پنج قسمت از سریال «جنگل آسفالت» به کارگردانی پژمان تیمورتاش منتشر شده و حالا دیگر تا حد زیادی توانستهایم شخصیتها را بشناسیم و اطلاعاتی درباره پیشینه هریک از آنها، روابطی که باهم داشتهاند و بحرانها و نگرانیهایشان به دست بیاوریم. جدای از سوژه قابل تأمل سریال و بازی بازیگران، با یک داستان متمرکز و خوشریتم مواجهیم که هنگام تماشای آن نه سردرگم میشویم و نه احساس خستگی میکنیم.
به گزارش فیلمنیوز، درست است که «جنگل آسفالت» در برخی زمینهها با نقدهایی روبهرو شده اما میتوان آن را یکی از سریالهای موفق چند وقت اخیر شبکه خانگی به حساب آورد. به بهانه انتشار پنج قسمت اول، نگاهی داریم به ابعاد مختلف آن.
کارگردانی | پژمان تیمورتاش کارگردان چندان با تجربهای نیست. درست است که سالها در سینما حضور داشته و در عرصههای مختلف فعالیت میکرده اما به عنوان کارگردان یک سریال نمیتوانستیم به او اطمینان کنیم. پس از گذشت یکی دو قسمت مطمئن شدیم تسلط زیادی روی کار دارد و میتواند انتظارهای بیشتری از او داشت. تیمورتاش توانسته است با توجه به مفهومی که در ذهن دارد، فضای «جنگل آسفالت» را دقیق بسازد. از انتخاب لوکیشنها گرفته تا طراحی صحنه و گریم شخصیتها همگی در ارتباط با محتوا قرار گرفتهاند و معنای اثر را کامل میکنن. شخصیتها به درستی معرفی میشوند و خردهروایتها در جهت پیشبرد داستان، به طور منطقی کنار هم قرار گرفتهاند.
فیلمنامه | از همان قسمت اول تکلیفمان با مسئله اصلی روشن میشود. دختری به نام هنگامه برای جور کردن پول دیه برادرش از پسر مورد علاقهاش امیر کمک میخواهد این کمک آنها را به سمت مفتکشی میبرد و با گم شدن دلارها پای همه اعضای خانواده امیر و فردی به اسم پاشا هم به میاد میآید. رفته رفته مسئله ابعاد جدیدتری پیدا میکند و هریک از شخصیتها با خردهروایتهایشان ماجرای اصلی را پیش میبرند. نکته قابل توجه اینکه هم ماجرای اصلی کشش این را دارد که مخاطبان هر هفته آن را دنبال کنند و هم خردهروایتها به اندازه کافی جذاب هستند و ارتباط دقیقی با ماجرای اصلی دارند.
شخصیتها و بازیها | با سه شخصیت اصلی به عنوان پیشبرنده ماجراها روبهرو هستیم: هنگامه، ایرج و پاشا. پژمان تیمورتاش برای این سه نقش مهم دست روی سه بازیگر موفق گذاشته تا جذابیت سریالش را تضمین کند. فرشته حسینی برای نقش هنگامه، خیلی خوب در قالب دختری از طبقه فرودست جامعه که تنهایی تلاش میکند برادرش را از مرگ نجات دهد جا افتاده است. هم در چهرهاش اثری از خستگی و اندوه را بروز میدهد و هم به عنوان یک بازیکن فوتبال که سالها تمرین کرده و توانایی زیادی در دویدن دارد باورپذیر ظاهر شده. امیر جعفری در نقش ایرج، یکی از بهترین نقشهایش را به نمایش گذاشته. او به عنوان یک قاچاقچی قالتاق که زندگیاش درحال فروپاشی است و حتی سر زنش را هم کلاه میگذارد معرفی میشود؛ شخصیتی که با همه این ویژگیها وقتی در موقعیتی بحرانی قرار میگیرد و جان فرزندانش را در خطر میبیند حاضر میشود از موضع همیشگی پایین بیاید و به ساز آنها برقصد. با تمام جایگاهی که برای خودش به دست آورده، با تمام وجود ترسش را نشان میدهد و تصویری دقیق از تحقیر را به نمایش میگذارد. درباره بازی نوید محمدزاده در نقش پاشا نظرها متفاوت است. بعضیها معتقدند لحن صحبت کردنش به شخصیتی که در این سریال دارد چندان نمیاید و برخی دیگر معتقدند پاشا را با تمام ویژگیهایش و احساساتی که سعی میکند پنهان کند، خیلی خوب از آب درآورده است. به نظر میرسد برای دادن نظر قطعی درباره بازی او باید بیشتر از اینها صبر کنیم. در کنار این سه شخصیت، ریما رامینفر هم مثل همیشه قدرتمند به میدان آمده. هم نقش مادر نگران را به خوبی ایفا میکند و هم به درستی میتواند در کلام و رفتار دیگران را آزار دهد و حتی در بعضی بخشها اعصابخردکن به نظر برسد. علیرضا جعفری، نازنین فراهانی، دیبا زاهدی و ازاده صمدی هم تا اینجا توانستهاند در ایفای نقشهایشان موفق عمل کنند اما منتظریم قسمتهای بعدی را ببینیم تا بتوانیم بیشتر دربارهشان بنویسیم.
روابط | در سریال «جنگل آسفالت»، روابط میان شخصیتها اهمیت زیادی دارد. رابطه ایرج و سیمین، ایرج و امیر، امیر و هنگامه، هنگامه و پاشا، عاطفه و امیر و … همگی جدای از اینکه بخش مهمی از داستان سریال را پیش میبرند، بسیار عمیقند و ریشه در گذشته دارند. آنچه بسیار اهمیت دارد این است که داستان صرفا در صحنه رخ نمیدهد و پیشینه روابط میان شخصیتها بسیار زیاد روی پیشبرد ماجراها اثر دارد. کارگردان برای روایت این گذشتهها دست به دامان فلاشبک نمیشود و سعی میکند با نشانهها و دیالوگها کاری کند که همهچیز درباره گذشته آنها در همین صحنه مرکزی، پیش رویمان قرار بگیرد. این تمهید درستی است که نه مخاطب را سردرگم میکند و نه به خاطر رفت و برگشتها ریتم سریال کند میشود.
«جنگل آسفالت» به کارگردانی پژمان تیمورتاش، جمعهها در پلتفرم نماوا منتشر میشود.