جابهجایی دو شخصیت در دو جایگاه متفاوت و بعضا متضاد، یکی از الگوهای رایج فیلمهای کمدی است. بارها و بارها فیلمها و سریالهایی با این تم ساخته شدهاند. تم جابهجایی هیچگاه کهنه و خستهکننده نمیشود و هربار میتوانیم با توجه به سوژه، موقعیت شخصیتها، جنس تضاد میان آنها، بازی بازیگران و … شاهد انواع و اقسام اثر مختلف و ارزشمند باشیم. این روزها فیلم سینمایی «مفتبر» به کارگردانی عادل تبریزی روی پرده سینماهاست؛ یک کمدی بامزه با بازیگران مطرحی مثل حامد بهداد و سحر دولتشاهی که روی همین الگوی جابهجایی پیش میرود.
به گزارش فیلمنیوز، فیلم «مفتبر» به کارگردانی عادل تبریزی از 15 شهریور اکران شده و در این 10 روز حدود 7 میلیارد تومان فروخته است. به بهانه اکران این فیلم، مروری داریم بر آثار مهم و به یادماندنی که براساس الگوی کمدی جابهجایی ساخته شدهاند.
مفتبر | عادل تبریزی | 1402
عادل تبریزی بعد از موفقیت فیلم «گیجگاه» در اکران، فیلم کمدی «مفتبر» را باز هم با حضور حامد بهداد ساخت. این فیلم روی الگوی جابهجایی دو فرد پیش میرود و حامد بهداد نقش دو شخصیت با دو ویژگی کاملا متفاوت را ایفا میکند. یکی از آنها به نام هومن، مردی ثروتمند و صاحب برند چای که سرووضعی آراسته دارد، رسمی حرف میزند و با طبقه بالای جامعه حشرونشر میکند و دیگری کامران است. یک مجلسگرمکن و خواننده خالتور با موهای فرفری و لباسهای غیررسمی که لاتی صحبت میکند و به نظم و ترتیب و چارچوب مشخصی پایبند نیست. ماجرا از جایی شروع میشود که قرار است جای این دو نفر باهم عوض شود. هریک از آنها در موقعیتی متضاد قرار میگیرد و ناهمخوانی موجود در مجموعه ویژگیهای آنها و تفاوت سبک زندگیشان موقعیتهای کمدی بامزهای را میسازد. آنها باید با مشکلات و البته در بعضی موارد خوشیهای زندگی نفر مقابل مواجه شوند و تغییراتی در رفتارشان ایجاد کنند. حامد بهداد در هر دو قالب توانسته با گریم متفاوت، جنس بازیاش را تغییر دهد و موقعیتهای جدیدی ایجاد کند.
تفریق | مانی حقیقی | 1402
در فیلم «تفریق» به کارگردانی مانی حقیقی با دو زوج با بازی نوید محمدزاده و ترانه علیدوستی مواجهیم که ظاهرا شباهت زیادی باهم دارند اما سبک زندگیشان باهم متفاوت است. در یکی از روزها بالاخره باهم روبهرو میشوند و نظم زندگیشان بهم میریزد. آنها ظاهرا کاملا بهم شبیهند اما هریک از آنها در زندگیشان کاستیهایی دارند که حد مطلوب آن را در زندگی زوج دیگر میبینند. درواقع تمرکز اصلی روی وجود همزاد است و واقعی شدن حسرتهایی که شاید همیشه به آنها فکر میکنیم. هرکدام از این شخصیتها با دیدن زوج مقابل، خودش را در موقعیتی جدید حس میکند و به دنبال پاسخ به این سوال میرود که اگر چنین جابهجایی صورت میگرفت وضعیت زندگیاش به چه صورتی پیش میرفت. «تفریق» روی سوژه بسیار مهمی بنا شده و معنای عمیقی را دنبال میکند.
روز رفتن | جواد افشار | 1385
سریال «روز رفتن»درباره زندگی دو برادر به نام رحیم و حکیم شکل میگرفت که یکی از آنها لات و دیگری روحانی بود؛ برادران دو قلویی که در شیرخوارگی از هم جدا شده بودند و دیگر خبری از هم نداشتند. یکی از روزها برادر روحانی درحال غسلدادن مردهها در یک روستا، متوجه شباهت بسیار زیادی یک مرده با خودش میشد. با لباس مبدل سراغ خانوادهاش میرفت و سعی میکرد زندگی آنها را سروسامان دهد. نفوذ این روحانی در میان قشر به اصطلاح لوطی و شرور، دیدگاه او را نسبت به این قشر تغییر میداد. دانیال حکیمی نقش این شخصیت را بازی میکرد و با قرار گرفتن در دو موقعیت متضاد، جنس بازیاش را بهدرستی تنظیم میکرد. بازی حکیمی در دو موقعیت متضاد قابل دفاع بود.
