حالا حدود سی سال بعد از تولد کلاه قرمزی، طهماسب بار دیگر در نقطه شروع ایستاده است و بچه در برنامه «مهمونی» یک جورهایی در امتداد شخصیت کلاه قرمزی در «صندوق پست» است.
حدود سی سال پیش، یک بچهی شاگردکفاش با کلاهِ قرمز، سر از برنامه صندوق پست درآورد. بچهای که دیالوگهای متفاوتش با صدای حمید جبلی، در همان قسمت اول، چنان مورد توجه قرار گرفت که برای همیشه عضو ثابت برنامههای طهماسب باقی ماند. کلاه قرمزی، مثل بچههای معمولی نبود. لباسهای کلوکثیف و کت گشاد میپوشید، وسط حرفهای طهماسب میپرید، کلمات را پسوپیش ادا میکرد و به طور کلی آداب و معاشرت نمیدانست. طهماسب مدام مجبور بود به او تذکر دهد که «دهانت را ببند»، «هل دادن کار خوبی نیست.»، «نگو آهان، بگو بله»، «نیا توی صورت من»، «وسط حرف من نپر»، «نگو سَلِین، بگو سلام» و … درواقع ایرج طهماسب برای اینکه مخاطبان کودکش را با آداب و معاشرت آشنا کند، به شیوه لقمان حکیم عمل کرده بود و انتخاب یک شاگرد کفاش بیقید به چارچوبهای اخلاقی برای این منظور جواب میداد. طهماسب با تذکرهایش به کلاه قرمزی، به بچهها یادآوری میکرد که نباید بیادبی کنند. در آن دورهای که تلویزیون پر از مجریهایی بود که فقط نصیحت میکردند و رگهای از شوخطبعی نداشتند، چی از این بهتر بود که یک مجری از پخش شدن آب دهان عروسک توی صورتش به ستوه بیاید و مدام دستش را جلوی دهان او بگیرد و یک جاهایی از دستش آچمز شود؟ کلاهقرمزی، در محیط بستهی جامعه دهه هفتاد، مثل یک سوپاپ اطمینان عمل کرد. مقابل تمام دستورالعملهای تربیتی ایستاد و با شیطنتهایش باب جدیدی را در آن دوره باز کرد.
حالا حدود سی سال بعد از تولد کلاه قرمزی، طهماسب بار دیگر در نقطه شروع ایستاده است و بچه در برنامه «مهمونی» یک جورهایی در امتداد شخصیت کلاه قرمزی در «صندوق پست» است. اینبار جملاتی مثل «پارو ول کن بچه»، «جورابمو چیکار داری؟» «جورابمو در نیار» را از زبان طهماسب در مقابل بچه میشنویم. با این تفاوت که بچه، کودکی قانونگریز و بیاعتنا به آداب و معاشرتی است که در سال 1401 زندگی میکند. طبیعتا بیادبیها و فحشها و رفتارهایش شکل جدیدی به خود گرفته و کلماتی از دهانش بیرون میآید که شنیدنش از زبان کودکان امروزی زیاد هم بعید نیست. خیلی راحت و بیدردسر فحش میدهد، مثل نقل ونبات «گمشو بابا و خفه شو» از دهانش بیرون میآید، آقای مجری را تهدید به کف گرگی زدن میکند و بیمحابا عباراتی مثل: «روی مخ من نرو»، «به تو چه»، «بیشخصیت» را به کار میبرد. با وجود همه اینها، لطافت کودکانه دارد، شیطنت میکند، احساساتی است و از اینکه طهماسب به دلش راه میآید و او را پیش خودش نگه میدارد لذت میبرد. برای همین است که مدام قول میدهد با ادب شود.
تفاوت مهم دیگر میان صندوق پست و مهمونی، به سنوسال طهماسب برمیگردد. اگر یکبار دیگر ویدئوهای منتشر شده از صندوق پست نگاهی بیندازیم متوجه میشویم که طهماسب مدام با کلاهقرمزی جروبحث میکند، کلافه میشود و خیلی بیشتر روی شیطنتهایش حساس است. درحالیکه در مواجهه با بچه، حساسیتهایش کمتر است. او حالا دیگر بیشتر شبیه به یک پدربزرگ رفتار میکند تا یک پدر. خیلی بیشتر در مقابل او نرمش نشان میدهد و جالبتر اینکه انتظارش این نیست که بچه کاملا با ادب و طبق چارچوب رفتار کند. مثلا به او میگوید فحش ندهد و به جایش داد بزند یا اول فحشهایش را با او چک کند. در صورتی که طهماسب در جایگاه آقای مجری، هیچوقت چنین امکاناتی در اختیار کلاه قرمزی نمیگذاشت. هنوز سه قسمت از شروع مهمونی نگذشته، بچه با این ویژگیها و تعامل جذابی که با طهماسب دارد به یکی از جذابترین کاراکترها تبدیل شده و باز هم ترفند طهماسب در استفاده از شخصیتی بیادب و بددهان برای آموزش آداب و معاشرت به کودکان، جواب داده است.