مرجان فاطمی | «در انتهای شب» به کارگردانی آیدا پناهنده یکی از مهمترین سریالهای اخیر شبکه نمایش خانگی است. داستان سریال با یک طلاق شروع میشود. زن و مردی که پس از ده سال زندگی مشترک، به خاطر روزمرهگی و مشکلات اقتصادی و نرسیدن به اهدافشان، احساس پوچی میکنند و توانایی تحمل هم را ندارند. به همین دلیل میخواهند از هم جدا شوند. با وجود سنگهایی که سر راهشان قرار میگیرد تا جلوی طلاقشان گرفته شود اما بازهم جدا میشوند. با جاری شدن طلاق اما مشکلات تمام نمیشود و حالا پای مسائل دیگری به میان میآید. «در انتهای زندگی» هم در فیلمنامه، هم ساختار و هم جزئیات و ظرافتهای رفتاری شخصیتها ملموس و باورپذیر ساخته شده و به همین دلیل هم در همین سه قسمت اول، اهمیت زیادی بین مخاطبان پیدا کرده است.
به گزارش فیلمنیوز، در بسیاری از فیلمها و سریالهای مختلف، با سکانس یا سکانسهایی مرتبط با طلاق دو شخصیت اصلی روبهرو بودهایم. بعضی از این سکانسها به قدری در ذهنمان ماندهاند که هنوز حتی دیالوگهای شخصیتهایشان را در خاطر داریم. به بهانه «در انتهای شب»، مروری داریم بر سکانسهای طلاق ماندگار فیلمها و سریالهای مهم.
هامون | داریوش مهرجویی | 1368
سکانس حضور در دادگاه برای طلاق در فیلم «هامون» به کارگردانی داریوش مهرجویی، یکی از بهیادماندنیترین سکانسهای سینمای ایران به حساب میآید. حمید هامون درحالی پا به دادگاه میگذارد که وکیلش میگوید از صبح مدام از این اتاق به آن اتاق رفته و پدرش درآمده تا بتواند مهریه و نفقه را نپردازد. بعد مدام به او توصیه میکند که به اعصابش مسلط باشد و کوچکترین حرفی از روی عصبانیت به زبان نیاورد. او وقتی میشنود که مهشید همسرش مشغول صحبت درباره اینکه حقوق زنهاست و میگوید زن باید به خاطر نداشتن حقوق تا آخر عمر پای یک مرد عوضی و ناجور بسوزد و بسازد، از کوره در میرود. بلند میشود و میگوید شاکی منم و بعد همان دیالوگ مشهور را به زبان میآورد: «حالا هم باید نفقه شو بدم، هم خونه رو بدم، هم مهریه رو بدم، هم بچهمو بدم، هم شرفمو بدم. چرا؟ چرا من نمیتونم طلاق بدم؟ من نمیتونم. این زن، این زن سهم منه، حق منه، عشق منه … من طلاق نمیدم.»
یکبار برای همیشه | سیروس الوند | 1370
در فیلم «یکبار برای همیشه» به کارگردانی سیروس الوند، محمود با بازی خسرو شکیبایی قصد داشت به ژاپن مهاجرت کند و برای همین هم میخواست از همسرش زهرا جدا شود. زهرا مخالف جدایی بود و چون کسوکاری نداشت مدام ابراز ناراحتی میکرد و اصرار میکرد همراه محمود برود. با اینحال محمود بلیتش را هم خریده و منتظر بود صیغه طلاق جاری شود و چمدانش را بردارد برود. در دفتر اسناد رسمی یکبار به خاطر اینکه زهرا شاهدی ندارد آنها را رد میکنند و وقتی محمود به سیگارفروش پایین دفتر پول میدهد که شاهدشان شود، حاجآقا از زهرا میپرسد حامله است یا نه؟ زهرا میگوید مطمئن نیست و همین باعث میشود آنها را برای تست بارداری به آزمایشگاه بفرستد. زهرا که سالها با دوا و درمان هم باردار نشده حالا پاسخ تست مثبت بارداریاش را دریافت میکند و ماجرا به سمتوسویی دیگر میرود.
