سما بابایی | در قسمت چهارم سریالِ «گناه فرشته» به کارگردانی «حامد عنقا» شخصیتِ روزنامهنگاری به نامِ «محمود واعظ» ترسیم شد که شمایل و همچنین نامش که شباهتی به نام «ماشاالله شمسالواعظین» (روزنامهنگار پرسابقهی ایران) داشت، جنجالِ بسیار ایجاد کرد؛ بهطوری که انجمن صنفی روزنامهنگاران بیانیهای در این زمینه داد و در جلسهای، با اشاره به تخریب چهره روزنامهنگاران و خاصه خود شمسالواعظین نسبت به این اتفاق اعتراض کرده و با محکوم کردن آن، این اتفاق را تعرض به این حرفه قلمداد کردند؛ اما این اولین بار نیست که یک اثر دربارهی روزنامهنگاران با واکنشهایی همراه میشود و مهمترین دلیلِ آن برخوردهای سلیقهای با حرفهی روزنامهنگاری است.
به گزارش فیلمنیوز، هر چقدر جهان سینما نسبت به روزنامهنگاران مهربان است و برای سینماگران، روزنامهنگاری شغلی مهیج است که حقیقت را دنبال میکند، روزنامهنگاری در سینمای ایران مهجور مانده است و کمتر تصویری ملموس از حرفه روزنامهنگاری ارائه شده است. تحریریه در اغلب فیلمها یک فضای فانتزی است و روزنامهنگاری هم که به تصویر میکشند یا با واقعیتهای دنیای روزنامهنگاران ایرانی فاصله دارد؛ در این گزارش نگاهی داشتهایم به تعدادی از فیلمهایی که قهرمانِ آنان روزنامهنگار بودهاند:
سرب | مسعود کیمیایی | روزنامهنگار: نوری | بازیگر: هادی اسلامی | 1368
سرب ارتباطِ تنگاتنگتری با روزنامهنگاری دارد؛ علاوه بر روزنامهنگار بودنِ نوری باید این نکته را درنطر داشت که کیمیایی در این فیلم از تشکیلات هاگانا میگوید که موجودیتی واقعی در تاریخ داشته است. این دستگاه نظامی که تأسیساش در ۱۹۲۰روی داد، رفتهرفته ماهیتی تروریستی برای مقابله با مخالفان صهیونیسم پیدا کرد و روزنامه «مرد امروز» آن را چنین تعریف میکند: «سازمان آدمکشی یهود که مرکز آن در فلسطین و شعبهی آن در تهران میباشد.» کیمیایی در فیلم سرب ارجاعات شاخصی به این روزنامه و مرد معروف آن محمدمسعود دارد و شخصیتپردازی آدم اول داستان (نوری) بیارتباط با برخی از شناسههای شخصیتی این روزنامهنگار نیست. قتلی صورت میگیرد و قاتل میگریزد و فرد بیگناه که مسلمان با تقوایی است، به زندان می افتد. برادرِ او (نوری) یک روزنامه نگار روشنفکر وشاعر است؛ اما مردی اهلِ کنش؛ آنقدر که گاهی آدم را یادِ قهرمان فیلم قیصر میاندازد. او در گذشته به دلیل خیانت دست به قتل همسرش زده بوده و حال داغدارش است و سخت پشیمان و حالا میخواهد برادرش را از طناب دار پایین بکشد ولو با مرگ و شهادت خود در راه برادر. سرب در شرایط سختی تولید شد و پس از آنکه ۸ بمب در اطراف لوکیشن مربوط به سکانس دادگاه اصابت کرد، محل فیلمبرداری به شمال ایران منتقل شد.
