فیلم «گیجگاه» که این روزها در سینماهای کشور اکران شده، داستان نوستالژیک از اواخر دهه 60 و شروع دهه 70 را روایت میکند. یکی از برجستهترین موضوعاتی که در این فیلم به آن پرداخته شده، موضوع سینمای اکشن در این دو دهه و خاطره بازی با آن است، سینمایی که جمشید هاشمپور یکی از نمادهای اصلی آن بود.
به گزارش فیلمنیوز، تصویر جمشید هاشمپور با آن سر تماما تراشیده و دستار سفیدی که به دور سرش پیچیده، شاید یکی از پررنگترین خاطرات سینمایی همه ایرانیان متولد قبل از دهه 70 باشد. او در اواسط دهه 60 با پذیرفتن نقش شخصیتهایی که شبیه قهرمانان فیلمهای هالیوودی بودند، شکل جدیدی از سینما را برای علاقمندان به این هنر به نمایش گذاشت. در روزهایی که تازه از انقلاب اسلامی گذشته بود و کشور درگیر جنگ بود، جوانان و نوجوانان ایرانی آرزوهای خود را در قالب قهرمانی میدیدند که مبارزه میکرد و خستگی ناپذیر بود. آن روزها که تلاش برای از بین بردن ستاره سازی در سینما شکل گرفته بود، تصویر جشمید هاشمپور با نام جمشید آریا بر سر در سینماها، مخاطبان زیادی را جذب میکرد. حالا پس از 4 دهه از آن دوران عادل تبریزی در فیلم «گیجگاه» ادای دینی کرده به جمشید هاشمپور و خاطراتی که در دهه 60 و 70 برای مخاطبنش ساخت. به همین بهانه مروری داشتهایم بر نقشهای اکشن برتر این این بازیگر در این دو دهه.
تاراج | در نقش : زینال بندری | ایرج قادری | 1363
جمشید هاشمپور کار حرفهای سینما را از سالهای پایانی دهه 40 شروع کرد. اما حضور او در نقش اصلی فیلم «تاراج» در سال 1363 اولین فیلمی بود که او را به یک چهره ستاره تبدیل کرد. او در این فیلم نقش زینال بندری را برعهده داشت، قاچاقچی سابقهداری که توسط پلیس دستگیر و به اعدام محکوم میشود، اما به دلیل خوشرفتاری پس از مدتی آزاد میشود و به پلیسها کمک میکند تا یک باند بزرگ توزیع مواد مخدر را کشف و منهدم کنند. اما در این میان ماده مخدر هرویین است که در سطح گستردهتری توزیع میشود و حتی پسر خود زینال را درگیر کرده است. جمشید هاشمپور با سری کاملا تراشیده در این فیلم نقش یک شخصیت متحول شدهای را بازی میکند که از وسط منجلاب تبدیل به قهرمان میشود و حتی در راه رسیدن به اهدافش کشته میشود.
عقابها | در نقش : سروان جمشید پویان | ساموئل خاچیکیان | 1364
«عقابها» یکی از اولین فیلمهای پس از انقلاب اسلامی است که به صورت حرفهای به مقوله جنگ پرداخته. همچنین رکورد بیشترین جذب مخاطب در سینمای ایران هنوز هم پس از 40 سال برای این فیلم ثبت شده. «عقابها» براساس یک داستان واقعی یعنی نجات یکی از خلبانهای ایرانی که در خاک عراق گیر افتاده ساخته شده. جشمید هاشمپور نقش یک تکاور ایرانی به نام «سروان جمشید پویا» را برعهده دارد که قرار است برای انجام یک عملیات شناسایی وارد خاک عراق شود. او در حین عملیات با خلبان روبه رو میشود. پس از کش و قوسهایی آنها سوار بر یک موتور کیلومترها در عراق حرکت میکنند تا به مرز ایران برسند. در تمام مدت یک هواپیمای جنگی عراقی موتور آنها را تعقیب میکند. سکانسهای تعقیب و گریز «عقابها» یکی از جلوههای جذاب و نوآورانه سینما در دهه 60 بود که بازی جمشید هاشمپور را در این فیلم ماندگار کرد. تکاور در نهایت خلبان را به ایران میرساند اما خود در راه ماموریتش شهید میشود.
