سوسن سیرجانی | نیمه آذرماه سالگرد درگذشت علی حاتمی کارگردان مشهور سینمای ایران است که همه او را با آثار تاریخیاش به یاد میآورند و نوع دیالوگنویسی خاصش. حاتمی در بیشتر آثارش راوی زندگی بود و تاریخ، اما یکی از ویژگیهای برجسته آثار او شکل به تصور کشیدن مرگ قهرمانان و شخصیتهای اصلی فیلمها و سریالهایش است. سکانسهای باشکوهی که در ذهن مخاطب ماندگار شده.
علی حاتمی 14 آذر سال 1375 براثر سرطان در تهران درگذشت. او از سال 1344 تا ماههای آخر زنده بودنش مشغول کارگردانی بود. برخی از آثار او در زمان ساخت مورد نقد بود، اما هرچه گذشت بر اهمیت آنها افزوده شد. در کارنامه حاتمی تنها دو یا سه اثر در زمان حال ساخته شده و سایر آنها در دل تاریخ یا راوی یک حادثه تاریخی است. نگاه حاتمی به مرگ همیشه متفاوت بود و وقتی کارنامه کاری او را مرور میکنیم به سکانسهایی میرسیم که این واقعه تلخ را به شکل استادانه و تاثیرگذاری به تصویرکشیده است. 7 سکانس مرگ در فیلم و سریالهای او بیشتر از بقیه قابل توجه است.
مرگ سیدمرتضی | طوقی | 1349
بسیاری میگویند «طوقی» در ادامه «قیصر» مسعود کیمیایی ساخته شده. اما «طوقی» حاتمی قصه عشق شوم سیدمرتضی به یک کبوتر شوم و بعد یک دختر است. عشقی که در نهایت باعث مرگ دختر میشود. سیدمرتضی در پایان فیلم برای انتقام عشقش سراغ قاتل او میرود و با چاقو او را میکشد. اما خودش نمیتواند از دست پلیس فرار کند و تیر میخورد. سیدمرتضی در پایان فیلم در حالی که با بدنی خونی از سقف آویزان است و دارد جان میدهد، کبوترش طوقی را رها میکند و فیلم پایان مییابد.
مرگ ستارخان | ستارخان | 1351
ستارخان سردار ملی نهضت مشروطه، در میان مبارزه با استبداد صغیر، زمانی که با عدهای از پناهجویان در باغ پدرش مخفی شده بودند یا حمله نیروهای دولتی روبهرو شدند. ستارخان که با تفنگ به ماموران حمله کرد از ناحیه پا آسیب دید و مدتی بعد به دلیل همین جراحت درگذشت. علی حاتمی در فیلم «ستارخان» صحنه تیرخوردن ستارخان را بسیار دراماتیک تصویر کرده. علی نصیریان در نقش ستارخان در حال دفاع از افرادی است که به او پناه آوردهاند. ناگهان تیراندازی میشود و ستارخان در میان دود و گلوله فرو میرود. سکانس بعد، جنازه او بر روی دوش عدهای زیاد است که در حال تشییع او هستند و باقرخان با بازی عزتالله انتظامی در حال ناسزا گفتن به اسب ستارخان است و از او میپرسد «سوارت کجاست؟»
مرگ ناصرالدینشاه | سلطان صاحبقران | 1354
تا به حال در آثار مختلفی صحنه مرگ ناصرالدینشاه بازاسازی شده. این شاه قاحار در حرم شاه عبدالعظیم با گلولهای که میرزا رضا کرمانی به سمت او شلیک کرد کشته شد. اما علی حاتمی متفاوتترین صحنه را برای این ترور در سریال «سلطان صاحبقران» جلوی دوربین برد. شاه با بازی جمشید مشایخی همراه با نوچههایش در حال عبادت و طواف ضریح هستند که ناگهان مردی با تفنگ از میان جمعیت طواف کنندگان به سمت شاه شلیک میکند و شاه بر روی دست همراهانش در میان هیاهو به بیرون از حرم منتقل میشود.
مرگ مجید ظروفچی | سوتهدلان | 1356
مجید ظروفچی که از کودکی به دلیل عقبماندگی ذهنی زیر پر و بال برادرش حبیب بزرگ شده، عاشق زنی فاحشه میشود که به خانه آنها آمده. مجید اصرار دارد که با زن ازدواج کند اما حبیب راضی نمیشود. بالاخره وقتی حبیب به این وصلت رضایت میدهد، مجید از واقعیت عشقش آگاه میشود و این موضوع حال روحی او را بد میکند. در آخر فیلم مجید از حبیب میخواهد تا او را به امامزاده داود ببرد تا آرام شود. حبیب، مجید را کول میکند و زمانی که بالای کوه مشرف به امامزاده میرسند او را به زمین میگذارد و مجید در حالی که به حرم امامزاده خیره شده میمیرد. حبیب در پلان پایان فیلم دیالوگ مشهور «همه عمر دیر رسیدیم» را میگوید.
مرگ رضا تفنگچی | هزاردستان | 1366
رضا تفنگچی که سالها در کمیته مجازات به کشتن افرادی که مخالف عقایدشان بود دست زده بود، پس از آزادی از زندان، قصد جان خان مظفر را کرده بود. اما خان مظفر برای او نقشه دیگری داشت و با دادن دارویی او را در روندی به سوی مرگ قرار داده بود. رضا که روزگاری به دلیل تیراندازیهای موفق به نام تنفگچی آن را میشناختند حالا بیمار و رنجور خود را به اتاق خان رسانده بود تا او را بکشد. اما به جای خان کسی دیگر در بستر بود. کسی که رضا را از بالای بالکن به پایین پرتاب کرد و او نقش برزمین شد و مرد.
مرگ مادر | مادر | 1368
مشهورترین سکانس مرگ در آثار علی حاتمی قطعا، سکانس دردناک مرگ مادر در فیلمی به همین نام است. مادری در حال احتضار است و فرزندانش دور او جمع شدهاند. دختر بزرگ به غلامرضا که عقبمانده است دیکته میگوید. غلامرضا بلند تکرار میکند:«مادر درد دارد»، «مادر جان دارد» و در همین میان مادر سرش را روی بالشت میگذرد، چشمانش را میبندد و غلامرضا میگوید:«مادر مرد، از بس که جان ندارد». در واقع تمام فیلم طی شده تا به این سکانس برسیم. چون مادر فرزندان را جمع کرده تا برای مراسم مرگ او آماده شوند.
مرگ طاهر | دلشدگان |1370
کاراکتر طاهر در فیلم «دلشدگان» براساس شخصیت واقعی حسین طاهرزاده خواننده قدیمی ایران شکل گرفته. اما طاهر در این فیلم در طی داستان بیمار میشود و مدام از بینی و دهانش خون میآید. او برای خواندن قطعات موسیقی ایرانی با گروهی به پاریس سفر کرده تا صفحه پرکنند و در آنجا عاشق یک شاهزاده میشود. صحنه مرگ طاهر در حالی که او بیجان روی پلهها افتاده و معشوقش از دور او را نگاه میکند. سکانس بسیار غمانگیزی است. طاهر آواز میخواند و بعد از شدت خونریزی جان میسپارد