فرانک کلانتری | در میان فیلمهای مسعود کیمیایی اثری به چشم میخورد که کمی متفاوت است. فیلم متفاوت «غزل» که در سال ۱۳۵۵ بعد از «گوزنها» اکران شد. مهمترین دلیل تفاوت «غزل» قصهای است که کیمیایی انتخاب کرده و در کارنامه کیمیایی کمنظیر است. کیمیایی اغلب تمایل دارد خودش قصه بنویسد و اجرا کند. او به اقتباسهایش هم رنگ روی سینمای کیمیاییوار میدهد و مولف گونگیاش قابل تشخیص است. اما در «غزل» کاراکترها درگیریهای بیرونی ندارند و بیشتر با تضادهای درونی خودشان مشغولاند. نمیخواهند حقی مطالبه کنند و یا انتقامی بگیرند و آنها به جنگ خودشان میروند. کیمیایی برای ساخت فیلم «غزل» سراغ داستان کوتاه «مزاحم» از خورخه لوئیس بورخس رفته و اقتباسی ایرانی از داستان این نویسنده مهم آرژانتینی دارد.
تعداد فیلمهایی که در تاریخ سینمای ایران آنقدر ماندگار باشند که دیالوگهایش برای دههها در دهان بچرخد و جزیی از فرهنگ عامه شده باشند، زیاد نیست. حتی شاید به تعداد انگشت دست نرسد؛ اما در کارنامه مسعود کیمیایی حداقل میتوان دوتایش را پیدا کرد. «قیصر» و «گوزنها» از آن عنوانهای فراموشنشدنی است که برای سینما دوستان جایگاه خاصی دارد. اثری که مسعود کیمیایی بر سینما گذاشت آنقدر زیاد بود که کارنامه نه چندان مورد قبول سالهای اخیرش با چشمپوشی بررسی میشود و طرفدارانش هنوز امیدوارند با دیدن آثار کیمیایی لذتی را تجربه کنند که پیشترها میچشیدند. فیلمهای گانگستری ایرانیزه شده کیمیایی که با قتل و جنایت گرهخورده بود هیچگاه چندان عمیق نبوده و نیست و به مفاهیمی دمدستی و لایههای سطحی از ارتباط میپردازد. قهرمانان فیلمهای کیمیایی، اغلب مردانی زخمخورده و عصیانگر از طبقات پایین جامعه هستند که در جستوجوی عدالت و هویت در دنیایی بیرحم بیرون هستند. کاراکترهایی که کیمیایی میسازد، تنها در فرهنگ ایرانی قابل شناسایی است و پا از مرزهای ایران فراتر نمیگذارد و حتی برای مخاطب ایرانی هم تاریخ مصرف داشت و نتوانست آنقدرها دوام بیاورد. بعد از چند دهه جذابیتش را از دست داد. آثار مسعود کیمیایی در دوره ستارگی بهروز وثوق جا ماند و آنقدر جان نداشت که جلوتر برود. کم رمق شد و مخاطبانش ترجیح دادند با همان فیلمهای شاخص قدیمی خاطره بازی کنند.
اما در میان فیلمهای مسعود کیمیایی اثری به چشم میخورد که کمی متفاوت است. فیلم متفاوت «غزل» که در سال ۱۳۵۵ بعد از «گوزنها» اکران شد. «غزل» هر چند قصهای کاملا مردانه دارد و سایه سنگین مرگ و جنایت بر قصهاش سنگینی میکند؛ اما اثری خلوت و تا حدودی پیچیده است که ابعاد متفاوتی از خوی انسانی را بروز میدهد. مهمترین دلیل تفاوت «غزل» قصهای است که کیمیایی انتخاب کرده و در کارنامه کیمیایی کمنظیر است. کیمیایی اغلب تمایل دارد خودش قصه بنویسد و اجرا کند. او به اقتباسهایش هم رنگ روی سینمای کیمیاییوار میدهد و مولف گونگیاش قابل تشخیص است. اما «غزل» کمی تفاوت دارد. کاراکترها درگیریهای بیرونی ندارند و بیشتر با تضادهای درونی خودشان مشغولاند. نمیخواهند حقی مطالبه کنند و یا انتقامی بگیرند و آنها به جنگ خودشان میروند. کیمیایی برای ساخت فیلم «غزل» سراغ داستان کوتاه «مزاحم» از خورخه لوئیس بورخس رفته و اقتباسی ایرانی از داستان این نویسنده مهم آرژانتینی دارد. به همین دلیل «غزل» در کارنامه مسعود کیمیایی اثر تا حدودی متفاوت است او از کلیدواژههای پررنگ سینمایش همچون دوئل، مرگ، عشق و خشونت دور نشده؛ اما تفاوت را میتوان در روایتش دید.