مکس | سامان مقدم | 1383
داستان فیلم از زمانی آغاز میشود که به مناسبت سال گفتوگوی تمدنها، وزارت ارشاد تصمیم میگیرد یکی از موسیقیدانهای ایرانی مقیم خارج از کشور را برای اجرای یک کنسرت، دعوت کند. برای موسیقیدان مورد نظر ایمیل فرستاده میشود و او ظرف چندروز به کشور میآید. این درحالی است که ایمیل اشتباهی بهدست یک خواننده لسآنجلسی همنام با آن موسیقیدیان رسیده و او بهجای فرد اصلی وارد تهران شده است. داستان بر مبنای تضاد میان این خواننده خالتور با آن استاد نوازندگی پیش میرود و موقعیتهایی طنزآمیز شکل میگیرد. سامان مقدم از طریق این فیلم، مشکلات فرهنگی کشورمان را به چالش میکشد. در این فیلم شاهد تناقضهای فرهنگی متفاوتی هستیم. «مکس» یکی از فیلمهای موفق سامان مقدم است که بهرغم ممیزیهای فراوان با استقبال زیادی روبهرو شد.
مارمولک | کمال تبریزی | 1382
هدف اصلی «مارمولک» نمایش چهره روحانیت واقعی است و در پس پوسته ظاهری آن معنای عمیقی نهفته است. پیمان قاسمخانی به عنوان فیلمنامهنویس و کمال تبریزی به عنوان کارگردان، برای رسیدن به این معنا، یک دزد به نام رضا مثقالی را در موقعیتی قرار میدهند که لباس روحانی میپوشد. این اتفاق وقتی رخ میدهد که رضا مارمولک از غیاب هماتاقی روحانیاش که نام او هم رضاست استفاده میکند و با لباسهای او فرار میکند. او به روستایی میرود که امام جماعتش فوت کرده و حالا رضا میتواند جایگزین امامجماعت جدید شود. قرار گرفتن رضامارمولک خلافکار در جایگاه روحانی و وعظ و خطابههایش موقعیت کمدی بسیار جذابی ایجاد میکند. این فیلم زمان اکران به دلیل آنچه توهین به روحانیت میخواندند توقیف شد اما پس از سالها تازه متوجه معنای آن شدند و تصمیم گرفتند حتی در تلویزیون هم پخش کنند.
گمگشته | رامبد جوان | 1380
در سریال «گمگشته» به کارگردانی رامبد جوان، آتیلا پسیانی ایفاگر دو شخصیت مشابه اما کاملا متضاد بود. در واقع جابهجا شدن این دو شخصیت متضاد، گره اصلی داستان را شکل میداد. معنایی که از طریق این جابهجایی در سریال «گمگشته»، منتقل میشد به محک گذاشتن ایمان و آبرو بود. کریم، یک دلهدزد لمپن بود که برای پیدا کردن گنج خودش را در نقش جلال جا میزد. جلال مردی دیندار و مورد اعتماد بود و شیوه صحبت کردن و رفتارش هیچ شباهتی با کریم نداشت. کریم به خانه و زندگی جلال راه پیدا میکرد و به جای او زندگیاش را ادامه میداد. تلاش میکرد رفتار و سبک لباس پوشیدنش را تغییر دهد تا سوءظنی به وجود نیاید. رامبد جوان در اولین تجربه کارگردانی، با یک داستان نه چندان بدیع، به همراه بازیگرانی که کمدین نبودند موقعیتهای کمیک جالبی خلق کرد که برای همه جذاب بود.
