آدمفضاییها، روحها، اجنه، دیوها و فرشتههای مرگ و … موجوداتی فرازمینی و غیرانسانی هستند که بارها و بارها در ادبیات و سینما محور شکلگیری آثار بسیار مهمی قرار گرفتهاند. فیلمها و سریالهایی فانتزی زیادی با این مضامین ساخته شدهاند و بسیاری از آنها مورد استقبال قرار گرفتهاند. در سینمای ایران هم فیلمهای مختلفی را با این مضامین شاهدیم. جدیدترین آنها «قیف» به کارگردانی محسن امیریوسفی است که از روز پنجشنبه 15 شهریور روی پرده سینماها رفته است.
به گزارش فیلمنیوز، رضا عطاران در فیلم «قیف» موجودی غیرانسانی است که علاقه زیادی به برقراری رابطه با انسانها دارد و به خاطر برخی محدودیتها در ظاهر و چارچوبها با مشکلاتی روبهرو میشود. همین هم محور اصلی فیلم را شکل میدهد. به بهانه اکران فیلم «قیف» و استقبال بسیار زیاد از آن در همین نقطه شروع، نگاهی داریم به فیلمهایی که محور اصلیشان یک موجود فرازمینی یا غیرانسان بوده است.
رضا عطاران | قیف | محسن امیریوسفی | 1401
در فیلم «قیف» به کارگردانی محسن امیریوسفی، رضا عطاران را در شمایل یک موجود فرازمینی به نام قیف میبینیم. مردی که از سیاره کوچکی به نام هیرکان به زمین آمده تا ازدواج کند. او معتقد است زنهای زمینی مهربان و باوفا هستند و برای ازدواج گزینههای مناسبی به نظر میرسند. منتها به خاطر داشتن شاخ و دم، هیچ دختری او را نمیپذیرد و این مسئله موقعیتهای خندهدار زیادی میسازد. نکته قابلتوجه اینکه قیف با اینکه روی زمین بزرگ نشده، از هیچچیز شگفتزده نمیشود و کاملا به رسم و رسوم و سبک زندگی مردم زمین واقف است. درواقع بخش مهمی از فیلم با یک عطاران کاملا رئال مواجهیم که جنس بازیاش تفاوت چندانی با همیشه ندارد. به همین دلیل هم مواجههاش با نامزدش که حالا دیگر پیر شده کاملا طبیعی و باوپذیر از آب درآمده. علاوه بر عطاران، رضا نیکخواه، صدف اسپهبدی، تورج نصر و محمد نظرعلیان هم نقش آدمهایی از سیارهای دیگر را دارند. هرکدام ویژگی منحصربفردی در گریم و شیوه برقراری ارتباط دارند و به همین دلیل از آدمهای واقعی قابل تمایزند. قیف شباهت چندانی به آنها ندارد و همین از دست دادن هویت است که باعث ایجاد دلخوری شده و موقعیت این کاراکتر را در طول فیلم به خطر میاندازد. «قیف» یک کمدی فانتزی است و این فضای فانتزی در ویژگیهای شخصیتها و رفتارهایشان نمود زیادی پیدا کرده است.
الناز حبیبی | تورنادو | جواد هاشمی | 1397
در فیلم «تورنادو» به کارگردانی جواد هاشمی، الناز حبیبی نقش دختری دورگه زمینی-فضایی را داشت که در یک سیاره دیگر گیر افتاده و مجبور بود به ازدواج با یک آدمفضایی تن دهد. مادرش زمینی بوده و در یک سفر فضانوردی، پدرش او را اسیر کرده است. مادر او بعد از به دنیا آمدنش مرده و حالا پدرش مجبورش کرده تا با یکی از بزرگان سیاره ازدواج کند و نوهاش جانشین او شود. ماجرای اسارت این دختر با سفر ناگهانی چند نوجوان به فضا همراه میشود. آنها ناخواسته سر از این سیاره در میآورند و سعی میکنند او را نجات دهند. الناز حبیبی برای این نقش گریم متفاوتی دارد. بخشی از صورتش رنگ دیگری دارد و موهایش با یک تاج بزرگ گل آراسته است. لباس و موهایی سبز دارد که نشان از زندگی است. جنس بازی او برای این نقش تفاوتی نکرده اما رفتارش در این فضای فانتزی و موقعیت بحرانی که در آن گیرافتاده قابلباور است.