قرمز | فریدون جیرانی | 1377
در فیلم قرمز با دو سکانس دادگاه مواجهیم. ابتدای فیلم هستی با بازی هدیه تهرانی در دادگاه تقاضای طلاق میدهد و به جایی نمیرسد چون به او میگویند با حسننیت دو طرف قابل حل است و همسرش ناصر باید تعهد کتبی بدهد دیگر او را کتک نزند. بعد از دادگاه رفتار ناصر به نسبت بهتر میشود و حتی سند خانه را به نام همسرش میزند اما طولی نمیکشد که مجددا اورا کتک میزند و هستی باز هم تقاضای طلاق میدهد. اینبار با صورتی کبود و زخمشده در دادگاه حاضر میشود و برای حاجآقا تعریف میکند که ناصر مدام بهانه میآورد و به او اجازه نمیدهد از خانه برود بیرون و خرید کند و او را زندانی کرده است. ناصر هم از کوره در میرود و میگوید دوست ندارد همسرش بدون حضور او از خانه بیرون برود و اگر باز هم این کار را بکند مجددا او را کتک میزند. بعد از این است که حاجآقا حکم پزشکی قانونی میدهد و وضعیت روانی ناصر مدام بدتر میشود و سکانسهای خشن بعدی رقم میخورد.
رقص در غبار | اصغر فرهادی | 1381
در فیلم «رقص در غبار» اصغر فرهادی، پسر جوان و بیپولی به اسم نظر، عاشق دختری به نام ریحان میشود؛ دختری که در حومه شهر زندگی میکند و وضعیت مالی خوبی ندارد. نظر پول قرض میکند تا بتواند وام ازدواج بگیرد و هنوز وام را پس نداده میشنود که همه پشتسر مادر ریحان حرف میزنند و به او لقبهای زشتی میدهند. نظر که نمیتواند با این مسئله کنار بیاید، علیرغم علاقه زیادی که به ریحان دارد تصمیم به جدایی میگیرد. هردو بهم علاقهمندند اما برای طلاق راهی دادگاه میشوند. بعد از اینکه ریحان میگوید میخواهد مهریهاش را ببخشد، نظر شاکی میشود و اجازه این کار را نمیدهد اما از آنجایی که هیچ پولی ندارد از آنها میخواهد برایش قسطبندی کنند. نهایتا با غم زیاد از هم جدا میشوند. سکانس طلاق «رقص در غبار» یکی از احساسیترین سکانسهای طلاقی است که در فیلمهای سینمایی در ذهنمان مانده است.
جدایی نادر از سیمین | اصغر فرهادی | 1389
در فیلم «جدایی نادر از سیمین» به کارگردانی اصغر فرهادی هم در ابتدای فیلم با سکانس دادگاه برای طلاق مواجهیم و هم در سکانس پایانی. ابتدای فیلم نادر و سیمین را درحالی روی صندلی دادگاه نشستهاند که تکلیفشان برای جدایی روشن است اما هنوز نتوانستهاند برای اینکه دخترشان نزد کدامیکی بماند به توافق برسند. نادر به سیمین میگوید اجازه نمیدهد دخترشان را به کشوری دیگر ببرد و سیمین از او میخواهد پدرش را به سالمندان بفرستد و با آنها مهاجرت کند. اینجاست که دیالوگ معروف این فیلم رقم میخورد. سیمین میگوید: «اون آلزایمر داره. اصلا می دونه تو پسرشی؟» و نادر جواب میدهد: «این چه حرفیه؟ من که می دونم اون پدرمه.» دومین جلسه دادگاه طلاق در پایان فیلم، زمانی که پدر فوت کرده و همه لباس مشکی به تن دارد برگزار میشود. اینبار آنها تمام اتفاقها را از سر گذراندهاند و حالا با رویکردی دیگر نسبت به یکدیگر روی صندلیها نشستهاند. بازهم موضعشان جدایی است و حالا باید انتخاب را به دخترشان بسپارند.
