سما بابایی | این روزها فیلم سینمایی «ملاقات با جادوگر» روی پردهی سینماست. فیلمی با کارگردانی «حمید بهرامیان». فیلمی که انتقاداتِ سیاسی خود را در قالبی طنز بیان میکند. بازیگر نقشِ این فیلم «امیر مهدی ژوله» است؛ این بازیگر را سالهاست را در نقشهای متفاوت میبینیم؛ اما کار او در سینما با فیلمنامهنویسی شروع شد. اما «ژوله» تنها فیلمنامهنویسی نیست که حالا میشود چهرهاش را روی پردهی نقرهای دید؛ تعدادی دیگر نیز فعالیت خود در سینما را با «نوشتن» شروع کرد و بعد بازیگر شدند و اتفاقا چندتاییشان هم ستاره. در این گزارش پروندهی چند بازیگر-نویسنده را بررسی کردهایم و البته که منظورمان از نوشتن، فیلمنامه نویسی است.
به گزارش فیلم نیوز، بازیگری ویترین سینماست. دهها و یا حتی صدها نفر پشت صحنه یک فیلم یا سریال فعالیت میکنند که در نهایت ماحصل تلاش همه آنها از طریق بازیگر به مخاطب منتقل میشود و این بازیگر است که در کانون توجه قرار میگیرد. این رویارویی مستقیم با مخاطب بعضا موجب شده تا برخی از عوامل پشت دوربین از جمله خود کارگردان و حتی مدیران فیلمبرداری و البته فیلمنامهنویسان وسوسه شوند تا این حرفه را تجربه کنند. برخی این تجربه به مذاقشان خوش میآید و به حضورشان ادامه میدهند و برخی دیگر به همان یکی دو تجربه اکتفا میکنند. به بهانه بازی امیرمهدی ژوله در فیلم «ملاقات با جادوگر» سراغ فیلمنامهنویسانی رفتهایم که در عرصه بازیگری فعالیت کردهاند، برخی از آنها مثل پیمان معادی و البته خود ژوله دیگر شمایل بازیگر به خود گرفتهاند تا فیلمنامهنویس.
امیرمهدی ژوله | روزگاری که مطبوعات حرمت داشت، کسانی در نشریههایی مینوشتند که نوشتههایشان قدر و قیمتِ بسیاری نزد مخاطبان داشت. خیلی از آن نویسندگان، بعدها نویسندهی کتاب، منتقد یا فیلمنامهنویس شدند و «امیر مهدی ژوله» هم یکی از آنان. او در «تماشاگران» و «چلچراغ» مینوشت و کسانی که سنشان حالا در مرزِ میانسالی است، خوب میدانند که این هفتهنامهها در آن زمان تا چه اندازه تاثیرگذار بود. قلم «ژوله» از همان ابتدا بیشتر طنز بود، حتی وقتی که از فوتبال مینوشت. در سالهای بعد خیلی از سینماییها، آن استعدادهای مطبوعات را شکار کردند و بدین ترتیب پای خیلیهایشان به سینما باز شد و «امیر مهدی ژوله» هم یکی از آنان. در اوایلِ دههی 80 بود که ژوله، نوشتن برای «مهران مدیری» را آغاز کرد و عضو تیم نویسندگان آثاری چون پاورچین، نقطه چین و دیگر کارهای مدیری شد. آن کارها آنقدری موفق بود که خیلی زود کارگردانان دیگر نیز از حضورش در تیم نویسندگانش بهره بردند. ژوله در این سالها بیشتر طنز نوشته و بازیگر هم که شده، حضورش بیشتر در فیلمهایی با حال و هوای سرخوشانه (نه لزوما کمدی) بوده است. حالا او، هم نویسندهی «ملاقات با جادوگر» است و هم بازیگر نقشِ اول آن. مانی حقیقی و علیرضا خمسه و هستی مهدوی همبازی او در این فیلم هستند که همهشان سالهاست تجربهی بازیگری داشتهاند؛ اما خبر خوب این است که ژوله نهتنها مقابل آنان کم نیاورده که گاه حضورش، حضورِ آنان را تحتالشعاع قرار داده است.