لوون هفتوان | دراکولا | رضا عطاران | 1395
در فیلم «دراکولا» به کارگردانی رضا عطاران لوون هفتوان نقش یک خونآشام را بازی کرده. دراکولایی که سالها قبل برای ازدواج با همسرش قول داده که دیگر لب به خون آدمیزاد نزدند و عادتش را ترک کند. با اینحال نمیتواند زیاد به این قول پایبند بماند و یواشکی شبها راه میافتد و خون آدمها را میخورد. مواجههاش با یک مرد معتاد موقعیت جذابی را پدید میآورد. دراکولا خون معتاد را میخورد و به مواد اعتیاد پیدا میکند. از اینجاست که معتاد دمخور همیشگیاش میشود. هفتوان هم به واسطه استایل بدنی و هم گریم روی صورتش شباهت زیادی به دراکولا پیدا کرده بود. او با وجود خصلت خونآشامی، مردی تنها و غمگین بود و تضادهای رفتاریاش به نقطه مثبتی در این شخصیت تبدیل شده بود. عطاران و لوون هفتوان زوج بامزهای را در این فیلم تشکیل داده بودند.
ویشکا آسایش | دراکولا | رضا عطاران | 1395
در فیلم «دراکولا»ی رضا عطاران، ویشکا آسایش هم نقش یک دراکولا را داشت. او در خانوادهای خونآشام به دنیا آمده بود و فرم دندانهایش خصلت درندهخوییاش را آشکار میکرد. او نقش همسر دراکولا را داشت و سعی میکرد بدون توجه به گذشتهاش، مثل آدمهای معمولی زندگی کند. گمانش بر این بود که همسرش هم سراغ خون آدم نمیرود و وقتی متوجه میشود او را ترک میکند. او زنی کتابخوان و اهل مطالعه بود و سعی میکرد هیچکس از پیشیینهاش مطلع نشود. نقش ویشکا آسایش در این فیلم چندان طولانی نبود و صرفا از این جهت اهمیت داشت که رفتارش در تقابل با رفتار همسرش قرار میگرفت. گریم ویشکا آسایش از جمله نکات مهم او در این فیلم بود. دراکولا با وجود اینکه ایده درخشانی داشت اما به فیلم قابلقبولی در کارنامه عطاران تبدیل نشد و بازی موفق بازیگران هم کمکی به آن نکرد.
محمدرضا گلزار | مادر قلباتمی | علی احمدزاده 1393
محمدرضا گلزار در فیلم «مادر قبلاتمی» یکی از متفاوتترین نقشهایش را به نمایش میگذارد. ماجرای فیلم در شبی طولانی روایت میشود. دو دختر به همراه پسری به نام کامی از مشکلات و سردرگمیهایشان میگویند و در یک تصادف با شخصیت مرموزی به نام توفان آشنا میشوند. توفان به عنوان شخصیتی منفی و مرموز معرفی میشود. ابتدا خودش را روح شهر مینامد و بعد از رفاقت با صدام و علاقه به سخنرانیهای هیتلر میگوید و چند شخصیت شرور را به داستان وارد میکند. او خسارت ماشینی را که دو دختر با آن تصادف کردهاند میپردازد و به خاطر بدهی که آنها به او دارند مدام همراهشان میرود. درباره اینکه توفان چه ماهیتی دارد به صورت مستقیم در فیلم صحبتی نمیشود اما از آنجایی که توانایی تغییر صدا و غیب شدن دارد و با حرفها و رفتارهایش آنها را میترساند و دست آخر هم میگوید آمده است تا یکی از آنها را با خودش به دنیای دیگر ببرد میتوانیم او را یک فرشته مرگ به حساب آوریم. کشمکش و التهاب فیلم به واسطه حضور او و رفتار مرموزش شکل میگیرد. گلزار پیشتر در فیلم «دموکراسی تو روز روشن» هم چنین نقشی را بازی کرده بود.
رضا عطاران | اخلاقتو خوب کن | مسعود اطیابی | 1389
در فیلم «اخلاقتو خوب کن» رضا عطاران در نقش بشارت یا همان فرشته مرگ ظاهر شده؛ فرشتهای که دستور پیدا میکند تا فردی به نام ابراهیم را که براثر تصادف به کما رفته را به دنیا باز گرداند. این فرشته مرگ، فقط مامور گرفتن جان نیست. او با دغدغه ابراهیم همراه شده و در طول فیلم میخواهد به او کمک کند. مهمترین ویژگی این فرشته مرگ در این فیلم بامزه بودن است. سرش بیموست، ریش دارد و رفتارش مخاطبان را به خنده میاندازد. درواقع رضا عطاران از پتانسیلی که نقش فرشته مرگ در اختیارش میگذارد برای ساخت موقعیتهای کمدی بامزه استفاده میکند. «اخلاقتو خوب کن»، یک کمدی معمولی است که قصد دارد معنای مهمی را در قالب شوخی و خنده روایت کند که البته در جاهایی به دام شعار میافتد.