شهرزاد | حسن فتحی | 1394
صحنه طلاق در سریال «شهرزاد» به کارگردانی حسن فتحی، متفاوت از سایرین است. بزرگآقا زمانی که متوجه میشود قباد به شهرزاد دلباخته و دیگر سراغی از دخترش نمیگیرد، تصمیم میگیرد عقدی را که خودش مسببش بوده بهم بزند. شهرزاد از قباد میخواهد مقابل بزرگآقا بایستد و نگذارد آنها را از هم جدا کنند اما قباد خودش را ناتوان میبیند و به طلاق رضایت میدهد. سکانس طلاق با قطعه «ماهپیشونی» محسن چاوشی همراه میشود. قباد دفتری را که مقابل بزرگ آقاست به تنهایی امضا میکند و موقع امضا دوبار خودکار از دستش میافتد و چشمهایش خیس اشک است. از سوی دیگر شهرزاد گوشوارهها و گردنبندی را که هدیه قباد بوده در میآورد و دفتر طلاق را که به دستور بزرگ آقا به خانه آنها آوردهاند امضا میکند. شهرزاد قبل از امضا به پدرش که باعث بدبختیاش شده نگاهی سرزنشآمیز میاندازد و چهره پدر کاملا درهم فرو رفته است. نهایتا دایه میآید و بچه را تحویل میگیرد و شهرزاد از حال میرود.
عرق سرد | سهیل بیرقی | 1396
در فیلم «عرق سرد» هم با شرایطی متفاوت از سایر سکانسهای طلاق مواجهیم. درواقع یکجور قرارداد امضا میشود تا دو طرف بتوانند به زندگیشان برسند. ماجرا درباره یک زن کاپیتان فوتسال است که درست موقع خروج از کشور برای بازی در مسابقات جهانی متوجه می شود همسرش او را ممنوعالخروج کرده است. تلاش میکند هرطور شده رضایت او را جلب کند تا به مسابقه برسد. او بعد از مدتها به خانه همسرش میرود و صبح روز بعد در دفتر اسناد رسمی تمام مهریهاش را میبخشد. تا در ازای آن همسرش رضایت دهد از کشور خارج شود. هردو برگهها را امضا میکنند و از در دفتر خارج میشوند. جلوی در افروز از او تشکر میکند و میگوید امیدوارم هرجا هستی خوب باشی و همین مسئله اعصاب همسرش را بهم میریزد. رضایتنامه را پاره میکند و افروز هم وسط خیابان و جلوی چشم همه یقه او را میگیرد و کتکش میزند. در نهایت هم افروز هیچگاه به مسابقات نمیرسد.
در انتهای شب | آیدا پناهنده | 1402
سریال «در انتهای شب» روایتی است از جزئیات زندگی مشترک یک زن و مرد و اختلافهای ظاهرا جزئی که باعث میشود کل یک رابطه بهم بریزد. در قسمت دوم ماهی و بهنام برای طلاق به دفتر اسناد رسمی میروند و بعد از اینکه با رفتارهای بدی از سوی سردفتر روبهرو میشوند، ماهی از بهنام مهریهاش را طلب میکند. وقتی بهنام علیرغم میلش با 25 شاخه گل مریم به دفتر برمیگردد، مجبور میشوند دنبال شاهد بگردند و وقتی بالاخره شاهدها را گیر میآورند، سردفتر را مجبور میکند چند دقیقهای صحبت کنند. بعد از صحبت وقتی برمیگردند میفهمند شاهدها رفتهاند و دیگر امکان طلاق را از دست دادهاند. اینجاست که بهنام بهم میریزد و یقه سردفتر را میگیرد. نهایتا با آمدن شاهدها مینشینند و دفتر طلاق را امضا میکنند. آنچه در این سکانس بیشتر از همه اهمیت دارد رفتار مااهی و بهنام در قبال هم است. ماهی هنوز هم موقع صحبت از گذشته چشمهایش برق میزند و بهنام را مردی جذاب معرفی میکند اما بهنام حتی برای خرید گل هم بهانه میآورد و میخواهد پولش را واریز کند. این سکانس پر از ظرافت اهمیت زیادی در شناخت شخصیت آنها دارد.