سما بابایی | پنج سال از توقیفِ «قاتل و وحشی» گذشته و حالا «حمید نعمتالله» میخواهد فیلمِ جدید خود را بسازد: رخ. این خبر خوبی برای کسانی که حوصلهشان از دیدنِ این همه کمدیهای سطحی و فیلمهای میانمایه سر رفته و دلشان میخواهد اثری روی پرده ببیند که برایشان یادآورِ «سینما» باشد با همان اعجازی که حالا دیگر آنقدر برای ذهنِ مخاطبِ ایرانی دور مینماید که انگار جز خاطرهای مبهم از آن باقی نمانده است. پس از همین روزها که تازه پیشتولید این فیلم رقم خورده، برای روی پرده آمدنِ آن لحظهشماری میکنیم.
به گزارش فیلمنیوز، نعمتالله استاد به تصویر کشیدنِ آدمهای جانبهلب رسیده است. آدمهایی مستاصل که دارند روزگارِ غریبِ وحشتناکی را ازسر میگذرانند و در جامعهای که هیچ روی خوشی به آنان نشان نمیدهد، سرگردانند. او برای به تصویر کشیدنِ این آدمها البته که هیچگاه به ورطهی سانتیمانتال نیفتاده و به ژشتهای متداولِ سینماگرانِ بیاندیشه با ظاهری روشنفکرنما نیفتاده و با آگاهی عمیق به مردمان، تصویری عریان از اجتماعِ کنونی را به تصویر کشیده است، برای همین هم هست که هر اثرِ او تلنگری به مردمانِ خواب زدهاند.فیلمهای او چنان آینهوار و بیپیرایه و بیبزک، زندگی را به تصویر میکشد که آدم میخواهد در میانهی اثرش، برای لحظاتی فیلم را متوقف کند و از این همه صراحتِ نامطبوع رهایی یابد، اما آنوقت با تجربه زیستهاش از این همه اتفاقات چه کند؟ به بهانهی آغاز پیشتولیدِ رخ، نگاهی گذرا به آثار او داشتهایم. او البته فیلمهای تلویزیونی بسیاری نیز ساخته که از آن عبور کردهایم.
بوتیک | 1382
بوتیک (اولین ساختهی حمید نعمتالله) همچنان یکی از بهترین آثارِ این کارگردان و نویسنده و البته بازیگرانی است که در آن ایفای نقش کردند. فیلم شگفتی جشنوارهی بیست و دوم فیلم فجر شد (نعمتالله سیمرغ بلورین بهترین فیلم اول را گرفت)و از همان ابتدا، نوید ظهورِ کارگردانی را داد که حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. نعمتالله در «بوتیک» زندگی آدمهایی را تصویر میکند که هر کدامشان بارِ سرنوشتِ تلخِ خویش را به دوش میکشند. انسانهایی آسیبپذیر و زخمخورده از جامعهای بیمار. او در این فیلم از فقر میگوید، از تنهایی، از اعتیاد و خیانت و تجاوز و مناسبات بیرحمانهی جامعه را به تصویر میکشد و البته تنها به روایتِ صرف از این اتفاقات نمیپردازد و سعی میکند به وسعِ مقدوراتِ زمانی یک فیلم، آنان را موشکافی هم کند.
نعمتالله در این فیلم جسارتِ بسیاری در انتخاب بازیگران از خود نشان داد. محمدرضا گلزار، آنزمان بازیگر فیلمهای تجاری بود؛ اما نعمتالله در نقشِ یک جوانِ عاصیِ جنوب شهری چنان بازی خوبی از او گرفت که حالا بعد از دو دهه، همچنان در کارنامهی او یکتا مانده است و این افسوس را برای سینمای ایران باقی گذاشته که شاید میشد او را حیفِ آثارِ تجاری و سخیف نکرد. او در این فیلم نقشِ «جهان» را بازی میکند. مردی کمحرف و درونگرا که انگار جسارتِ چندانی در زندگی ندارد و شرایطِ موجود را با تمامِ بدیشان پذیرفته، اما در بزنگاهی حساس، دست به کنشی نمادین میزند.