هدیه تهرانی | یه بوس کوچولو | بهمن فرمانآرا | ۱۳۸۴
بهمن فرمانآرا در فیلم «یک بوس کوچولو»، به شرح سفر و در نهایت مرگ دو نویسنده میپردازد. یکی از آنها از مرگ میترسد چون خوب زندگی نکرده و دیگری ترسی از مرگ ندارد. فرمانآرا برای فرشته مرگ، هدیه تهرانی را انتخاب کرده است. انتخاب هدیه تهرانی برای این نقش از این جهت است که قرار است جان مردی نیک را بگیرد. تهرانی علاوه بر زیبایی ظاهری و آرامش چهره، سعی کرده است رفتاری آرام و مهربان داشته باشد و احساسی رویاگونه و پر از آرامش نسبت به مرگ به نمایش بگذارد. نقش هدیه تهرانی در این فیلم خیلی طولانی نیست اما جزو نقشهای مهم و به یادماندنی کارنامهاش به حساب میآید.
رضا کیانیان | گاهی به آسمان نگاه کن | کمال تبریزی | 1381
در فیلم «گاهی به آسمان نگاه کن» به کارگردانی کمال تبریزی شاهد یک فرشته مرگ متفاوت هستیم. فرشتهای که هم رگههایی از کمدی دارد و هم در لحظههایی زیادی جدی است. داستان این فیلم حول و حوش اتفاقات مربوط به یک آسایشگاه جانبازان جنگ میگذرد و ارواحی که هر کدام به دلیلی در این دنیاسرگردان و منتظر هستند. رضا کیانیان نقش هاتف یا روحی مطلع را دارد. شاخصترین ویژگی ظاهریاش، موهایی است که به عقب شانه کرده و لاخهایی سفید در میان آنها دیده میشود. رنگ سفید آن به همراه چهره خسته، نشان از عمر طولانی فرشته میدهد. در واقع او روحی باستانی، غمگین و درعینحال خوش تیپ است که پس از سالها بامزه بودن کلامیاش را هم حفظ کرده. هاتف روحی است که از زندگی و زمان مرگ آدم ها خبر دارد. او در مقطعی از آسمان به زمین میآید تا به زندگی و سرنوشت جانبازان یک آسایشگاه جنگ بپردازد.
علیرضا خمسه | من زمین را دوست دارم | ابوالحسن داوودی | 1372
ابوالحسن داوودی فیلم «من زمین را دوست دارم» را براساس اولین فیلمنامه پیمان قاسمخانی ساخت. فیلم درباره موجودی فضایی است که با حضورش روی زمین، نظم زندگی اطرافیانش را بهم میریزد. علیرضا خمسه در این فیلم نقش خبیت یا همان موجود فضایی را دارد. او یک شب به خاطر ممانعت از ازدواجش با یک دختر، به زمین تبعید میشود و از خانه یک راننده تاکسی سر در میآورد. تمام اطلاعاتش را درباره زمینیها از تلویزیون به دست آورده و دنیای واقعی را متفاوت و عجیبتر از آنچه تصور میکرده مییابد. خپیت از قواعد زندگی زمینیها بیخبر است. رکوراست اظهارنظر میکند و درکش از معناها با آنچه مردم میشناسند فرق میکند. بعضی حرکات خبیت از جمله راه رفتن روی سقف یا کشیده شدن دماغش از جمله ویژگیهایی است که این شخصیت را دوستداشتنی کرده است. او از ابتدا تا انتهای فیلم به همراه بهزاد خداویسی موقعیتهای جذاب زیادی میسازد.
اکبر عبدی | روز فرشته | بهروز افخمی | 1372
در فیلم «روز فرشته» به کارگردانی بهروز افخمی، اکبر عبدی با تغییر ظاهر در جایگاه یک جن ظاهر شده. خودش میگوید جنی خام است و برخلاف جن بوداده با کسی کاری ندارد و حالا هم ماموریت پیدا کرده تا سراغ پیرمردی نزدیک مرگ برود و کاری کند تا دیر نشده توبه کند. او را ابتدا با سری تراشیده و گوشهایی دراز و دندانهایی نصفهونیمه میبینیم اما گهگاه در قالب دراکولا هم ظاهر میشود که در آنها دندانهایی شبیه دراکولا برایش کار گذاشتهاند. وقتی پیرمرد سقوط میکند و در آستانه مرگ قرار میگیرد، این جن خام خودش را به یکی از طلبکارهایش که مدتی قبل مرده میرساند تا از او رضایت بگیرد. نکته بامزه ماجرا اینجاست که جن خام وزن زیادی دارد و از این بابت مدام به دردسر میافتد و مسخرهاش میکنند. در این فیلم «مینا لاکانی» هم نقش یک فرشته را بازی میکرد.