سما بابایی | جمعهای که گذشت، سریالِ «شبکهی مخفی زنان» به کارگردانی «افشین هاشمی» به پایان رسید، سریالی که فراز و فرودهای بسیاری را از زمانِ آغازِ نمایش تا کنون از سر گذراند، نقدِکمی و کیفی این سریال اما ماجرای این نوشته نیست، این گزارش، نگاهِ کوتاهی است به یکی از بازیگرانِ اصلی این سریال یعنی لیلا حاتمی.
به گزارش فیلمنیوز، آنطور که به نظر میرسد، لیلا علاقهی چندانی به حضور در سریالها ندارد و در این چند دهه که به عنوانِ بازیگر فعالیت کرده، تنها در چند سریال (کیف انگلیسی، پریدخت و نهنگ آبی) ایفای نقش کرد که آخری را هم نیمهتمام گذاشت. حال «شبکهی مخفی زنان» تجربهای دیگر در این زمینه بوده است؛ اما کارنامهی او در سینما چه بوده است؟ با ما در این گزارش همراه باشید.
سینما قلمرو پدری لیلا | سینمای ایران تا حدِ زیادی، سینمایی موروثی است. اگر نگاهی به نسلِ جوان و میانسالِ این هنر و صنعت بیاندازید، متوجه خواهید شد که بسیاری از بازیگران، کارگردانان و عواملِ فنی که هماکنون مشغولِ کار هستند از خانوادههایی سربرآوردهاند که سبقهی سینمایی داشتهاند. خیلی از این چهرهها بیشتر در فیلمهای پدر و مادرشان بازی کردهاند و ساختِ موسیقی یا طراحی صحنه و لباسِ فیلمهای والدینشان را به عهده گرفتهاند و جز در محیطِ ایمن خانوادگی فرصتِ چندانی برای عرضِ اندام نداشتهاند و همچنان به عنوان دخترِ فلانی یا پسرِ فلانی شناخته میشوند. در این میان خیلی از این نامها حتی وقتی اسم و رسمی برای خود دست و پا میکنند، همچنان تحتِ سیطرهی پدر یا مادرِ خود قرار دارند. از این لیستِ بلندبالا تنها چند اسم توانستهاند هویتی متفاوت از پدر، مادر و دیگر اعضای فامیلِ خود داشته باشند و «لیلا حاتمی» بدونِ شک یکی از اینهاست. یک آدم باید استعداد ویژهای داشته باشد که پدرش یکی از مهمترین کارگردانانِ تاریخِ سینمای ایران باشد و مادرش بازیگری ستاره در سینمای پیش از انقلاب؛ اما بتواند از سیطرهی نامِ هر دو بیرون آید و بدل به یکی از مهمترین بازیگرانِ سینمای ایران شود؛ هر چند اگر بخواهیم واقعبینانه به ماجرا نگاه کنیم، نمیتوانیم کتمان کنیم که او هم اگر دخترِ سعدی سینمای ایران نبود، شاید استعدادش در بازیگری برای همیشه پنهان میماند؛ مثلِ خیلی از همین مردم کوچه و بازار که میتوانستند بازیگر و شاعر و نویسندهای مهمتر از تمامِ آنهایی باشند که حالا تحتِ لوای این عناوین زندگی میکنند.
لیلایِ پدر | فرزند علی حاتمیبودن سبب شد تا «لیلا» از همان کودکی همنشینِ بزرگان ادب و هنر این سرزمین باشد. او تنها یازده سال داشت (سال 62) که در فیلم «کمالالملک» در نقش نوجوانی این نقاش شهیر ظاهر شد و در عنفوانِ جوانی بود که نقشِ کوتاه اما تاثیرگذارِ شاهزادهی نابینای ترکِ «دلشدگان» را بازی کرد. سکانسی که او در این فیلم بازی کرد با صوتِ آسمانی «شجریان» و خواندنِ تصنیفِ گلچهره مپرس همچنان یکی از ماندگارترین صحنههای فیلمهای ایرانی است. بعد از این دوران اما لیلا به پیشنهاد (داود رشیدی) برای تحصیلات به خارج از ایران رفت؛ اتفاقی که ناتمام ماند و با بیماری پدر مجبور به بازگشت به وطن شد.
لیلایِ مهرجویی | فیلم «لیلا» به کارگردانی داریوشِ مهرجوییِ فقید ، اما سکوی پرتابِ حاتمی شد. لیلا در سالهای بعد در آثارِ بسیاری بازی کرد، اما «لیلا» همچنان یکی از بهترین کارهایش به حساب میآید، همانطور که یکی از بهترین آثارِ کارگردان. لیلا در این فیلم نقشِ زنی درونگرا را بازی کرد که معصومیتِ ذاتیاش به خوبی هویداست و میتواند درد بزرگی که با آن مواجه است را به شکلِ شکوهمندی تاب آورد. او رابطهای عاشقانه با همسرِ خود دارد، اما ناگزیر است با ازدواجِ همسرش با زنی دیگر کنار آید. آنچه در نگاهِ اول به چشم میآید، یک لیلای سنتی است که مقهورِ خواستهی اطرافیان میشود؛ اما آن عصیانِ نهائی و پشتِ پازدن به عشق به خاطرِ در خطر قرارگرفتنِ عزتِ نفس، الگوی همیشگی سینمای ایران (قبل و بعد از انقلاب) از یک زن را تغییر داد. «لیلا» در شرایطی ساخته شد که جامعه آبستنِ پوستاندازی بود و لیلا نمایندهای شایسته برای این دوران. زنی که اگرچه همچنان جراتِ طغیانِ بزرگ را ندارد؛ اما دیگر زنی نیست که به همه چیز تن دهد تا تنها شوهرش (گیریم عشقِ بزرگِ زندگیاش) را حفظ کند. در آن دوران پرالتهاب، لیلا حاتمی و هدیه تهرانی ستارههای آن دورانِ پرالتهاب شدند.
