سما بابایی | قبل از آغاز فیلمِ «صبح اعدام» نریشنی طولانی روی تصاویری مستند از واقعهی پانزدهم خرداد پخش میشود تا مخاطب پیشزمینهای ذهنی دربارهی ماجرایی که منجر به اعدامِ دو شخصیتِ اصلی فیلم (طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی) شده، پیدا کند. نریشنِ موجود در این فیلم به وجه مستندگونهاش کمک کرده؛ اما این اولین بار نیست که افخمی از نریشن از آثارش بهره میگیرد، در فیلمهایی چون آذر، پرویز، شهدخت و دیگران، سن پطرزبورگ و گاوخونی نیز راوی وجود داشت و گاه نقش تعیینکنندهای در طولِ فیلم داشت.
به گزارش فیلمنیوز، بهروز افخمی شیفته رمان و داستان است ، از همین رو علاقه زیادی دارد تا در فیلمهایش از برخی المانهای رمان نویسی بهره بگیرد. بیشک راویت قصه برخی از فیلمهایش از منظر سوم شخص و بهرهگیری از روای به دلیل همین علاقهمندی باشد. اتفاقی که در فیلم آخرش «صبح اعدام» هم تکرار شده است. به همین بهانه نگاهی داشتهایم به نقشِ راوی در چهار فیلمِ افخمی.
صبحِ اعدام | 1402
جز نریشنِ ابتدایی در فیلم «صبح اعدام» که تقریبا مفصل است و ذهنیتی کامل به مخاطب میدهد، در طول فیلم نیز گفتوگویی با دو شخصیتِ حاضر در فیلم از جمله روزنامهنگاری که گزارشاش در روزنامهی «کیهان» منتشر شده و همچنین یکی از عاملانِ دادگاه، انجام میشود. گفتوگوهایی که البته خیالی است، چرا که افخمی همان بیست سال پیش که گزارشِ روزنامهی کیهان را خواند، با وجود تلاشهای بسیاری که انجام داد، هیچگاه نتوانست نویسندهی آن گزارشِ طولانی را پیدا کند.
این گفتوگوها را خودِ افخمی نوشته است؛ اما آنها را کاملا منطبق با واقعیتهای تاریخی قرار داده است. برای مثال ما از زبانِ روزنامهنگار، دلیلِ چاپِ گزارش مبسوط دادگاه را که وجهی همسو با طیب و رضایی دارد را به دلیلِ اهمیتِ خبرِ کودتای ویتنام و بی توجهی سردبیر به ماجرای دادگاه در آن روزِ خاص میشنویم. همچنین بسیاری از رویدادهایی که نمیشد از طریقِ دوربین به آن اشاره کرد، از این طریق در فیلم بیان شده است.
افخمی نریشنهای خود را کاملا روایی به تصویر کشیده و میتواند به ذهنیتِ تماشاگرِ فیلمش دربارهی شخصیتها کمک کند. این راوی است که دربارهی ثروتِ این دو شخصیت میگوید و خیلی دیگر از پرسشها را پاسخ میدهد. همین مسئله است که «صبح اعدام» را بیشتر شبیهِ یک مستند داستانی میکند که راهِ دیگری جز روایتی اینچنین ندارد. نریشن و روایت در این فیلم به اندازهای اهمیت دارد که گویی، فیلم به هیچ شکلِ دیگری قابل اجرا نبود.
آذر، پرویز، شهدخت و دیگران | 1392
داوود نماینده قصهی فیلم «آذر، پرویز، شهدخت و دیگران» را روایت کرد، قصهای که افخمی آن را از روی داستانی به همین نام نوشته مرجان شیرمحمدی اقتباس کرد و به خوبی هم به دل نشست. روایتِ قصه در فیلم «آذر، پرویز…» در نوعِ خود یک سنتشکنی بود و جز خود افخمی، کارگردانِ دیگری چنین تجربهای را انجام نداده است. نماینده در مستندهایی بسیاری چون حباب، مهاجران و قصههای جنگ به عنوان راوی حضور داشته؛ اما روایتِ او در این فیلم کاملا متفاوت بود. در «آذر، پرویز و …» راوی شخصیتی است که از ابتدا تا انتها در فیلم حضور دارد و به نظر میرسد پرداختِ قصه به این شکل، یکی دیگر از شیوههای متفاوت فیلم ساختن بهروز افخمی است که در این این تجربه به خوبی نمایش داده شد.
سنپطرزبورگ | 1388
سن پطرزبورگ شاخصههای مهمی دارد و یکی از آنان حضور ناصر طهماسب (دوبلور و گوینده نامآشنا) به عنوان راوی در فیلم حضور دارد و با صدایش مایههای مستند فیلم را تقویت میکند. فیلمنامهی این اثر را پیمان قاسمخانی نوشته که میتوان او را استادِ نوشتن آثارِ کمدی است و این تجربه نیز اسکلتبندی قرص و محکمی دارد و نویسنده در پیشبردِ داستان و قصهگویی و استفاده از دیالوگهای هوشمندانه بینقص عمل کرده است. بخش مهمی از قصه اما بر دوشِ راوی است و ناصر طهماسبِ فقید به خوبی از عهدهی آن برآمده است. اساس تقابل میان یک خلافکار به اصطلاح سوسول بالاشهری گوشبر با یک خلافکار پایینشهری و سنتی، منجر به موقعیتهای بامزهای میشود که ریشه در خاستگاه طبقاتی و تفاوت نگرششان دارد. حالا که به فیلم نگاه میکنیم، کارگردانی هوشمندانهی افخمی را میتوانیم یکی از نقاط قوت فیلم قلمداد کنیم، او با ساختِ این اثر، گام تازهای را در عرصه کارگردانی برداشت و اهمیت این ماجرا زمانی بیشتر میشود که به این نکته توجه کنیم که او اصولا کارگردانی کمدیساز نیست.
گاو خونی | 1381
«گاوخونی» روایتگر کتابی به همین نام نوشتهی جعفر مدرس صادقی است. روایت در این فیلم چنان نقشِ مهمی ایفا میکند که انگار مشغولِ دیدنِ کتابی تصویری هستید. فیلم با تکگویی بهرام رادان آغاز میشود. او حرف می زند و ما همه چیز را از چشم او میبینیم. سهچهارمِ این فیلم براساسِ تکگویی است و شرحِ کاملِ اتفاقات از این طریق انجام میشود. افخمی داستان را از زبان قهرمانش روایت میکند و بیان دیالوگ ها و صداها اهمیت بیشتری از تصاویر و بازی ها دارد. بدین ترتیب فیلمِ گاوخونی، بیش از هر چیز انگار اثری است شنیداری تا فیلمی که تصویر در آن ایفای نقش کند. اقتباسِ افخمی از اثرِ صادقی، چنان وفادارانه است که شکلِ لحنِ قهرمان متناسب با همان سالهای دههی ۶۰ است و جز جاهایی که در کتاب به سبب خودمانیتر شدن روایت، متن معیار به محاوره تبدیل شده، کلمات، عین کلمات کتاب است.این فیلم اگرچه در نظر اول روایتی ساده دارد؛ اما در عمق آن نوعی پیچیدگی، کنش و واکنشهای عجیب مستتر است که تنها مخاطبی آگاه میتواند آن را درک کند.