همه چیز از یک شلوارِ جینِ برفی آغاز شده است، روزی که اتی برای خرید این شلوار به بوتیکی رفته که جهان در آن فروشندگی میکند و حالا آنان در یک صبحِ زود، وقتی شهر هنوز خواب است، همدیگر را ملاقات میکنند. از همان اولین دیدار انگار پیوندِ میانِ جهان و اتی شکل میگیرد؛ رابطهای عاشقانه و درامی چند لایه. نعمتالله از همین بستر برای بیانِ آسیبهای اجتماعی و مسایلِ مبتلابه جامعه استفاده میکند. بوتیک درست بیست و یک سال پیش ساخته شد و حالا میتوان به جرات آن را یک فیلمِ «کالت» دانست؛ فیلمی که همچنان جریانساز و فرهنگساز است و کارگردانان دیگر سعی کردند، آثاری شبیه به آن بسازند که البته هیچکدامشان موفقیتِ نعمتالله و بوتیکش را به دست نیاوردند.
بیپولی | 1386
بیپولی دومین تجربهی فیلمسازی نعمتالله فضایی متفاوت با فیلم اولِ این کارگردان داشت و البته پیامی یکسان. نعمتالله در این فیلم با قصهای سرراست و آدمهای ملموس، فیلمی سرگرمکننده و البته ماندگار خلق میکند. «بیپولی» همچون بوتیک مضمونِ تلخی دارد، اما لحنی که کارگردان برای این فیلم در نظر میگیرد، کاملا متفاوت از اولین اثرش است و بههمین خاطر در نگاهِ نخست، با لحنی سرخوش در اثر روبهروییم که پُر است از لحظاتی طنزآمیز و همین از تلخی زندگی آدمهایی که فقر دارد کمرشان را میشکند، میکاهد. نعمتالله از این ترفند بهره بِرد تا فیلم بهاندازهی «بوتیک» تلخ نباشد؛ اما بار دیگر دغدغههای اجتماعی خود را با صراحت در آن بیان کرد.
وقتی «بیپولی» ساخته شد، کارگردانش هشداری جدی دربارهی از بینرفتنِ طبقهی متوسط (همان طبقهای که میتواند این جامعه را به مرزهای جامعهای دموکراتیک رهنمون کند) داد و سالهای نهچندان زیادی طول نکشید که این اتفاق افتاد. فیلم در سالِ 86 ساخته شد و حالا با جامعهای روبهروییم که دچار بحران اقتصادی بزرگی ناشی از افزایش قیمت دلار شده است و وضعیت روز به روز وخیمتر میشود، آنقدر که طبقهی متوسط در حالِ کشیدنِ نفسهای آخر خود است و بسیاری به سرنوشتِ ایرج مبتلا شدهاند. شاید به همین خاطر است که اگرچه «بیپولی» نتوانست جریانسازی بوتیک را داشته باشد، اما حالا پس از سالها همچنان طراوت و کارکرد خود را حفظ کرده است. به هر روی پرداخت مناسب و کاملا نوی نعمت الله به مسئلهی بی پولی نشان داد که او همواره چیزی در چنته دارد که با آن، مخاطبان را غافلگیر کند.
وضعیت سفید | 1390
وضعیت سفید درباره یکی از مهمترین برهههای تاریخ معاصر ایران است. یعنی جنگ تحمیلی و به طور ویژه دوران بمبارانهای تهران که برمیگردد به اواخر جنگ و اواسط دهه شصت. در سریال حمید نعمتالله با خانوادهای روبهرو هستیم که استعارهای کوچک از جامعه بزرگ ایرانی است. خانوادهای پر تضاد که هر عضوش بخشی از روحیه مردم ایران را نمایندگی میکند و نمونهای از خلقو خوهای متفاوت مردم را به نمایش میگذارد. مردمی که هم طینت و فطرت متفاوتی دارند و هم اهداف و مدل زندگیشان باهم اختلافات فاحشی دارند. درست شبیه به متن جامعه، در این خانواده هم با افرادی سروکار داریم خوب، بد یا خاکستری. شخصیت اصلی این جهان اپیک و اسطورهای امیرمحمد گلکار است. امیر محمد نخ تسبیح بین باقی کاراکترهاست هرچند در بخشهایی از داستان امیر محمد به حاشیه رانده میشود و هرکدام از شخصیتهای دیگر بسته به داستانشان در مرکز توجه قرار میگیرند.