لیلای جیرانی | در آن سالهای دههی 70، او در سه فیلمِ «شیدا» به کارگردانی کمال تبریزی، «میکس» به کارگردانی داریوش مهرجویی و «آبوآتش» به کارگردانی فریدون جیرانی بازی کرد. شیدا اگر همان لیلای درونگرا و معصوم و عاشقپیشه بود، آب و آتش عبور از کاراکتری به حساب میآمد که حاتمی با آن شناخته میشد. او در فیلمِ جیرانی نقشِ یک زنِ خیابانی را به تصویر کشید که کاملا در تضاد با نقشهای قبلیاش است و میتوان آن را اولین حضورِ جدی زنانی از این جنس در سینمای بعد از انقلاب دانست. لیلا در این فیلم زنِ خیابانگردی را ایفا میکند که گرفتار مردی است (آتیلا پسیانی) و عاشقِ مرد دیگری (پرویز پرستویی) این فیلن فیلم فرصتی در اختیار لیلا قرار میدهد تا شمایل تازهای را تجربه کند؛ او در این فیلم هیچ نشانی از کاراکترهای پیشینِ خود ندارد و البته گرفتارِ کلیشههای رایج در معرفی چنین زنانی هم نمیشود. لیلا در فیلم دیگر جیرانی «سالاد فصل» هم این فرصت را یافت تا تجربهای متفاوت از آن پرسونای همیشگی خود داشته باشد. او در این فیلم نقشِ دختری پایین شهری را ایفا کرد که برای جورکردن خرج عمل پدرش، دزدی میکند و در نهایت سر از زندگی یک مرد میانسال در میآورد.
لیلای حاتمیکیا | در میانِ فیلمهایی که حاتمی در دههی 80 بازی کرد، بدون شک «ارتفاع پست» یکی از ویژهترین اتفاقاتِ هنری برای اوست. او در این فیلم نقشِ نرگس (همسرِ قاسم) را داشت. شوهرِ او هواپیمایی را به گروگان میگیرد و از میانِ آن همه آشنایان تنها شکوه است که از این ماجرا خبر دارد. لیلا در این فیلم یکی از بهترین بازیهای عمرِ خود را به نمایش گذاشت. او هم بازی تکنیکالی در این فیلم از خود ارائه داد و هم یک بازی غریزی. او به خوبی با آن لهجهی بیعیب و نقص، زیستِ عمیق و چندلایهی شکوه را نمایان کرد. او دیالوگهای زیبای فرهادی را با لحنی کنترلشده و با آکسانگذاریهای مناسب به شکلِ هنرمندانهای بیان میکند و در عینِ حال التهابِ این سکانس را نیز به خوبی نشانم میدهد. حاتمی در یک سکانس زنی را به تصویر میکشد که برای حفظِ عشق و خانوادهاش، حاضر است تا پای جان مبارزه کند.
لیلای کیمیایی | او در دههی 80 فیلمهای بسیاری بازی کرد که خیلیهایشان از جمله آثاری که علی مصفا و فردین صاحبزمانی ساختند، جزو «سینمای هنری» هستند، اما لیلا توانست «فروزنده»ی ماندگارِ کیمیایی در فیلمِ «حکم» شود. میگویند کیمیایی تبحرِ بسیاری در بازیگیری از هنرپیشهها دارد. آن نقشِ ماندگارِ فریماه فرجامی را در «سرب» به یاد آورید یا گلچهره سجادیه در «دندان مار» تا برایتان بعید به نظر نرسد که فروزنده تا چه اندازه پتانسیلهای لیلا را عیان کرد و به یکی از ماندگارترین نقشهای او بدل شد. کافی است به صحنهی ابتدایی فیلم فکر کنید و آن لحنِ مصممِ لیلا را که رازِ سوءاستفاده از آن مرد را مقابلِ پسری که دوست دارد، بیان میکند یا آن سکانسِ پایانی که وقتی معشوقهاش تیر میخورد. شاید کسی چون لیلا نمیتوانست آن خشم و انتقام و سرخوردگی را نمایش دهد.
