مرجان فاطمی | «افعی تهران» به کارگردانی سامان مقدم و فیلمنامه پیمان معادی بعد از 14 قسمت به نقطه پایانی رسید؛ سریالی پیچیده و عمیق اما در عینحال ملموس و باورپذیر که با تمرکز روی زندگی مردی تنها، تاثیر آسیبهای برجا مانده از رنجهای دوران کودکی را در طول مسیر زندگی به تصویر میکشید. «افعی تهران» یکی از متفاوتترین سریالهای چند وقت اخیر شبکه نمایش خانگی بود که بسیار مورد توجه قرار گرفت و محبوبیت زیادی به دست آورد. این سریال با زمینهچینیهای مناسب و دقیق، به معقولترین شکل ممکن به پایان رسید.
به گزارش فیلمنیوز، عوامل زیادی در موفقیت سریال «افعی تهران» دخیل بودند. از کارگردانی قدرتمند سامان مقدم و فیلمنامه حسابشده و بازی درخشان پیمان معادی گرفته تا هنرنمایی دیگر بازیگران و طراحی صحنه و گریم و موسیقی و … همه این موارد در کنار هم منجر به شکلگیری اثری شدند که تا سالها در ذهنها خواهد ماند. نگاهی داریم به عوامل موفقیت این سریال.
کارگردانی | سامان مقدم را سالهاست به عنوان کارگردانی با تجربه و کاربلد میشناسیم. او در سینما آثار مهمی از خود برجا گذاشته و تلاشهایش برای خلق سریالهای «پریدخت»، «شمسالعماره»، «دیواربه دیوار» و «قلب یخی3» هم تا حد زیادی موفقیتآمیز بوده است. با اینحال «افعی تهران» را میتوان بهترین سریال او قلمداد کرد. مقدم در «افعی تهران» همراه با فیلمنامه پیمان معادی پیش رفت و در شخصیتپردازی و جزئیات، به خط فکری این نویسنده پایبند بود اما کماکان امضای خودش را روی اثر گذاشت. از همان قسمت اول، با فضایی متفاوت مواجه میشدیم و ویژگیهای شخصیتی آرمان بیانی و گره خوردن زندگیاش با یک قاتل زنجیرهای بهمان این نوید را میداد که باید منتظر اتفاقهای عجیب و جذابی باشیم. سریال با ریتمی حسابشده پیش میرفت و اطلاعات گذشته آرمان به صورت قطرهچکانی پیش روی مخاطبان قرار میگرفت تا اینکه پازل زندگی آرمان بهتدریج تکمیل میشد. طراحی صحنه، گریمها، رنگها و نورها و موسیقی و … همگی در خدمت انتقال صحیح معنا به کار گرفته شده بودند.
فیلمنامه | یکی از مهمترین عوامل موفقیت «افعی تهران»، فیلمنامه قدرتمند و حسابشده پیمان معادی بود. او پیش از قدم گذاشتن به عرصه بازیگری، سالها به عنوان فیلمنامهنویس در سینما فعالیت میکرد اما جنس فیلمنامههایش با اثری مثل «افعی تهران» بسیار متفاوت بود. معادی روی سوژه بسیار جذابی دست گذاشته و سعی کرده بود با تمرکز روی اهمیت دوران کودکی، این واقعیت را به تصویر بکشد که دردهای دوران کودکی به قدری در روان آدمها اثرگذارند که نادیده گرفتنشان میتواند به بحرانی بزرگ بدل شود. درواقع مسئله اصلی این است که درون هریک از ما یک قاتل زنجیرهای نهفته است و فقط در بعضی از آدمها مجال بروز پیدا میکند و ما همگی بالقوه میتوانیم افعی تهران باشیم. داستان درباره یک منتقد سینما است که میخواهد در پنجاه سالگی اولین فیلمش را درباره قاتلی زنجیرهای به نام افعی تهران بسازد. شنیدن خبر مرگ پدر و اجبار برای نگهداری از پسر، آنهم درست زمان کلید خوردن فیلم، چنان تاثیری روی او میگذارد که سراغ تراپیست میرود. روایتهایش برای تراپیست ما را با گذشته او همراه میکند. در عین حال ماجراها در صحنه مرکزی هم ادامه پیدا میکند و گذشته و حال این شخصیت درهم تنیده میشوند.
شخصیتپردازی | بار اصلی داستان روی دوش شخصیت اصلی آرمان بیانی بود؛ منتقدی که هیچکس را قبول نداشت و مدام همه را تحقیر میکرد اما خودش کاری را از پیش نمیبرد و نمیتوانست بپذیرد دیگران نگاهی سرزنشبار به او داشته باشند. خشم دوران کودکی از پدر و ناظم مدرسه و همچنین طرد شدن از سوی مادرش که تنها نقطه امید او در زندگی بوده باعث بروز این مشکلات روحی شده و حالا روی رابطه او با پسرش هم سایه انداخته بود. آرمان ابتدای سریال با پسرش بیگانه بود و حتی نمیتواند ارتباط درست کلامی با او برقرار کند. به همان نسبت توانایی ارتباط با دیگران را هم نداشت و نمیتواند خشمش را کنترل کند. به نظرش همه میخواستند او را از رسیدن به هدفش دور کنند. رفتهرفته اما به خاطر حضور بابک و تراپیهای مداوم زندگیاش تغییر میکرد اما سایه گذشته کماکان دست از سرش برنمیداشت. علاوه بر شخصیت آرمان، معادی در ساخت شخصیتهای مهم دیگر زندگی او از جمله پدر، مادر، تراپیست، پسر و همسر هم بسیار قدرتمند عمل کرده بود. تکتک آنها با جزئیات رفتاریشان بسیار ملموس به تصویر کشیده میشدند و تاثیرشان روی این شخصیت کاملا مشخص بود.
