مرجان فاطمی | سروش صحت در سریال «مگه تموم عمر چند تا بهاره؟» و دو فیلم «جهان با من برقص» و «صبحانه با زرافهها» توجه زیادی به رقص نشان داده. در هیچکدام از این آثار، رقص صرفا به عنوان تمهیدی برای ایجاد شادی یا جلب توجه مخاطبان مدنظرش نبوده است. برخی رقصها در این سه اثر مکمل معنا هستند و اطلاعاتی به مخاطبان منتقل میکنند و در بعضی دیگر، کاربردشان انتقال از یک فضا به فضای دیگر است. چند روزی است ویدئویی از مصاحبه سروش صحت با فریدون جیرانی درباره رقص وایرال شده و دستبهدست میچرخد. او معتقد است رقص به آدمها نشاط میدهد و از گوهر زندگی میآید. صحت در این سه اثر آخرش بیشتر از هرچیز روی معنای زندگی تاکید کرده و از رقص هم به همین منظور کمک گرفته است.
به گزارش فیلمنیوز، به بهانه استقبال زیاد از فیلم «صبحانه با زرافهها» نگاهی داریم به اهمیت رقص در«جهان با من برقص»، «مگه تموم عمر چند تا بهاره؟» و «صبحانه با زرافهها» به کارگردانی سروش صحت.
جهان با من برقص | 1397
در فیلم «جهان با من برقص» در سه بخش از فیلم شاهد صحنهی رقص هستیم. اولی همان ابتدای فیلم رقم میخورد. جایی که همه تازه دورهم جمع شدهاند و هنوز پای شخصیت فرخ با بازی رامین صدیقی به جمعشان باز نشده و شخصیت احسان با بازی جواد عزتی کماکان سرحال است. ناهید (هانیه توسلی) آهنگی میگذارد و همسرش شروع میکند به رقصیدن و تلاش میکند احسان را هم راضی کند بلند شود. احسان همانطور که نشسته است او را همراهی میکند و یکمرتبه در باز میشود و فرخ میرسد. رنگ احسان میپرد و آشکارا به او بیمحلی میکند. با اصرار دوستان بلند میشود و بالاخره با فرخ روبوسی میکند. آهنگ دوباره پخش میشود و همه اصرار میکنند احسان بلند شود با فرخ برقصد. اینجاست که اعصاب احسان بهم میریزد و اولین تنش در فیلم شکل میگیرد. صحت از این صحنهی رقص جذاب برای تغییر فضا و همچنین ورود به ماجرای اختلاف میان احسان و فرخ استفاده میکند؛ ماجرایی که در سکانس بعدی تکمیل میشود و میفهمیم فرخ بعد از جدایی احسان با همسر او ازدواج کرده و احسان نمیتواند این مسئله را بپذیرد.
در «جهان با من برقص» رقص بامزه دیگری هم کنار دریا میبینیم. همان شب همه دورهم جمع میشوند تا رقص پسری به اسم شایان را تماشا کنند؛ پسری غیرجذاب با رفتاری خندهدار که به خاطر رقص و بازو گرفتنش معروف است و دختر جهان به خاطر او دست به خودکشی میزند. این رقص به خاطر معرفی شایان اهمیت زیادی دارد.
مهمترین رقص فیلم «جهان با من برقص» را در سکانس پایانی شاهد هستیم. زمانی که جهان مرده و برادرش درحال خواندن دفترچه خاطرات اوست. ما صدای جهان را میشنویم که در ستایش دوستی حرف میزند و این مونولوگ به تصویر دورهمی شاد این دوستان روی یک تپه میرسد. آنها همراه هم آهنگ «دیگه عاشق شدن ناز کشیدن فایده نداره» میخوانند و درحالیکه از ته دل میخندند کنار هم میرقصند؛ سکانس رقص شادی که با توجه به پیشینهای که از مرگ جهان میدانیم بسیار تلخ به نظر میرسد. معنای فیلم «جهان با من برقص» درواقع با همین سکانس کامل میشود. اینکه دوستها وجودشان ضروری است، حتی اگر همیشه نباشند، گاهی اوقات بیحوصله باشند یا درگیری زندگی روزمره اجازه دیدنشان را بهمان ندهد. جهان در این سکانس کنار دوستانش میقصد و به یک جور رستگاری میرسد.