لیلای فرهادی | بررسی کارنامهی بازیگری هر هنرپیشهای از جمله لیلا یک طرفِ ماجراست و بررسی حضورش در فیلمی به کارگردانی «اصغر فرهادی» طرفِ دیگر آن. لیلا در آخرین سالِ دههی 80 سیمینِ فیلمِ «جدایی نادر از سیمین» شد، اثری پُرافتخار که علاوه بر توفیق در بسیاری از فستیوالهای جهانی توانست تنها اسکار سینمای ایران را به خود اختصاص دهد و درست از این فیلم است که لیلایی سر برآورد که در حد و اندازهی بازیگرانِ بینالمللی شد. لیلا در این فیلم، شخصیتی را نمایش میدهد که اگرچه ملموس و آشناست؛ اما قابل پیشبینی نیست. سیمین مایل به جدایی نیست و در جستوجوی آخرین کورسوی امید برای همراه کردن نادر است.
لیلای مصفا | دههی 80 و 90 دههای بود که علی مصفا شروع به کارگردانی کرد و بازیگرِ نقشِ نسختِ آثارش لیلا بود. برخی از این آثار از جمله پلهی آخر توانست توجهها را به خود جلب کند؛ اما بعد از لیلا، این زوجِ هنری بازیهای دیگری نیز انجام دادند که از جملهی آن میتوان به «در دنیای تو ساعت چنده؟» اشاره کرد. فیلمی به کارگردانی صفی یزدانیان که حاتمی در آن، عاری از همان آرامشِ غالبِ نقشهایش بود. در این دوران او در فیلمهایی بازی کرد که اگرچه نمیتوان هیچکدامشان را تجاری دانست؛ اما نیم نگاهی نیز به گیشه داشتند.
لیلای نعمتالله | آثار ماندگار در کارنامهی هنری «لیلا حاتمی» کم نیست؛ اما اگر بخواهیم لیستی از بهترین حضورهای لیلا به عنوانِ بازیگر برشمریم، فیلمهای حمید نعمتالله در صدر است. «بیپولی» اولین همکاری این کارگردان با لیلا بود و کاراکتر شکوهِ «بیپولی» یکی از متفاوتترین نقشهای او. شکوه یک دختر نازک نارنجی و حساس و ساده لوح است که برای حفظ زندگی اش حاضر به انجام هر کاری است؛ اما لیلای «رگ خواب» چیزِ دیگری بود. او در این فیلم چنان بازی درخشانی از خود به نمایش گذاشت که میتواند برای همیشه درسِ هنرپیشگی باشد. او در نقش مینا یک دختر بدون اعتماد به نقس، تنها و دست و پا چلفتی ظاهر شد که در پسِ یک عشقِ نافرجام، دنبال یافتنِ زندگی جدیدی است. شخصیتِ او در طول فیلم به تدریج تغییر میکند و میتواند از پسِ ترسهای خود برآید. حالات، رفتار، شیوهی حرف زدن و آن استیصال و درماندگی چیزی است که انگار تنها لیلا میتوانست از پسِ آن برآید. آخرین فیلم اکران نشده او با این کارگردان «قاتل و وحشی» است و یکی از سختترین شخصیتهای تاریخ سینمای ایران. امیدواریم پروانهی نمایش این فیلم بهزودی صادر شود و لیلایی متفاوت را مشاهده کنیم.
لیلای دیگران | «من» به کارگردانی «سهیل بیرقی» یکی دیگر از فیلمهایی است که لیلا در آن پرسونای همیشگی خود را ندارد. او در این فیلم نقش آذر را بازی میکند که برای رسیدن به پول از هیچ خلافی دریغ نمیکند. شخصیتِ او در این فیلم عاری از آن شرمِ همیشگی است و میتواند به راحتی فریاد بزند. آذر و لیلا قرابتِ چندانی با هم ندارند؛ اما یکی از بهترین فیلمهای این بازیگر است که در آن به خوبی توانسته نقش زنی مرموز را ایفا کند. انتخاب بازی در فیلم «تصور» هم تصمیمی جاهطلبانه بوده است. فیلمِ علی بهراد با جذابیتی در فرم و محتوا در مرز میان خیال و واقعیت پیش میرود. «شاعر زبالهها» هم اثرِ درخشانِ دیگری از لیلا است، اگرچه کل داستان در دست فرزین محدث است که به زنی تنها در طبقه بالای جامعه دل بسته؛ اما حضور لیلا بدونِ آنکه در این فیلم دیالوگی بگوید، چنان موثر است که اگر او نبود، شاعر زبالههایی نیز شکل نمیگرفت.
لیلای پرافتخار | لیلا حاتمی در کنار «فاطمه معتمدآریا» با ده بار نامزدی رکورددار در جشنواره فجر است و دو بار نیز برای فیلمهای «بیپولی» و «رگ خواب» موفق به دریافت آن شده است. جوایزی نیز از دورههای مختلف جشن بزرگ سینمای ایران و جشن انجمن منتقدان و نویسندگان به خود اختصاص داده است. جوایز او از جشنوارههای «مونترال»، «برلین»، «کارلو ویواری» و… نیز مهر تأییدی بر ارزشهای بازیگری اوست. او همچنین در چندین جشنواره جهانی (کن، کارلو ویواری، مراکش، رم و ترکیه) بهعنوان داور حضورداشته است.