مهرداد صدیقیان در قسمت سیزدهم سریال «پوست شیر» بازی درخشانی در نقش «صدرا» از خودش به نمایش گذاشت. این شخصیت بعد از مواجه شدن با راز قتل دختر مورد علاقهاش، دست به عصیانگری میزند و تلاش صدیقیان برای باورپذیری این انتقام، آنهم با دستهای خالی باورپذیر از آب درآمده است.
به گزارش فیلمنیوز، یکی از نکات مهم سریال «پوست شیر» به شیوه معرفی و واکاوی شخصیتها برمیگردد. ما از ابتدا با یک ماجرای ملتهب و جذاب و چند شخصیت پر از معما پیش میرویم اما هربار بنا بر اقتضای داستان، به یکی از شخصیتها بیشتر از سایرین نزدیک میشویم و علاوه بر درک پیشینه زندگی و وقایعی که از سر گذرانده، ارتباطش را با ماجرا میفهمیم.
از ابتدای سریال میدانستیم صدرا پیش از مرگ ساحل در حقش کوتاهی کرده و حالا که از دنیا رفته خودش را نمیبخشد. گهگاه خیلی جزئی از این راز پرده برداشته میشد اما اصل ماجرا باقی ماند تا قسمت سیزدهم؛ زمانی که صدرا بعد از مواجه شدن با ماجرای تجاوز به ساحل، تغییر رویه میدهد و دیگر نه میتواند خودش را ببخشد و نه از متجاوز و قاتل ساحل بگذرد.
در این قسمت با اینکه میداند زورش به گنده لاتهای داخل قهوهخانه نمیرسد اما برای انتقام تک و تنها وارد میدان میشود. بازی صدیقیان در سکانسهای قهوهخانه از این جهت جذاب است که به درستی توانسته است روحیه عصیان و انتقامگریاش را با همان سادگی و ترسی که ذات شخصیتش است همراه کند.
ابتدا تلاش میکند خودش را شبیه اسماعیل جا بزند و با اعتمادبنفس وارد قهوهخانه میشود. اما از همان اول وقتی مقابل اسماعیل میایستد نفسش بند میآید. جملههایش را با مکث ادا میکند و ته حرفهایش را میخورد. آنقدر میترسد که اسماعیل همان اول او را با نام «بچه خانگی» معرفی میکند و به او میگوید برود دنبال بازیاش. از آن به بعد تغییر رویه میدهد و به جای نقش بازی کردن از اسماعیل خواهش میکند و بعد هم با صدایی پر از ترس و لرز میگوید دنبال دردسر نیست.
هربار که صدرا تحقیر میشود و با سروصورت و بدنی زخمی و کتکخورده از قهوهخانه پرت میشود بیرون، یک مرحله بیشتر در مسیر عصیانگری پیش میرود و نهایتا بعد از مرور خیانتی که به ساحل کرده، دیگر مصمم میشود که برای انتقام از جانش هم بگذرد. اینجاست که سکانس جذاب ریختن بنزین روی سر شروع میشود. صدیقیان در این نقطه چنان موقع دیالوگ گفتن میلرزد و خشمش را به رخ میکشد که مخاطب هم همراه اسماعیل مجاب میشود که به آخر خط رسیده است.
مهرداد صدیقیان از قسمت اول تا به حال حضور چندان پررنگی در سریال نداشت اما حالا او را هم میتوانیم در کنار هادی حجازیفر، علیرضا کمالی و ژیلا شاهی، یکی از اضلاع قدرتمند سریال بنامیم.
«پوست شیر» به کارگردانی جمشید محمودی چهارشنبه هر هفته در پلتفرم فیلمنت منتشر میشود.
مهرداد صدیقیان یکی از با استعداد ترین ها هستش
من بخاطر حضور ایشون تو سریال تصمیم به تماشا گرفتم و واقعا نقش آفرینی فوق العاده ای داشتن💛
این سکانس یه دنیا حرف و تحلیل و تفسیر هم درباره ش بیاد باز جای بازنگری داره، داستان قدیمی و کلیشه ای تقابل خیر و شر اما اینبار در قالب و پوستی جدید! پوست شیر!
صدرا با شخصیتی که بیننده از ابتدا اورا مثبت و خیر میپندارد ذره ذره به سمتی نیروی که حتی برای خودش هم ناشناخته است، و در اوج این سلوک در سکانس قهوه خانه ابتدا به شیوه ای کلیشه ای، خیر و شر مقابل هم قرار میگیرند، اما پس از لحظاتی ان روی پنهان خویش و ان روی سکه خودرا آشکار میسازند! درچشم بهم بدنی گویی جای ان دو باهم عوض شده و خیر به شر و شر به خیر بدل میشود! همانی که تا لحظاتی قبل جان ستاندن برایش چه بسا عادی ترین کار مینمود، در تلاش و تکافو برای حفظ جان شخصی قدم بر می دارد که تا دمی قبل مقتول و مغلوب این ماجرا پنداشته میشد و حال هم اوست که بی پروا با فندکی در دست تهدید به ستاندن جانی میکند که نه ازان حریفش بلکه ارام خود اوست! اینجا یک بار دیگر ذات حقیقی انسانها از پس پرده جبر روزگار سر برون میاورد و جلوه نمایی میکند. دونفر که بدلیل فقط و فقط جبر محیطی اجتماعی هرکدام به راهی رفته اند که موجب پیدایش دهها سال اختلاف در سبک زندگی و رفتاری انها شده است، اما در یک لحظه نشان میدهند که میشد نتیجه این سلوک دیگر گونه نیز باشد، فقط اگر جبر روزگار به گونه ای دیگر رقم میخورد.
گفتم این سکانس جای حرف و سخن بسیار دارد و هرکس از زاویه دید خود مطلبی از آن میگیرد و می اموزد. اما بنظر این حقیر این بعدی که به حضور عزیزن ارائه شد، میتواند یکی از پررنگ ترین ابعاد دریافتی ازین سکانس باشد.
بازی زیبا و به غایت باورپذیر و البته پلکانی مهرداد صدیقیان، نقش غیر قابل انکاری در جاودانه شدن این لحظات در ذهن بسیاری از مخاطبان داشت، اما نباید از بازی کاراکتر مقابل ایشان( اسماعیل) نیز غافل شد که در نوع خود، بدیع و جذاب بود، حتی ان تغییر رویه و کلامی که در یک چشم برهم زدن به نمایش گذاشت.