مگه تموم عمر چند تا بهاره؟ | 1402
در سریال «مگه تموم عمر چند تا بهاره؟» بیشترین میزان رقص را در قسمتهای مختلف شاهد بودیم. یکی از آنها که در قسمت چهارم اتفاق افتاد، سکانس رقصی با بازی محمد نادری بود در زمان انتشار، در شبکههای اجتماعی وایرال شد. نادری در نقش آقای رسولی، مدیرعامل شرکتی که نیما در آن کار میکند به مهمانی خانه آنها میرود. درست زمانی که همه دورهم نشستهاند و مشغول معاشرتاند، پسربچهی لوس شخصیت بهرام (وحید آقاپور) ماری را که شهرام گم کرده بود پیدا میکند و همهچیز را بهم میریزد. بعد از قضیه مار، شاهین وارد حفرهای که او را به دنیای ذهنیاش میبرد میشود و همه دنبالش میگردند. برای اینکه ماجراهای عجیبوغریب بیشتر از این کش پیدا نکند، یک گروه موسیقی سر میرسند و شروع میکنند به زدن و خواندن. جلال و بهرام باهم میقصند و به آقای رسولی اصرار میکنند آنها را همراهی کند. رسولی ابتدا نمیپذیرد و میگوید بلند نیست اما وقتی از جا بلند میشود چنان با مهارت میرقصد که دهن همه باز میماند. این سکانس به جهت اینکه رابط بین ماجراهای سریال است اهمیت زیادی پیدا میکند. از سوی دیگر شخصیت رسولی را که بعدها به رقیب شاهین بدل میشود، خیلی خوب به نمایش میگذارد.
بهطور کلی هربار که شاهین به حفره میرود و در آن سرداب قدیمی قدم میگذارد، بساط رقص و آواز به راه است اما یکی از جذابترین سکانسهای رقص در قسمت هفتم رقم میخورد، جایی که شاهین میخواهد با کمک نئو و جیمشید، زمان را به عقب برگرداند تا جلوی تصادف پدرش را بگیرد. نئو و جیمشید مناسکی برای بازگشت به عقب دارند که با رقص همراه است. همگی عینک آفتابی به چشم میزندند و در دالانها به راه میافتند تا به چند روز قبل برسند. وجود رقص در ذهن پیچیده شاهین که جزو کاراکترهای جدی سریال است، معنای بسیار مهمی را میسازد.
در قسمت هجدهم که پای جلال و بابایی و رزاقی به اصفهان باز میشود، در یکی از سکانسها میبینیم که بابایی و رزاقی برای خودشان میروند به محلههای قدیمی و گم میشوند. بعد از اینکه جلال و شاهید دنبالشان میگردند میفهمند سر از حجره فرشفروشی یکی از دوستان قدیمیشان درآوردهاند و با آنها مشغول رقص و شادیاند. صحت از این سکانس برای معرفی حالوهوای اصفهان و بازارهای جذاب آن استفاده کرده است.
