقدر کوتاهتر باشند جذابتر به نظر میرسند. در فرهنگ مریخی سفید بودن نقطهضعف است و رنگ سبز مریخی نشانه بالا بودن نژاد است. تا جایی که حتی اگر کسی نقطه ضعف یک سفید را به رویش بیاورد او میتواند ازش شکایت کند و … این برهم خوردن تعادل ابتدای سریال جذاب به نظر میرسد اما رفتهرفته سعی دارد نشان دهد که در هر صورت این وضعیت عدم تعادل نمیتواند همه را راضی نگه دارد.
نگاه انتقادی | یکی از دیگر از ویژگیهای مهم «روزی روزگاری مریخ» نقد به شرایط موجود است. سریال در ساختاری فانتزی و طنزگونه بسیاری از مناسبات و رفتارها را به نقد میکشد؛ مسائلی که در قالب یک سریال معمولی طبیعتا امکان اشاره مستقیم به آنها وجود نداشت. از میان مباحث مطرح شده، یکی از مواردمهم، استفاده از رانت است. در این سریال دختر یک خانواده ثروتمند بدون اینکه قدرت تحلیل و تفکر داشته باشد مدیریت یک دفتر املاک را به دست میگیرد و حتی نمیتواند کوچکترین قدمی هم بدون کمک دیگران بردارد. نکته دیگر کنایه به آقازادههای ایرانی است. در یکی از قسمتها گفته میشود که کارمندان املاک مریخ معتقدند که بهترین خریدار ملک در مریخ و البته در کل منظومه شمسی، بانوزادههای زمینی هستند. به گفته آنها بانوزادههای زمینی در ابتدا به اسم تحصیلات به مریخ میآیند و میگویند حضورشان موقتی است و بعد از تحصیلات برمیگردند تا به سیارهشان خدمت کنند. ماجرای جذاب دیگر بازسازی یک انتخابات در مریخ است. لونا به عنوان نامزد انتخابات با تاثیر پذیرفتن از ناصر، وعده الکی میدهد و از همان اول هم میداند که نمیتواند هیچکدامشان را عملی کند. ژنهای خوب، اساتید انرژی درمانی، تبعیض میان زنان و مردان و … از دیگر مسائلی مهمی هستند که در این سریال مورد نقد قرار میگیرند.
اسامی خاص | نکته جذاب دیگر ویژگیهای شخصیتی و اسامی ساکنین مریخ و سایر سیارههاست. آنها اسامی تقریبا مشابه دارند و بیشتر از آواهای نامتعارف و خندهدار برای صدا کردن هم استفاده میکنند. در سریال برای اسامی شهرها و محلههای مریخ اما زیاد نوآوری خاصی صورت نگرفته و اسامیشان با اضافه کردن پیشوند «نیو» به محلههای تهران و حومه ساخته شده است. با این حال با توجه به شناختی که از این ویژگیهای این محلهها داریم، تا حد زیادی میتوانیم منظور کارگردان را از اطلاق یک نام به یک محله یا فروشگاه متوجه شویم. این اسامی پیشتر هم در آثار قاسمخانی مشهود بوده است.
«روزی روزگاری مریخ» را میتوانیم جزو آثار موفق کارنامه پیمان قاسمخانی به حساب بیاوریم. گرچه کارگردانی برخی قسمتها به عهده خودش نبود و در نگارش فیلمنامهها هم مهراب قاسمخانی، امیرمهدی ژوله و امیر برادران همراهیاش کردند اما در نهایت میتوان گفت اثر قابل تأملی از این تیم بود که ای کاش در شرایط بهتری منتشر میشد.
چقدر پاچه خاری قاسمخانی رو می کنید! سریالش صعیف بود قبول کتید. بابا آدما رو الکی باد نکنید. همین طوری شد فکر کرده کارگردانی الکیه. بهتره وقتشو بذاره برای نوشتن فیلمنامه های خوب برای کارگردانان خوب
بهترین تحیل ممکن از این سریال درجه یک
پیمان قاسم خانی کارش درسته و این سریال هم عالی بود
لطفا این مطلب رو در اینستاگرام هم پست کنید
فیلمهای ایرانی همشون آشغال.پازیگران ایرانی هم یکی از یکی دیگه آشغال تر.
سلام
خسته نباشید عرض می کنم خدمت آقای قاسم خانی و همه ی عوامل تولید، در این سریال بامزه و شاد.
خواهشمندم در صورت امکان نسخه ی شماره 2 این سریال رو تهیه و پخش نماید.
با تشکر