ژوله خیلی سال است که بازی میکند، اما این اولین نقشِ اول او در سینماست و برای همین میتوان انتظار داشت که او را بیشتر در نقش اصلی فیلمها ببینیم. «ملاقات با جادوگر» را میتوان یک یک کمدی سیاه دانست، اتفاقی که این نویسنده پیش از این با «شیشلیک» نیز آن را رقم زده بود. این فیلم با فیلمنامهای دقیق و بازیها و اجرای خوب از خیلی مسایلِ مبتلابه جامعه میگوید. از اختلاس، آقازادهها، تمایل جوانان به مهاجرت، ناتوانی سیستم قضایی در برخورد با کلاهبرداران و البته از عشق. «ملاقات با جادوگر» از معدود فیلمهای کمدی است که خندهی تماشاگر، به وضعیت ابزوردی است که انگار همهمان در آن گرفتار شدهایم. علاوه بر آن بخش مهمی از فیلم به ماجرای «محمودرضا خاوری» طعنه میزند و این یعنی اینکه تا همینجا هم اتفاق خوشایندی رخ داده، بهخصوص اینکه به این نکته توجه کنیم که اینجا ایران است و مقتضیاتِ خاصِ خود را در به تصویر کشیدنِ موضوعات روی پردهی سینما دارد. اینجا هالیوود نیست که بشود با شدیدترین لحن دربارهی کسانی چون کندی و نیکسون و همهی مردان رئیسجمهور فیلم ساخت. اینجا حتی نمیشود نگاهی انتقادی به عملکردِ سازمانها و نهادها داشت، حتی اگر به پرستارها، کارمندانِ بانک یا پلیسها یا هر صنفِ دیگری اشاره هم شود، میتواند منجر به شکایت و توقیفِ اثرتان شود. اینجا مقتضیات خدش را در نوشتنِ فیلمنامه دارد و حتی نمیشود از اختلاسگران یا تبهکاران هم به راحتی فیلم ساخت، برای همین هم هست که این همه سال از رفتنِ کسی چون محمدرضا خاوری به خارج از کشور با آن همه پول گذشته و حالا میتوانیم تصویری از او و به اصطلاح انقلابیگریهایش را در «ملاقات با جادوگر» ببینیم.
مهراب قاسمخانی | مهراب قاسمخانی حالا 25 سال است که نویسندگی میکند و تا دلتان بخواهد در این سالها دورههای طولانی ممنوعالکاری را نیز پشت سر گذاشته است. او بعد از آنکه دورهی فیلمنامهنویسی را در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی گذراند، شروع به نوشتن کرد و در سالِ 78 «ببخشید شما» را نوشت و خیلی کارهای دیگر که بیشترشان را مهران مدیری کارگردانی کرد. او پس از «نقطه چین» برای سالها ممنوعالکار شد تا اینکه با «دورهمی» برگشت؛ اما در همان زمان هم از نوشتن نام مهراب در تیتراژ ممانعت به عمل آمد و حتی پس از پخش 12 قسمت از ورود به لوکیشن هم منع شد. بالاخره این هم همواره بخشی از روند کاری «مهراب» بوده و دیگر لابد به آن عادت کرده است. مهراب دیرتر از برادرش ( پیمان) بازیگر شد؛ اما او هم بالاخره از پشت دوربین به جلوی دوربین آمد و در فیلم خوب، بد، جلف به کارگردانی برادرش نقش کوتاهی بازی کرد. فیلم ناگهان درخت به کارگردانی صفی یزدانیان و جهان با من برقص به کارگردانی سروش صحت نیز از دیگر آثاری است که مهراب قاسمخانی نقش های کوتاهی را در آنها بازی کرده است. مهراب در سریال «روزی روزگاری مریخ» علاوه بر حضور در تیم نویسندگان و همکاری در کارگردانی چند اپیزود، بازیگر یکی از نقشهای ثابت این سریال هم بود.
پیمان قاسمخانی | آدم باورش نمیشود که «پیمان قاسمخانی» با آن قیافهی جوان و سرخوش، یکی از قدیمیترین فیلمنامهنویسانی است که دارد در سینمای بعد از انقلاب کار میکند. سیو دو سال پیش یعنی سالِ ۱۳۷۲ بود که با نوشتنِ «من زمین را دوست دارم» به شکل حرفهای فیلمنامه نویس شد. این فیلم را ابوالحسن داوودی کارگردانی کرد و چهرههای مطرحی چون علیرضا خمسه و قریبرز عربنیا در آن بازی کردند. او خیلی زود، یعنی از همان سالهای آغازین فعالیت خود در فیلمنامهنویسی، بازیگری را هم شروع کرد. سال 74 به دعوت علیرضا داوود نژاد، در فیلم «عاشقانه» در کنار خسرو شکیبایی و بهاره رهنما بازی کرد. با این همه، نوشتن همواره دغدغهی اصلی او بوده است. پیمان را بیشتر به خاطر کارهای طنزش (بهخصوص آثار مهران مدیری) میشناسند؛ اما در کارنامهی هنری او نویسندگی «دختری با کفشهای کتانی» هم وجود دارد (یکی از نویسندگان است). «مارمولک» هم دیگر معرف حضور همه هست و او توانست برای این کار سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه از جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۸۲ را کسب کند. پیمان قاسمخانی علاوه بر بازیگری، تجربهی کارگردانی را هم در پروندهی هنری خود دارد. سال 94 بود که «خوب بد جلف ۱» را با بازیگری پژمان جمشیدی و سام درخشانی کار کرد و سری دوم آن را نیز ساخت. اما آنچه او را به عنوان بازیگری شناختهشده مطرح کرد، «سن پطرزبورگ» بود که در کنار محسن تنابنده، یکی از نقشهای اصلی ر به عهده داشت و بسیار هو خوش درخشید. زندگی مشترک آقای محمودی و بانو، طبقه حساس، چهار انگشت و چپ راست هم از دیگر کارهای او در بازیگری است.