کیف انگلیسی | ضیاءالدین دری | روزنامهنگار: منصور ادیبان | بازیگر: علی مصفا | 1378
سریال «کیف انگلیسی» یکی از ماندگارترین آثاری است که در قابِ تلویزیون به تصویر کشیده شده و شخصیتِ اصلی آن یک روزنامهنگار است. منصور ادیبانِ روزنامهنگار از سفر فرنگ برگشته است و همزمان صداهایی برای ورود به انتخابات مجلس شنیده میشود. ادیبان به پیشنهاد بزرگان شهر، تصمیم میگیرد وارد عرصهی رقابت برای ورود به مجلس شود؛ اما در این بین هم دلِ خود را میبازد و هم ایمانش را. این سریال روند اضمحلال روزنامهنگار و روشنفکری را که در فرانسه تحصیل کرده و ایدههای آزادیخواهی و استقلال دارد و بر همین مبنا به توصیهی بزرگانِ شهرش وارد رقابت سیاسی برای ورود به مجلس شده، به تصویر کشیده است. داستان در دههی بیست به عنوانِ یکی از مهمترین و حساسترین مقاطع تاریخی کشور که نطفهی بسیاری از تحولات سیاسی و حکومتی در آن شکل گرفت، به تصویر کشیده شده است و مسائلی چون سقوط رضاشاه و به قدرت رسیدن محمدرضا، جنگ جهانی دوم، نفوذ تدریجی آمریکا در کشور، اهمیت اقتصادی نفت در معاملات و معادلات سیاسی، آغاز دومین دورهی طلایی احزاب و مطبوعات و … پرداخته شده است و در بینِ این اتفاقات، زندگی روزنامهنگاری به تصویر کشیده شده است که تمامِ اهدافِ خود را فدای یک کیفِ انگلیسی میکند و این اتفاق به گونهای شکل میگیرد که روند بلوغ دراماتیک شخصیت منصور ادیبان را مشاهده میکنیم. همزمانی پخش سریال با ششمین مجلس شورای اسلامی سبب شد تا بعضی از نمایندگان تصور کنند مسئولان تلویزیون میخواهند به آنها طعنه بزنند و سریال به آنها انگ خودفروختگی میزند و برای همین به درّی برای ساخت چنین سریالی انتقاد کردند.
پارتی | سامان مقدم | روزنامهنگار: امین حقی | بازیگر: علی مصفا | 1379
قصهی این فیلم دربارهی امین حقی است.روزنامه نگاری که خود را مستقل از دو جناح سیاسی قدرتمند کشور میداند، راه خودش را میرود و پای اعتقاداتش میایستد، به زندان میافتد، دوران حبسش را بیاعتراض و در سکوت کامل تحمل میکند و هرگز حاضر نمیشود که حتی از دوستان اصلاحطلبش برای وثیقه دادگاه کمک بگیرد. یک ماه پس از آزادىاش هم ترور میشود. کارگردان در این فیلم به قشر روزنامهنگار اشاراتی میکند و این دقیقا در زمانی اتفاق میافتد که روزنامههای اصلاحطلب در حال توقیف هستند و برخی از روزنامهنگاران دستگیر میشوند؛ اما مقدم موضعِ مشخصی در این باره نمیگیرد. مقدم خود نگاهش و اتفاقات و تحلیلهای آن زمان را چنین شرح داد: «پارتی اکران پردردسری داشت، هم زمانی نمایش فیلم در سالی که خیلی از روزنامهنگاران به دادگاه کشیده میشدند و همینطور اتفاقاتی که قابل بازگویی نیست فیلم را درگیر حاشیههایی کرد که حتی در زمان اکران ناچار شدیم پس از دو هفته فیلم را پایین بکشیم و یک روزه اصلاحاتی در صحنه و دیالوگها انجام دهیم. چند منتقد سینمای در آن موقع به فیلم تاختند و معتقد بودند که فیلم تهاجمی پنهان دارد به جریان اصلاحات. «پارتی» بیش از آنکه نقد سینمایی داشته باشد گرفتار نقد سیاسی شد.» در این فیلم امین را دزدیدند ، کتک زدند ،تهدید کردند؛ ولی چون امین ، حقی است و جز حق چیزی نمیگوید به فعالیت خود ادامه داده و مشاهده می کنیم سرانجام در راه هدف جان خود را از دست می دهد. در انتها امین کوچک نشان داده میشود تا کارگردان بگوید با اینکه امین پدر کشته شده ولی امین های کوچک بسیاری وجود دارند که راه حق را ادامه می دهند.