آرایش غلیظ | 1394
سومین فیلم بلند سینمایی حمید نعمت الله، اثری متفاوت در کارنامهاش به حساب میآید. فیلم اگرچه گاهی از رئالیسم فاصله میگیرد، اما لحظهبهلحظهی اثر یادمان میاندازد که این فیلمِ «حمید نعمتالله» است. او در این فیلم نیز جامعهای را تصویر میکند که آدمهایش همه قصد سواستفاده از دیگری را دارند و تنها به منافعِ شخصیشان فکر میکنند. او دربارهی آدمهایی میگوید که در مسابقهای جنونآمیز در حالِ ویرانی خود و دیگران هستند.
او در این فیلم، شخصیتهای جذاب و بکری نمایش میدهد و اتمسفری غریب و البته دیوانهوار. نعمتالله با بیرحمی، تصویری تلخ از زندگی انسانهای تنها و آسیبپذیری را پیش روی ما قرار دهد که در یک جهان متناقض، آشفته و پر از حیله و دسیسه سرگردان هستند. در جهانی که او خلق میکند، هیچ راهِ رستگاریای وجود ندارد و انگار همه باید قربانی شوند و اتفاقا آنکه از همه ظالمتر است به عقوبتِ کمتری دچار میشود. کارگردان در این فیلم بار دیگر، پیشگویانه وضعیت بیثبات اجتماعی و اقتصادی را بیان کرد تا در سالهای بعد آدمها آن را به خوبی لمس کنند و یادشان بماند که بیدلالی و دغل بازی و کلاهبرداری، نمیتوان در این جامعه نفس کشید. شخصیتهای آرایش غلیظ آدمهای بازنده و شکست خوردهای هستند که میخواهند یکشبه پولدار و خوشبخت شوند؛ اما در یک لحظه تمام آرزوهایشان دودِ هوا میشود. در این اثر نیز بازی بازیگران همگی درخشان و جزو بهترین نقشآفرینیهایشان به حساب میآید.
رگ خواب | 1395
«رگِ خواب» فیلم میناست. اثر تنها یک داستان و یک شخصیت اصلی دارد که کار را برای هر فیلمسازی دشوار میکند؛ اما نعمتالله بهخوبی از پسِ این چالش برآمده است. مونولوگهای مینا که از همان آغازِ فیلم آغاز میشود، کمکِ بسیاری به کارگردان کرده است و البته مجاورت خانهی این زن با کلاس موسیقی هم حس شاعرانهای به تکگوییها داده است. تمامِ میزانسنها و ایدههای خلاقانه تصویر و نورپردازی حرفهای فیلم در خدمتِ میناست؛ حتی انتخابِ لنزها و جای قرارگیری دوربین و درست به همین خاطر است که مخاطب با مینا همراه میشود و کنارِ او عشقریال خیانت، طردشدگی و حقارت را تجربه میکند.
مینا (لیلا حاتمی) پس از جدایی از همسرش در گیر و دار سر و ساماندادن به زندگی خود و جستوجوی کار است که با کامران (کورش تهامی) آشنا میشود. زندگی او درست از همین لحظه در مسیر جدیدی قرار میگیرد و او را دچارِ یک عشق ویرانگر میکند، اتفاقی که باید دلیلِ آن را نه در یارِ خطارکار که در خودِ او جستوجو کرد. زنی ضعیف و وابسته که انگار همواره به یک مرد نیاز دارد تا بتواند هویت پیدا کند. کامران را عشقِ مینا ساخته است، مردی جذاب و کامل و ایدهآل؛ اما زمانی که تصورِ مینا از او به هم می خورد، تماشاگر با کامرانی مواجه میشود که مثل هر انسانِ دیگری نقاط ضعفی دارد و حتی شاید بیش از حدِ معمول، خودخواهی و بدجنسی. با تمامِ اینها «رگخواب» به هیچ عنوان فیلمی زنانه نیست و میتوان آن را بیش از هر چیز یک فیلمِ انسانی قلمداد کرد و همراه شدن با آدمی که در حالِ تجربهی یک نوع اضمحلال و فروپاشی روانی- عاطفی است. انسانی در حال دستوپا زدن با یک فرسایش درونی که در نهایت میتواند از آن برهد و زایشی دوباره را تجربه کند. لیلا حاتمی در این فیلم یکی از بهترین بازیهای عمرِ خویش را انجام داده است. مینا نمایندهی زنانی عاشق است و خیانتدیده که زندگیشان با درد و رنج و موسیقی همراه است و ناگزیرند تا فصلی نو در زندگی خویش آغاز کنند.