مرد عوضی | محمد رضا هنرمند | 1374
«مرد عوضی» یک کمدی موفق و خلاقانه در میان کمدیهای دهه هفتاد بود و تم اصلی آن به همین مبحث جابجایی برمیگشت. ماجرا درباره مردی بود که بعد از پیوند مغز، خاطرات زندگی گذشتهاش را از دست میداد و با خاطرات فردی که مغزش به او پیوند زده شده بود زندگی میکرد. در این شرایط جدید مجبور بود در خانهای جدید با همسر مردی که مغزش را توی سرش داشت زندگی کند و از سوی دیگر پنهانی سراغ همسر واقعیاش برود. از آنجایی که ظاهرش متعلق به مردی متمول بود، میبایست به سبک جدیدی از زندگی تن دهد اما تفکر و خاطراتش متعلق به همان طبقه فرودست بود و این تضاد موقعیتهای طنزآمیزی ایجاد میکرد. معنای فیلم بر اهمیت ارج نهادن به تفکر و خاطرات و عواطف بنا شده بود. فیلم «مرد عوضی» در سال 1377 به فروشی حدود 850 میلیون تومان دست پیدا کرد و حدود 3 میلیون و 800 هزار نفر برای تماشای این فیلم در سینماها بلیت خریدند. این فیلم پرفروشترین فیلم سال 1377 شد.
خواهران غریب | کیومرث پوراحمد | 1374
«خواهران غریب» شباهت زیادی به «دونیمه سیب» داشت و از همان ابتدا هم سوژهاش تکراری به نظر میرسید اما با این حال موفق شد احساسات و عواطف مخاطبانش را نشانه بگیرد و موسیقی دلنشیناش در حافظهها ماند. ماجرا درباره دو دختربچه بود که در روز اردو، همدیگر را میبینند و به شباهتی که باهم دارند پی میبرند. وقتی متوجه میشوند خواهرند تصمیم میگیرند جایشان را باهم عوض کنند تا زندگی با والد دیگر را تجربه کنند. کیومرث پوراحمد در این فیلم با تمرکز بر دنیای کودکانه دوقلوهای فیلم، روی معادلات و پیچیدگیهای دنیای بزرگسالان خط میکشید و اجرای موسیقی کودکانه «مادر من، مادر من، تو یاری و یاور من…» توسط خسرو شکیبایی، میان دنیای کودکان و بزرگسالان پیوند برقرار میکرد. از این جهت است که فیلم از قالب یک اثر کودکانه خارج میشد و علاوه بر کودکان، در دل بزرگسالان هم مینشست، پرفروشترین فیلم سال 1375 لقب گرفت.
دو نیمه سیب | کیانوش عیاری | 1370
یکی از قدیمیترین فیلمهایی است که با موضوع جابهجایی ساخته شده. ماجرا درباره دو خواهر به نامهای سایه و فرح است که اتفاقی بهم میرسند و متوجه میشوند خانوادههایشان یکی است و دوقلو هستند. سالها قبل به دنبال جدایی پدر و مادرشان، سرپرستی سایه به پدرش واگذار شده و فرح به مادرش. آنها تصمیم به جابهجایی میگیرند اما بالاخره رازشان فاش میشود. تمرکز داستان روی اختلافهای خانوادگی است و عیاری از این سوژه برای تحکیم روابط استفاده کرده است. خانوادهای که از هم پاشیده بعد از سالها به واسطه فاش شدن راز بچهها مجددا کنار هم قرار میگیرند و اختلافهایشان از بین میرود. داستان فیلم بسیار ساده و سرگرمکننده است و پیچیدگی خاصی ندارد.
افسانه سلطان و شبان | داریوش فرهنگ | 1362
در سریال «افسانه سلطانوشبان»، قصد بر این بوده تا مفهوم عدالت، ظلم و حق طلبی و مفاهیمی از این دست را به چالش کشیده شود و از تم جابهجایی به همین منظور استفاده شده است. داستان از جایی شروع میشود که خوابگذار، یکی از خوابهای سلطان را اینطور تعبیر میکند که بهزودی بلایی سر سلطان میآید. همین مسئله ماجرای اصلی داستان را به جریان میاندازد. شبانی که بسیار شبیه سلطان است به جای او قرار میگیرد تا سلطان در لباس شبانی از کاخ دور شود و از بلایی که نشانههایش در خواب او آمده مصون بماند. این جابهجایی و قرار گرفتن شخصیتها در موقعیتهایی کاملا متضاد، به ساخت سریالی میانجامد که در عین سرگرمکنندگی، پرمعناست و نگاهی انتقادی به وضعیت موجود دارد. مهمترین ویژگی «افسانه سلطانوشبان» به شوخیهایی برمیگردد که با دور بودن تفکر سلطان کاخنشین از زندگی مردم عامه و عدم شناخت او از مشکلات آنها اشاره دارد.