افعی | در نقش : شاهین اسدی | محمدرضا اعلامی | 1371
جمشید هاشمپور پس از بازی در فیلم «تیغ و ابریشم» در سال 1364 به مدت چند سال ممنوعالکار شد. او زمانی که اجازه فعالیت دوباره پیدا کرد، در شمایل و نقشهایی متفاوت که هیچ شباهتی به کاراکترهای اکشن قبلی نداشت، به سینما بازگشت. پس از گذشت چند سال، هاشمپور اجازه پیدا کرد با فیلم «افعی» به سینمای اکشن بازگردد. اما گریم با گریمی متفاوت و بدون سرتراشیده. اودر این فیلم در نقش یک کماندو ظاهر شد. این فیلم داستان یک گروه شبه نظامی آموزش دیده به نام «افعی» است به فرماندهی مردی به نام بکتاش است. بکتاش و افرادش، تعدادی از مهاجران غیرقانونی که میخواهند از مرزهای ایران خارج شوند را گروگان میگیرند. جمشید هاشمپور در این فیلم نقش کماندوی به نام «شاهسن اسدی» را برعهده دارد. این فیلم یک تفاوت اصلی با اکشنهای دهه 60 داشت و آن استفاده از یک زن به عنوان کماندو در فیلم بود. همچنین «افعی» از آثار بسیار پروفروش دهه 70 محسوب میشد.
پرواز از اردوگاه | در نقش : سرگرد عباس حلمی | حسن کاربخش | 1372
در اوایل دهه 70، جنگ تازه تمام شده بود و بحث بازگشت اسرا بسیار داغ بود. «پرواز از اردوگاه» هم به مسله اسرای جنگ و ایران پرداخته بود. این فیلم داستان خلبانی است که اطلاعات محرمانهای از نیروهای عراقی دارد اما به دلایلی اسیر میشود. او میخواهد اطلاعات را به نیروهای برساند و به همین دلیل نقشه فرار از اردوگاه را میکشد. جمشید هاشمپور در این فیلم نقش عیسی حلمی، سرگرد خلبانی را بازی میکند که در اردوگاه به همرزمانش جرات میدهد تا برای فرار نقشه بکشند. شاید دز اکشن فیلم «فرار از اردوگاه» نسبت به آثار دیگر هاشمپور کمتر باشد اما از نقشهای مهم سینمای اکشن در دهه 70 محسوب میشود.
آخرین خون | در نقش : قادر | منوچهر مصیری | 1372
جمشید هاشمپور و فرامرز قریبیان، در دهه 70 زوج سینمایی بودند که اکثر اوقات در فیلمهای اکشن در کنار یکدیگر قرار میگرفتند. آنها تجربه مشترک «چشم عقابها» را در دهه 60 در کنار یکدیگر داشتند، اما «آخرین خون» در واقع شروع مسیری برای این دو بود که تا پایان دهه هفتاد ادامه داشت. «آخرین خون» راوی مشکلات قبیلهای است. دختری از یک طایفه گم میشود و دیگران که بر سر ارث با یکدیگر در حال مبارزه هستند برای پیدا کردن آن دختر تلاش میکنند. هاشمپور در این فیلم نقش قادر را برعهده دارد. قادر همراه برادر بزرگش غسان وصیتنامه پدر را تغییر دادهاند و در ابتدا شخصیتی سیاه دارد. اما کمکم به این نتیجه میرسد که به سمت خیر برود و با شخصیت خوب داستان یعنی جلال با بازی قریبیان همراه میشود تا مشکلات قبیله را حل کنند. آخرین خون در شهرستانها فروش عجیبی کرد، با ساخت این فیلم اصطلاح «سینمای لوله بخاری» که کنایه به اسلحه عجیب جمشید هاشمپور در این فیلم داشت، در سینمای ایران رایج شد.
نیش | در نقش : کمال زابلی | همایون اسعدیان | 1373
«نیش» در واقع براساس همان فرمول اولین فیلم اکشن موفق کارنامه هاشمپور یعنی «تاراج» ساخته شده. پلیسها به دنبال خلافکاران هستند و در این راه مجبور میشوند از یک قاچاقچی کهنهکار به نام کمال زابلی کمک بگیرند. این افتاق باعث ایجاد رفاقتی میان کمال و یک سروان پلیس میشود. اما در نهیات با تهدید خلافکاران، کمال مجبور میشود بدون اطلاع سروان با رییس خلافکاران قرار بگذراد. او متوجه شده که پسرش در دست آنها اسیر است و برای نجات جان او واقعیت را از پلیسها پنهان میکند. اما در نهایت پایس بر خلافکاران پیروز میشود. هاشمپور در نقش کمال زابلی در «نیش»، همچنان قهرمان است، اما دیگر به میانسالی رسیده و محتاطتر از زینال بندری است.
