معمولا سینما راوی زندگی انسانها است، اما گاهی زندگی انسان در ارتباط با یک شی دچار تغییراتی میشود که میتواند درام یک فیلمنامه را شکل دهد. در تاریخ سینمای ایران تعداد زیادی از فیلمهایی با این مضمون ساخته شده. این روزها هم فیلم «زودپز» که دقیقا مصداق استفاده از شی به عنوان یک کاراکتر در داستان است، در گیشه سینماها میتازد.
به گزارش فیلمنتیوز، حالا دیگر فروش «زودپز» از 100 میلیارد گذشته، فیلمی که در آن یک زودپز سرنوشت یک خانواده را تغییر میدهد. در دنیای قصهها و فیلمها، از این کارکرد اشیا زیاد استفاده میشود که یک شی، وسیله یا حتی بخشی از لباس، در داستان و سرنوشت کاراکترها اثری قابل توجه بذارد. شاید اگر قرار باشد لیستی از آثار سینمایی ایرانی تهیه شود که یک شی در آن اثرگذار است، فهرستی طولانی به دست آید. اما برخی از آثار در خاطرات بیشتر ماندنی شدند. آثاری که حتی مخاطب پس از سالها پس از دیدن آن شی یا برخورد با نا آن یاد اثر سینمایی ساخته شده درباره آن میاندازد.
زودپز | رامبد جوان | 1403
انفجار زودپز به دلیل استفاده زیاد از این وسیله در خانههای ایرانی، اتفاقی است که معمولا بسیاری خودشان یا در میان اطرافیانشان تجربه کردهاند. اما فیلم «زودپز» از این وسیله یک استفاده طنز کرده و در حالی که انفجار آن باعث مرگ یک نفر میشود، اما در ادامه اتفاقات جالبی میافتد. زودپز در این فیلم نقش دراماتیک بسیار پررنگی دارد. وسیلهای که حضورش و انفجارش بر سرنوشت یک خانواده اثر میگذارد.
لاک قرمز | سیدجمال سیدحاتمی | 1395
دختری که زیر دست یک پدر سختگیر و البته معتاد بزرگ شده، پس از مرگ پدر به یکی از آروزهایش میرسد و بالاخره میتواند لاک قرمز بزند. اما این آرزو چندان دوامی ندارد چون، به دلیل یک سوتفاهم دستگیر میشود و تمام زندگی خانوادگیاش تغییر میکند. لاک قرمز نمادی از شروع یک تغییر بزرگ در زندگی یک دختر نوجوان ساده است که مسیر زندگی از او آدم دیگری میسازد.
کارت پرواز | مهدی رحمانی | 1392
دختری برای حل کردن مشکلات مالیاش تصمیم میگیرد مواد مخدر معده خود جاسازی کند. او در فرودگاه قبل از اینکه کارت پرواز بگیرد با درد معده و مشکلات زیادی روبهرو میشود. در این میان پسری هم شرایط مشابه با این دختر دارد در تلاش است تا به او کمک کند. آن دو اگر کارت پرواز بگیرند و از گیت فرودگاه عبور کنند، محمولههای قاچاق را رد کردهاند. اما مشکلات گوارشی دختر مانع این موضوع است و کارت پرواز نمادی از آرزوهای محال جوانانی است که برای حل کردن مشکل مالی خود به هر تلاشی دست میزنند.
نان و عشق و موتور 1000 | ابوالحسن داودی |1380
در اواخر دهه 70 شایعهای وجود داشت که برخی عوامل فشار در جامعه با موتورهای 1000 در خیابانها تردد میکنند. فیلم «نان و عشق و موتور 1000» از آثاری بود که مستقیم و غیرمستقیم به تمجید از دولت وقت میپرداخت و در واقع قرارگیری یک موتور 1000 در داستان این فیلم هم نقد همان عوامل فشار بود. تعمیرکار عاشق پیشهای از روی شانس راهش به یک خانه عیانی باز میشود. آروزی او تولید انبوه اختراعش یک موتورسیکلت بسیار پرقدرت است که با شرایطی ک برایش پیش آمده میتواند به این آرزو برسد. او عاشق موتور است و دختر مورد علاقهاش دنیای دیگری دارد. اما همین موتور آنها را در نهایت به هم نزدیک میکند.