در قسمت بیستویکم سریال هم جلال بعد از اینکه برای رفتن به خواستگاری آماده میشود، مقابل آینه میایستد و فکر میکند که زمانی به بازی در تئاتر علاقه داشته. او در خیالش با گریم متفاوت هملت روی صحنه تئاتر میرود. هملت با لهجه اصفهانی صحبت میکند، مدام دیالوگها فراموشش میشوند و از مردم عذر میخواهد. بعد هم یک شمشیر میدهد دست افولیا تا با او مبارزه کند. وقتی به او میگویند هملت عاشق افولیاست و با او نمیجنگد، استراتژیاش را تغییر میدهد و از نوازندهها میخواهد بنوازند و آنوقت با لباس و گریم و شمشیر هملت شروع میکند به رقصیدن. بعد هم میگوید تئاتر «دریاچه قو» را دیده که وسطش همه میرقصیدند و به نظرش اشکالی ندارد که در هملت هم برقصد. در این سکانس، صحت با رویاهای جلال در جوانیاش همسو میشود و با توجه به شخصیتی که دارد، پیشبینی میکند که هیچگاه نمیتوانسته به آن رویاها برسد.
صبحانه با زرافهها | 1402
در «صبحانه با زرافهها» دو صحنه رقص بامزه میبینیم. اولینبار جایی است که پویا (هوتن شکیبا) و شاهین (بیژن بنفشهخواه) مواد میزنند و از ماشین پیاده میشوند و قبل از رفتن به مراسم عروسی، همانجا شروع میکنند به رقصیدن. مجتبی (بهرام رادان) هم که با مواد زدنشان مخالف است، به جمعشان اضافه میشود. آنها با لباسهای رسمی خیلی جدی میرقصند و اولین قدم برای معرفی فضای فیلم برداشته میشود. بعد از این رقص است که قدم به عروسی میگذارند و متوجه میشوند حالهوای مراسم هیچ شباهتی به آنچه انتظارش را داشتهاند ندارد.
دومین و جذابترین سکانس رقص جایی است که پویا و شاهین و مجتبی بعد از اینکه در موتورخانه مواد زندهاند به سالن عروسی برمیگردند و همراه داماد میرقصند. نکته جالب اینکه دوربین از روی مجتبی که در موتورخانه کوکائین را استنشاق میکند و چشمهایش را میبندد به مجتبی که توی سالن عروسی مشغول رقص است میرود و تمرکز روی این شخصیت اهمیت زیادی در ادامه فیلم دارد. آنها کنار هم میرقصند و عکس میاندازند. شاهین تاکید میکند ده سالی میشود که با مرد نرقصیده است و از این جهت اشارهای کنایهآمیز به وجود محدودیتها و عجیب بودن رقص مرد با مرد دارد. بعد از رقص و عکس دستهجمعی است که بالاخره اصرار دوستان رضا (پژمان جمشیدی) به نتیجه میرسد و او قبول میکند با آنها به موتورخانه برود و سیگار بکشد. این سکانس رقص به عنوان ورودی به ماجرای اصلی عمل میکند و بعد از آن است که همهچیز بهم میریزد. از این جهت اهمیت زیادی در فیلم دارد.
«صبحانه با زرافهها» به کارگردانی سروش صحت براساس فیلمنامه مشترک صحت و ایمان صفایی ساخته شده و بهرام رادان، پژمان جمشیدی، هوتن شکیبا، هادی حجازیفر، بیژن بنفشهخواه، مجید یوسفی و … در آن بازی دارند.
چقدر زیبا لجنزاری به نام صبحانه با زرافه ها را تصویر کردید.
چقدر جالب که رقص به عنوان یه اصل برای شما محوریت قرار میگیرد تا پوچی و هرزگی و بی بندوباری و باری به هرجهت بودن کلیه نقشها را از یاد ببرید.
و چه تاسف برانگیز که تعدد و تاکید مشمئز کننده در استفاده از مواد برای خوب شدن حال و یا زن بارگی شخصیتهای مثلا دکتر و مهندس در این دریای کثیف را نمیبینید و برای حفظ این بی آبرویی سینمای ایران پناه به خرده شادیهایی چون رقص می برید.
آیا این رفتارهای حقارت آمیز تناسبی با گذشته و حال مملو از حیا و قداست این سرزمین و این مردم دارد؟