گروگان | در نقش : مسیح سپنج | اصغر هاشمی | 1374
اکشن «گروگان» در واقع بازگشت جمشید هاشمپور پس از 10 سال با همان شمایل ستارهساز دهه 60 است. او دوباره اجازه پیدا کرده سرش را از ته بتراشد و یک شخصیت منفی باشد که از میانه فیلم متحول شده. هاشمپور در «گروگان» نقش مسی سپنج را بازی میکند. او یک راننده تریلی حمل مواد مخدر و اسکناسهای قاچاق است که به دام پلیس میافتد و به دلیل اسارت زن و فرزندش در دست خلافکاران نمیتواند با پلیس همکاری کند. او به خانوادهاش میرسد اما به اصرار زنش به سمت حقیقت میرود و در یک تعقیب و گریز و عملیات اکشن بالاخره با همراهی پلیس خلافکاران را دستگیر میکنند.
یاغی | در نقش : داد محمد | جهانگیر جهانگیری | 1376
داستان فیلم «یاغی» در دوران ارباب و رعیتی پیش از انقلاب میگذرد. داد محمد با تشویق سید که معلمی تبعیدی به روستا است تصمیم میگیرد در برابر ظلم خان منطقه بایستد. اما حکومت پشتیبان خان است و این باعث میشود که سید و دادمحمد مجبور به مبارزه و زندگی پنهانی شوند. در میان آثار جشمید هاشمپور، فیلمهای اصطلاحا دهقانی کمتر دیده میشود. «یاغی» یکی از معدود فیلمهای این چنینی در کارنامه او است. او بازهم شمایل قهرمان خود را حفظ کرده و چون مدام درحال مبارزه است، دز اکشن فیلم هم حفظ شده.
چشم عقاب | در نقش : زایلی | شفیع آقامحمدیان | 1377
شخصیت کمال زابلی در فیلم «نیش» در اوایل دهه هفتاد برای مخاطبان آثار اکشن آشنا بود. به همین دلیل برای روایت قصهای دیگر در میان قاچاقچیان سیاستان و بلوچستان، کارگردان «چشم عقاب» سراغ همان شخصیت رفت. اینبار سردسته گروهی از قاچاقچیان مواد مخدر، پس از کشتن برادر فرمانده پاسگاه منطقهای در سیستان و بلوچستان، دستور قتل همسر زابلی را هم صادر میکند. فرمانده پاسگاه فکر میکند زابلی قاتل برادرش است و او را به زندان میفرستد. اما با توجه به پرونده زابلی از ابلا دستور میرسد که برای دستگیری رییس قاچاقچیها باید با فرمانده پاسگاه با زابلی همکاری کند. این تقابل و بازگشت زابلی به عنوان یک قهرمان متحول شده، اتفاق قابل توجهی در میان آثار اکشن هاشمپور است.
رنجر | در نقش : مرتضی | احمد مرادپور | 1378
«رنجر» از یگ نظر اهمیت ویژهای دارد که آخرین فیلم اکشن جمشید هاشمپور در دهه هفتاد و حتی کارنامه کاری او است. او پس از این فیلم بازهم نقش پلیس یا ماموران آگاهی را برعهده گرفت، اما شمایلی متفاوت از آنچه قبل از او دیده بودیم را به نمایش گذاشت. از طرفی کمکم به سمت نقشهای مکمل اما تاثیرگذار در فیلمهای درام رفت و حتی چندباری کمدی را هم تجربه کرد. نقش هاشمپور در «رنجر» اما شباهت بسیاری به رمبو دارد. مردی برای فرار از اردوگاه اسرا در عراق سعی میکند از نظر فیزیکی خود را آماده کند. او با تلاش میتواند از اردوگاه فرار کند و در یک تعقیب گریز بالاخره خود را به مرز ایران و عراق میرساند و نیروهای ایرانی او را نجات میدهند.