دختری با کفشهای کتانی | رسول صدرعاملی | 1377
در دهه 60 و 70، دختران در دبیرستان اجازه نداشتند کفش کتانی سفید بپوشند. «فیلم دختری با کفشهای کتانی» در کنار پرداختن به مسایل نوجوانان آن سالها با استفاده از این اسم و پوشاندن کفش کتانی سفید به پای نقش اول این فیلم، سختگیریهای آن دوران را نقد میکرد. سختگیری که یک دختر نوجوان را به دلیل اشتباهی کوچک به یک مسیر عجیب میکشاند. کفش کتانی در این فیلم نماد تمرد ساده از جو سختگیرانه و بیمنطق آن روزها است.
کیسه برنج | محمدعلی طالبی | 1377
کیسه برنج بهانه است برای یک روز که پیرزنی به همراه یک کودک در شهر راه میروند و نیاز به همدلی و همراهی مردم دارند. داستان از جایی شروع میشود که یک زن سالخورده با کودکی همراه میشود تا بتواند از فروشگاهی دورتر از خانه و محلهشان کیسه برنج بخرد. اما این کیسه در اتوبوس پاره میشود و از این نقطه همدلی مردم و افرادی که با این بچه و پیرزن روبهرو میشوند، شروع میشود.
بادکنک سفید | کارگردان: جعفر پناهی | 1373
در فیلم «بادکنک سفید» دختری در چند ساعت باقیمانده به سال تحویل به دنبال پیدا کردن پولش است که بتواند ماهی برای سفره هفتسین بخرد. در این میان پسرک بادکنک فروشی در حالی که یک بادکنک سفید را سر چوبی نصب کرده، ناامید و بیجا و مکان با دخترک داستان همراه میشود. تعبیرهای زیادی درباره این بادکنک سفید وجود دارد اما شیاد برجستهترینش این است پیام صلح و همراهی است که با خود دارد.
چکمه | محمدعلی طالبی | 1371
«چکمه» براساس یکی از داستانهای نوشته هوشنگ مرادی کرمانی ساخته شده. در این فیلم قرار است مخاطب با این واقعیت روبهرو شود که اگر یک آدم سالم یک لنگه کفشش را گم میکند و لنگ دیگر را از سر عدم نیاز دور میاندازد، شاید آن لنگه کفش برای یک فرد معلول، آرزویی دور باشد. داستان «چکمه» درباره دختری به نام سمانه است که با مادرش در جنوب تهران زندگی میکنند. او روزها به محل کار مادرش میرود. شیطنتهای سمانه باعث دلخوری مسئول کارگاه است و مادر برای سرگرم کردن دختر چکمهای قرمز میخرد. یکی از لنگهای این چکمه گم میشود و پسری که تنها یک پا دارد آن را پیدا میکند.
چمدان | کارگردان: جلال مقدم | 1365
در میانه جنگ و اصرار سینما بر ساخت آثار مربوط به دفاع مقدش، جلال مقدم یک فیلم دراماتیک با یک موضوع معمایی ساخت به نام «چمدان». در این فیلم تمام داستان در گیر و دار پیدا کردن و وسوسه براگشودن چمدانی میگذرد، که صاحب آن مشخص نیست. در واقع چمدان نمادی است برای سنجش مقاومت آدمها در برابر دستدرازی به چیزی که مربوط به آنها نیست. داستان از جایی شروع میشود که اعضای خانواده ای در راه سفر به یکی از شهرهای شمالی کشور، در کنار جاده، چمدانی را پیدا میکنند. داماد خانواده با شیطنت دیگران را ترغیب می کند که چمدان را باز کنند. اما با منع پدر همسرش روبرو می شود. عاقبت چمدان از باربند اتومبیل آنها می افتد و افراد دیگری آن را پیدا میکنند.
کلید | کارگردان: ابراهیم فروزش | 1364
ابراهیم فروزش این فیلم را براساس فیلمنامهای نوشته عباس کیارستمی ساخته. داستان درباره کودکی است که در نبود مادرش در خانه دچار مشکلاتی میشود و کلید خانه را گم میکند. این موضوع باعث بحرانی در میان همسایهها میشود و عده زیادی ازدحام می:نند تا به این کودک گیرکرده در خانه کمک کند. «کلید» نام نمادینی نیست و مستقیما به مشکل بزرگی که نبود و گم شدن این وسیله میتواند به وجود آورد اشاره میکند.