آقای رییس جمهور | ابوالقاسم طالبی | روزنامهنگار: مصطفی ریاحی| بازیگر: یوسف مرادیان| 1379
ابوالقاسم طالبی خود روزگاری روزنامهنگاران بوده است و در فیلمِ آقای رئیسجمهور داستانِ یک روزنامهنگار را روایت میکند. «مصطفی ریاحی رزمنده سالهای جنگ و روزنامه نگار، به خاطر توطئهای مالی به زندان میافتد و نشریه اش تعطیل میشود. طالبی در این فیلم تلاش کرده است از مثلث «سیاستمدار، رسانه، سرمایه» بگوید. او زمانی این فیلم را ساخت که ماجرای «شهرام جزایری» تازه بود و البته هنوز خبری از برملا شدنِ فسادهای چند هزار میلیارد دلاری نبود، اما طالبی طبقِ آنچه خود گفته است در این اثر به نقدِ جریان لیبرال و جریان های صاحب سرمایه و ایجاد کارتلهای رسانهای پرداخته است. طالبی همان سالها دربارهی این فیلم به روزنامهی کیهان گفت: «من به فضای زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی معترض بودم. هر روز روزنامهها علیه اسلام مینوشتند و من بهعنوان یکی از طرفداران امام و نظام یا باید در راه لیبرالها هضم میشدم یا تحمل میکردم. هیچ یک را نمیتوانستم انجام دهم. در هفتهنامه خودم مینوشتم ولی کافی نبود. فشارهای آن یکی دو سال باعث شد این سناریو را بنویسم. اشارهام به رئیسجمهور خاصی نبود. هیچ یک از رؤسای جمهور ما غیر از رهبری در حدی نبودند که من دربارهشان فیلم بسازم، البته به زمان و تفکر حاکم آن زمان اشاره مستقیم داشتم.»این فیلم تنها مدت زمانِ اندکی روی پرده بود و بعد توقیف شد و تا سالها جایی نمایش داده نشد حتی در تلویزیون. سرانجام در پاییز سال 1398 و بعد از گذشت 19 سال این فیلم مجوز پخش از تلویزیون را به دست آورد و روی آنتن شبکه سه رفت.
بدون شرح | مهدی مظلومی | روزنامه نگار: کیومرث کاووسی | بازیگر: فتحعلی اویسی | 1381
«بدون شرح» تنها اثرِ طنزی است که به موضوع روزنامهنگاران پرداخته است و ماجرای آن در هفتهنامهای موسوم به شهر قشنگ رخ میدهد. زمانِ پخشِ این سریال برخی از مطبوعات به ارایه چهرههای مخدوش و ضد فرهنگی از مطبوعات و خبرنگاران اعتراض کردند؛ اما فضای یک هفتهنامه، برای مخاطبان تازگی داشت؛ هر چند همین مسئله چالشهایی را نیز برای کارگردان شکل داد؛ به هر حال مخاطب با لوکیشهای آپارتمانی راحتتر ارتباط برقرار میکند، اما بخش عمدهای از این سریال در یک دفتر هفتهنامه است که بیننده اصلا آن را نمیشناسد؛ اگرچه کارگردانِ این مجموعه، داشتن سوژههای بیشتر را تنها دلیل انتخاب دفتر مجله به عنوان محل رخدادن وقایع این داستان، ذکر کرده و میگوید: «ما نشریات زرد را انتخاب کردهایم، چون آنها نشریاتی هستند که از خیلی مسایل سو استفاده میکنند؛ ما میخواستیم بدترین نوع مطبوعات را نشان دهیم که جای مانور بیشتری داشته باشیم، در حالی که اگر قشر مطبوعاتی خیلی سالم و درست را در نظر میگرفتیم، نمیتوانستیم خیلی از موضوعات را به صورت طنز مطرح کنیم. ما در این مجموعه به نوعی این قبیل نشریات را زیر سوال برده و انتقاداتی را به آنها وارد کردهایم. به گونهای که از یک مقطعی در داستان، هفتهنامه شهر قشنگ دچار تحول میشود و خود را از زمرهی نشریات زرد خارج میکند.» روزنامهنگارانِ این سریال در نشریهای کار میکنند که مدیر مسوول آن به آنها فشار میآورند و مداوم میگوید ما با بحران مواجهیم و باید جنجال به راه بیاندازیم، به همین دلیل این خبرنگاران، زیر مجموعهی آن مدیر مسئول بوده و نمایندهی همه خبرنگاران و روزنامهنگاران نیستند.