بازیها | مهمترین نقطه قوت سریال «افعی تهران» بازی پیمان معادی در نقش آرمان بیانی بود. بازیگری که خودش فیلمنامه «افعی تهران» را نوشته و بهتر از هرکسی ویژگیهای این شخصیت را میشناخت و به تمام ابعاد و پیچیدگیهای آن واقف بود. معادی در فیلمهای سینمایی مختلف، بارها قدرتش را در بازیگری نشان داده بود و در «افعی تهران» وجوهی جدید از بازیاش به نمایش گذاشت. معادی در نقش آرمان، موفق شد خشمها، سرخوردگیها، ترسها و احساس پدرانه مردی تنها را بسیار باورپذیر بازی کند و تصویری جدید از خودش در ذهنمان باقی بگذارد. مریلا زارعی با گریم بسیار متفاوتش یکی دیگر از انتخابهای هوشمندانه برای این سریال بود. او توانست احساساتش را پشت چهرهای به نسبت خشن پنهان کند. موقع صحبت کردن درباره قتلهایش به هیچعنوان ابراز پشیمانی نمیکرد و تنها نگرانیاش این بود که پسرش بعدها او را چهطور به یاد خواهد آورد. سحر دولتشاهی در نقش تراپیست، متفاوتتر از قبل ظاهر شد و آزاده صمدی، بهادر مالکی، پژمان جمشیدی و … هرکدام با بازی ملموس و موفقشان از دیگر دلایل قدرت سریال بودند. در این بین نمیتوان بازی باورپذیر ماهور نعمتی، بازیگر نقش بابک را نادیده گرفت.
موسیقی | سامان مقدم در تمام آثارش اهمیت ویژهای برای موسیقی قائل است و اینبار در «افعی تهران» هم در علاوه بر موسیقی متنی که امیر توسلی ساخته بود، اتفاق مهم دیگری را در تیتراژ پایانی شاهد بودیم. با توجه به حالوهوای هر قسمت، یک موسیقی خارجی برای تیتراژ پایانی انتخاب میشد. هیچکدام از قسمتها موسیقی تیتراژ تکراری نداشت اما وجه مشترک همه آنها این بود که کاملا به فضای سریال میآمد و تا مدتها در ذهن میماند. در یکی از قسمتها قطعهای را با صدای رضا یزدانی شاهد بودیم که خیلی زود در فضای مجازی منتشر شد و محبوبیت زیادی به دست آورد.
پایانبندی | بعد از انتشار قسمت پایانی «افعی تهران» با حرفی مشترک از سوی مخاطبان آن روبهرو بودیم. اینکه بالاخره سریالی ایرانی تماشا کردهاند که پایان آن حالشان را خوش کرده. از اواسط سریال با نشانههایی که کارگردان در اختیارمان گذاشته بود تا حدی میتوانستیم حدس بزنیم افعی تهران چه کسی است. با اینحال نمیدانستیم نویسنده و کارگردان قرار است برای رسیدن به این نقطه پایانی چه تمهیدی بیاندیشند و چطور زمینه را برای فاش کردن این مسئله فراهم کنند. حتی تا قسمت یکیمانده به آخر هم اشارهای مستقیم به هویت افعی تهران نشد تا اینکه بالاخره قطعات باقیمانده از پازل اصلی کنار سایرین قرار گرفت و زمینهچینیهای قبلی برای رسیدن به آن سکانس نهایی نتیجه داد. «افعی تهران» به معقولترین شکل ممکن به پایان رسید و همه را به این نتیجه رساند که هیچ نقطه پایانی بهتر از این نمیتوانست برای این سریال رقم بخورد.
به نطرم افعی پوششی بود تا امثال معادی ها به همه توهین کنند
ذهن ایشان که باید درمان گردد با اون بازی هنیشه تکراری
افعی تهران نیاز داشت توی چندقسمت دیگه ادامه داشته باشه.تا آخر داستان رو نشون بده.یه گپی تاانتهای داستان به وجود اومد.خیلی یهویی تموم شد. ورابطه آرمان بیانی با زنش وبچش خیلی سریع خوب شددباتراپیستش یهویی نوع رابطه عوض شدنیازبه کاربیشتری داشت.
به نظر من هم عالی بود، ازبین سریالهای نمایش خانگی که دیده بودم رتبه اول رو به همین سریال میدم