شعلهور | 1397
پنجمین فیلم سینمایی کارنامه حمید نعمتالله پس از «بوتیک»، «بی پولی»، «آرایش غلیظ» و «رگ خواب» همچون دیگر آثارش ابعاد مختلف انسانی را از منظری تازه، ساده و موشکافانه مورد توجه قرار داده است. او در این فیلم یک رذیلت اخلاقی (حسادت) را به تصویر میکشد، اما نعمتالله به این سوژهی بهظاهر تکراری چنان میپردازد که درامی جسورانه و غیرتکراری رقم میخورد. نعمتالله در این فیلم نیز چون :رگ خواب» از حضور راوی و نریشنِ شخصیت محوری بهره میگیرد تا مخاطب را با واگویههای درونی او آگاه کند: «انگار رخت بیچارگی تنمه، هرچی تنم کنم فرقی نداره» کارگردان در این اثر قصهی خود را در راستای جهانِ تماتیکِ فیلم گسترش میدهد تا تماشاگر را کاملا با شخصیت همراه کند و البته در این راه از میزانسنهای خاص خود بهره میگیرد تا داستانی تاثیرگذارتر را به نمایش بگذارد.
فریدِ «شعلهور» مردی سرخورده و رهایافته از اعتیاد است که همچنان با تبعات ناشی از آن زندگی میگذراند. همسرش او را ترک کرده و نمیتواند مسئولیت نگهداری از پسر نوجوانش را به عهده بگیرد و به همین خاطر باید مدام سرکوفتِ دیگران حتی مادرش را بشنود. او در تمام ابعادِ زندگیاش شکست خورده است و همین نوعی عدم اعتماد به نفس را برای او به ارمغان آورده است و بههمین خاطر التیامِ شکستهای خود را تنها در این ماجرا میبیند که به انسانهای موفق حمله کند. نعمتالله در این فیلم نیز تصویری دقیق از جامعه ی خود را به نمایش میگذارد. به دور و اطرافتان نگاه کنید، آدم های بسیاری را مشاهده میکنید که ناامید، بازنده، در تلاش برای تحقیر دیگری و سرشاز از عقده و حقارت هستند و فرید انگار یکی از آنان، یکی از ماست؛ همانقدر ملموس. قهرمانِ داستان اما به زاهدان و پس از آن زابل سفر میکند تا از آدمها و اجتماع اطرافش فرار کند؛ اما او خودش را نیز با خود به این سفر برده و این تلخترین بخشِ این داستان است.
قاتل و وحشی | 1400
حمید نعمت اله بعد از شعله ور ، سراغ «قاتل و وحشی» رفت. فیلمی که در کارنامه او یک اثر بسیار متفاوت و البته عجیب محسوب میشد. این فیلم ابتدا با مشکل مالکیت مواجه شد و در ادامه و بعد از حل و فصل این ماجرا با یک سد بزرگ رو به رو شد. سد جدیدی که پیش روی «قاتل و وحشی» کشیده شد ماجرای ممیزی بود. مشکل به پوشش لیلا حاتمی برمیگشت او با سری تراشیده در این فیلم به ایفای نقش پرداخته و همین عامل موجب شد تا به این اثر پروانه نمایش داده نشود. با توجه به اینکه امکان حک و اصلاح این معضل وجود ندارد «قاتل و وحشی» هیچگاه موفق به دریافت پروانه نمایش نشد و به بایگانی رفت. مدتی پیش پروانه نمایش بین المللی فیلم صادر شد و همه منتظر انتشار نسخه غیرقانونی آن بودند که هنوز این اتفاق برای فیلم آخر نعمت اله نیفتاده است. آنهایی که «قاتل و وحشی» را دیدهاند از این فیلم به عنوان یک اثر پیش رو، عجیب و متفاوت یاد کردهاند.