زندگی خصوصی | حسین فرحبخش | روزنامهنگار: ابراهیم کیانی | بازیگر: فرهاد اصلانی | 1390
«زندگی خصوصی» دربارهی زندگی ابراهیم کیانی سردبیر روزنامه «مردم امروز» است. ابراهیم در دوران انقلاب فردی تندرو بوده و حتی زنان بی حجاب را شکنجه میکرده است؛ اما در سالهای بعد سمتهای مهمی در زندان و دادگستری داشته و پایش به یک ماجرای بزرگ مالی کشیده شده است. او حالا در آستانهی دهه نود به عنوان اپوزیسیون مطالب انتقادی مینویسد که با استقبال بسیار خوبی روبهرو میشود؛ اما وقتی پرستویی وارد زندگی او میشود، همه چیز خراب می شود و ابراهیم از ترس به خطر افتادن موقعیتش زن را میکشد. آن زمان بسیاری بر این اعتقاد بودند که فرحبخش در این فیلم با نمایشِ دگردیسی بزرگ اعتقادی و اخلاقی یک فرد، شخصیتِ «اکبر گنجی» (فعال سیاسی و روزنامه نگار اصلاح طلب) را تحریب کند.هرچند در این فیلم هیچ نام صریحی از کیهان آورده نمی شود؛ اما برخی به این نکته اشاره داشتند که آتیلا پسیانی نقش مدیرمسئول این روزنامه را ایفا میکند و این ظن زمانی قویتر میشود که اصلانی به او میگوید: «همین سردبیر سابق شما که از طریق روزنامه شما به وزارت رسید، کاری جز شخم زدن فرهنگ کشور انجام داد؟» یکی از مهمترین صحنه های فیلم، صحنه حضور ابراهیم کیانی در کارگاه تراشکاری یکی از سرداران دفاع مقدس است که برخی آن را شمایلی از شهید حاج داوود کریمی میدانند. این سردار دفاع مقدس به شدت انسانی متواضع و مردم دوست است؛ با همهی اینها فیلم هم به اصولگرایان تاخته و هم به اصلاحطلبان و با اشارات ناقص سیاسی و متلکهای سیاسی پیش میرود.
شهرزاد | حسن فتحی | روزنامهنگار: فرهاد دماوندی | بازیگر: مصطفی زمانی | 1394
سریال شهرزاد، هنوز هم یکی از پرمخاطبترین سریالهای شبکهی نمایش خانگی است. در این سریال «فرهاد دماوندی» نماد فردی عاشق، مبارز و آرمانخواه است؛ روزنامهنگاری که سر پر سودایی دارد و در پی تغییر جهان پیرامون است. او تا نیمی از سریال فردی به تصویر کشیده میشود که دغدغهی اجتماع پیرامونش را دارد و نسبت به رویدادهای اطراف حساس است. کنشگر است و سعی میکند به قدر وسع خود برای اصلاح جامعه تلاش کند. در مطبوعات اثرگذار است، میخواند، مینویسد و فکر میکند. رفتارش با کسی که عاشقش بوده، در چارچوب اصول درستی است و درک مناسبی از شرایط دارد گرچه کمی تند و تیز به استقبال حوادث میرود. زمان پخشِ این سریال، عدهای این برداشت را کردند که فتحی، نیم نگاهی به حوادٍ 88 داشته است و برخی اتفاقاتِ فیلم را مثلِ آن دوران به تصویر کشیده است. اگرچه هرچه به پایان قصه میرسیم، فرهاد از باورهای آرمانی خود عدول میکند و از مبارزی آرمانخواه به فردی انتقامجو و خودخواه تبدیل میشود و بیتوجه به وضعیت خانوادهاش دست به خطر میزند و از دیگران توقع ریسک دارد و در مقابل قادر به درک از خودگذشتگی شهرزاد نیست و نجات جانش توسط او را درست تفسیر نمیکند.