پیمان معادی | حالا را نگاه نکنید که «پیمان معادی» یکی از شناختهشدهترین بازیگران سینماست، اگر اصغر فرهادی نبود، سینمای ایران به شکل قطع حضور او را در خود نداشت. «معادی» کار خود را در سینما با فیلمنامهنویسی شروع کرد، آن هم با فیلمنامهنویسی در سینمای بدنه و نتیجهاش آثاری چون «آواز قو» و «کما» شد. بعد از آن بود که او خود را از این نوع سینما کنار کشید و فیلمنامهای چون «کافه ستاره» را نوشت؛ اما پیمان معادی این شانس را داشت که بهعنوان بازیگر با اصغر فرهادی همکاری کند. حضور در ترکیب بازیگران «درباره الی…» بهترین اتفاقی بود که میتوانست مسیر ورود پیمان معادی به دنیای بازیگری را هموار کند. بعد از موفقیتهای بینالمللی این فیلم بود که او توانست در پروژههای بینالمللی زیادی نیز ایفای نقش کند. «آن شب» محصول شبکه اچبیاو به کارگردانی استیون زایلیان از جملهی این کارهاست. معادی در این سریال در کنار جان تورتورو و مایکل کی ویلیامز نقش شخصیتی به نام سلیمخان را ایفا میکند. او همچنین در فیلم «شش زیرزمینی» همبازی رایان رینولدز به کارگردانی مایکل بی شد. پیمان معادی و مایکل بی دومین همکاری خود را با فیلم ۱۳ ساعت تجربه کردند. اما او در هالیوود، نقش اول هم بازی کرده (اشعه ایکس در نقش علی) در کنار کریستین استوارت. این فیلم در جشنواره فیلم ساندنس رونمایی شد و بازی معادی مورد توجه منتقدان و عموم قرار گرفت. در «آخرین شوالیهها» هم با مورگان فریمن و کلایو اوون همبازی شد؛ اما حضور او در فیلمهای ایرانی نیز هر کدام یک اتفاق محسوب میشوند، کسی هست که بازی او را در «ابد و یک روز» یا «متری شیش و نیم» یا همین تجربهی آخرش «افعی تهران» فراموش کرده باشد؟
مینو فرشچی | مینو فرشچی، نه نویسندهی پرکاری است و نه تعداد زیادی نقش به عنوان بازیگر در کارنامهی هنری خود دارد؛ اما آن قدر فیلمنامههایش تاثیرگذار بوده است که تا همینجا هم بشود او را یکی از مهمترین فیلمنامهنویسان ایرانی دانست. شوکران و کاغذ بی خط و کاراگاه شمسی و دستیارش مادام در کارنامهی هر نویسندهای باشد، مایهی مباهاتش به حساب میآید. شوکران، انقلابی در عرصهی حضور زنان در سینما ایجاد کرد. فرشچی در این فیلم بدون آنکه به ورطهِ سانتیمانتالیسم بیفتد، از شگردی در داستانگویی بهره بُرد که تندی و تأثیرش را بیشتر کرد. او تصویری از یک زن مدرن را در این فیلم به تصویر کشید. فیلمنامهی «کاغذ بیخط» هم چنان قدرتمند بود که هنوز یکی از برترین فیلمنامههای سینمای ایران به حساب میآید. فرشچی تنها در یک فیلم (بانوی اردیبهشت) بازی کرد و آنچنان خوب این کار را انجام داد که نامزد دریافت سیمرغِ بازیگری در جشنوارهی فیلم فجر شد. «بانوی اردیبهشت» ششمین فیلم بلند سینمایی رخشان بنی اعتماد در مقام کارگردان و محصول سال 1376 است. فروغ کیا فیلمسازی است که سالها پیش متارکه کرده و با پسرش مانی زندگی میکند. او میخواهد ازدواج کند، اما پسر جوانش با این کار مخالف است و فروغ بعد از برخوردها و صحبتها و کشمکشهای بسیار سرانجام به مانی میفهماند که میخواهد هم مادر باشد و هم به خواستگارش جواب مثبت بدهد.