داستان فیلم «غزل» در مورد دو برادر کرد است که نقشهایشان را محمدعلی فردین و فرامرز قریبیان بازی میکنند. دو برادر پیوندی عمیق ناگسستنی باهم دارند. این پیوند با ورود غزل (پوری بنایی) با چالش روبهرو میشود. تا بوده عشق همیشه دوراهی سخت و امتحانی بزرگ بوده. دوراهیای که حتی کاراکترهای مردانه سینمای کیمیایی را میشکند، به درونشان نفوذ میکند و سمت آسیبپذیرشان را بروز میدهد. این تفاوتی است که فیلم غزل با دیگر آثار کیمیایی دارد. اثری عاشقانه که با جنایت درآمیخته.
ایفای نقش فردین در فیلم مسعود کیمیایی خبری پر سر و صدا و انتخابی متفاوت بود و به تیتر یک خبرهای آن سالها تبدیل شد. نقش حجت برای همیشه در کارنامه فردین ماندگار شد و فرصتی بود که به او اجازه داد از تیپهای همیشگیاش دوری کند. همکاری فردین و مسعود کیمیایی واکنشهای زیادی برانگیخت و فردین را از شمایلی که فیلمفارسی برایش برگزیده بود، دور میکرد. این آشنایی زدایی هرچند به مذاق مخاطب خوش نیامد؛ اما گام مهمی برای فردین بود و میتوانست کارنامه بازیگریاش را به سمتی دیگر ببرد. موقعیتی که پس از انقلاب از فردین گرفته شد.
دیالوگهای فیلمهای کیمیایی به لحاظ لحن، ادبیات عامیانه و ضرباهنگ تند دارند و نقش مهمی در انتقال مضامین فیلم و ترسیم شخصیتها ایفا میکنند فیلم غزل اما به خاطر انتخاب لهجه کردی فاقد این خصیصه است. دوبله نه چندان دلچسبش بعد از گذشت زمان تا حدودی آزاردهنده است؛ اما همچنان از مهمترین امتیاز فیلمهای کیمیایی یعنی موسیقی بهره برده. موسیقی متن فیلم «غزل» یکی از برجستهترین آثار اسفندیار منفردزاده است و نقشی کلیدی در خلق فضایی غمانگیز و پر تنش در این اثر ایفا میکند. این فیلم آخرین همکاری منفردزاده و مسعود کیمیایی است که موسیقیاش شاید به اندازه «گوزنها» و «قیصر» برجسته نباشد؛ اما ساختار شکنانه است و به خلق فضایی جذاب و بهیادماندنی فیلم کمک کرده است.
منفردزاده توانسته جهان کیمیایی را درک کند و با تمرکز بر مفهوم عشق، فضایی متفاوت بسازد. به همین دلیل بر خلاف فیلمهای رایج آن سالها یک سوم اولیه فیلم و حتی تیتراژ اولیه موسیقی ندارد و با ورود غزل به داستان موسیقی هم ورود میکند. این سیاست منفردزاده در ادامه فیلم پابرجاست و حتی در صحنههای درگیری از ایجاد هیجان در فیلم اجتناب میکند و تنش را از چنین صحنههایی میگیرد. حرکت هوشمندانه منفردزاده باعث شده فیلم عاشقانهتر باشد و حضور غزل نقشی کلیدیتری در ارتباط دو برادر بازی کند. غزلی که در کارنامه بازیگری پوری بنایی به عنوانی شاخص بدل شد و توانست به مرور زمان جایگاهش را هم در کارنامه مسعود کیمیایی باز کند.
کاناپه: قسمت بیستوهشتم | فیلم: غزل | کارگردان: مسعود کیمیایی | نویسنده: مسعود کیمیایی |تهیهکننده: پرویز صیاد | بازیگران: محمدعلی فردین، فرامرز قریبیان، پوری بنایی و… | موسیقی: اسفندیار منفردزاده |آی ام دی بی 6.5 :از 10