خانهی کاغذی | مهدی صباغزاده | روزنامهنگار: امیرعلی ابراهیمی | بازیگر: پرویز پرستویی | 1395
در این فیلم امیرعلی ابراهیمی روزنامهنگاری است که به دلایلی حرفه خود را کنار گذاشته است؛ اما دخترش (سارا) راه پدر را پیش گرفته و وارد کار روزنامه نگاری شده است. در این میان مینو، عشق قدیمی امیرعلی، او را مجاب میکند تا به حرفهی روزنامه نگاری خود بازگردد و اسراری را که بهخاطر آنها از کار کنار کشیده بود را افشا کند. امیرعلی ابراهیمی با مدارکی که از عزیزالهی دارد درباره رانت و اختلاس این آدم می نویسد و در این میان دخترش نیز دنبالِ پروندهی فردی به نام غیاثی که او هم رانتخوار است و می خواهد در انتخابات مجلس شرکت کند. امیرعلی شغلی دارد که به خاطرِ آن سالها مجبور به سکوت شده است و این اتفاق برای بسیاری از همدورهایهایش نیز رخ داده است. صباغ زاده از آدمهایی میگوید که بهواسطه قلمشان میتوانند خطمشی سیاسی تعیین کنند و صدای آزاد رسانه و مردم باشند اما در تبعیدی خودخواسته میسوزند و انتظار عزرائیل را میکشند. در این فیلم اشاراتِ بسیاری به وقایعِ سیاسی و اجتماعی روز چون «حادثهی منا» میشود؛ هر چند اثرگذاری لازم را ندارند.
گناه فرشته |حامد عنقا | روزنامه نگار: محمود واعظ | بازیگر : مهدی احمدی | 1402
ماجرای «گناه فرشته» به روزنامهنگاری ارتباط ندارد؛ این اثر روایتی معمایی است و گرههای داستان و رازهایی که درون قصه وجود دارد بسیار بیش از اندازه یک درام جنایی است. حامد عنقا به خوبی شخصیتهای خود را پرداخته است؛ اما در آخرین قسمتِ این سریال «روزنامهنگاری» به نام محمود واعظ وجود دارد که برخی گریم و نامِ آن را اشارهای به ماشاالله شمسالواعظین میدانند و بیانیهای نیز در نقدِ این عملکرد دادهاند؛ اما اینکه آیا این شباهت عمدی بوده یا غیرِ عمد، ماجرایی است که نمیتوان به درستی دربارهی آن اظهارنظر کرد و باید منتظرِ توضیحاتِ کارگردان ماند. عنقا که خود سابقه کار مطبوعاتی دارد و سالها در عرصه فعالیت کرده، نشان داده که فضای رسانهای را به خوبی میشناسد از همین رو از ترفندهایی برای متوجه کردن نظرها به سمت اثرش بهره میبرد. او حالا با وارد کردن این کاراکتر جنجالی سریالش در معرض بحثها و جنجالها قرار داده است.
مورد ویژه | پروانهها مینویسند | محمد نوریزاد | 1370
پروانهها مینویسند را «محمد نوریزاد» ساخت. فیلمسازی که از سالها قبل نوشتههای تند و تیزِ بسیاری مینوشت. او پس از جنگ همکاری تنگاتنگ با مجموعه کیهان داشت و بعد از آن به مستندسازی و بعدتر فیلمسازی روی آورد. در تمام سالهای دهه 1370 تئوری دو شقه شدن امت واحد اسلامی را مطرح کرد و به خصوص در دههی 70، چهرهای تندرو از خود به نمایش گذاشت، به شکلی که دوستانِ او در تحریریهی کیهان می گویند تند بودن نوری زاد برای ما مثال زدنی بود. فیلم پروانه ها می نویسند یکی از جلوه های این تفکر است . محمد نوری زاد در این فیلم سعی کرده بود رویای خود یعنی اهل کوفه خواندن جبهه اصلاحات را به تحقق نزدیک کند، حتی صدای یکی از شخصیت های صدر اسلام صدای سید محمد خاتمی بود، شخصیتی که از امام علی(ع) جدا میشود.