ماهور الوند در نهمین شب نوروز 1401 مهمان برنامه «روبرو» بود. او در این گفتوگو از چگونگی ورود به بازیگری، مشورت با پدرش سیروس الوند برای انتخاب نقشها، حواشی سریال «نهنگ آبی»، همکاری با سیروان و زانیار خسروی در سریال «حرفهای»، نقش متفاوتش در «عنکبوت» و … گفت. بخشهای مهمی از صحبتهایش را مرور میکنیم
♦ هیچوقت وسوسه دیدن شدن در من وجود نداشته. اصلا یکی از دلایلی که تئاتر برایم شیرینتر بود به همین مسئله برمیگشت که دوست نداشتم توی خیابان من را بشناسند. برای بازیگران تئاتری خیلی کمتر این اتفاق میافتد. دوست نداشتم وقتی میخواهم به یک خرید ساده یا رستوران بروم، من را بشناسند. بعد از فیلم «دختر» تنها چیزی که من را اذیت میکرد این مسئله بود. حتی یادم است یکیدوجا که میرفتم و آدمها من را میشناختند میآمدم بیرون.
♦ پدرم مخالف بود در فیلم «هتتریک» بازی کنم. اصلا در سلیقه پدرم نبود و رامتین لوافی را هم نمیشناخت. گفت بعید میدانم از این فیلم چیزی دربیاید اما گفتم میخواهم بروم. تا آخر هم مدام میگفت اشتباه کردی. وقتی برای این فیلم سیمرغ گرفتم، یک مقدار بهم اعتماد کرد. فهمید دیگر دارم یاد میگیرم چه مسیری را انتخاب کنم.
♦«ملی و راههای نرفته» اولین و آخرین کاری بود که من سر سکانسهای سختش خیلی استرس کشیدم. بعد از تجربه این کار وقتی به سکانسی برمیخورم که احساسی است و گریه و جیغوداد دارد و اکتی دارد که از من خیلی دور است خیلی راحتتر با آن برخورد میکنم.
♦ واقعا فکر نمیکردم بازیام در فیلم «چهارراه استانبول» دیده شود. وقتی نامزد شدم مطمئن بودم سیمرغ نمیگیرم. در آن مقطع همین که نقشم دیده شده بود، برایم اندازه چهار تا سیمرغ ارزش داشت.
♦ در «نهنگ آبی» اتفاقی که خودمان براایش برنامهریزی کرده بودیم و مخاطبان انتظار داشتند نیفتاد. ما چالشهایی سر آن کار داشتیم و درگیر یک سری حواشی شدیم که مسیر آنطور که نویسنده و کارگردان و تهیهکننده پیشبینی کرده بودند پیش نرفت. با این حال برایم تجربه خوبی بود. چون اولین بار بود یک کار طولانی مدت را تجربه میکردم.
♦ خیلی از بازیگران وقتی میفهمند قرار است جلوی یک خواننده، فوتبالیست یا کسی که بازیگر نیست بازی کنند ابتدا کمی گارد میگیرند اما من در سریال «حرفهای» و همکاری با زانیار و سیروان خسروی، چنین حسی نداشتم. به این فکر میکردم اگر این دو نفر استعدادش را داشته باشند و گروه بتواند دو تا بازیگر معرفی کنیم خیلی کار بزرگی است. برایم جذاب بود قرار است مقابل یک خواننده کار کنم.
♦ نقشی که در فیلم «عنکبوت» بازی کردم برایم خیلی سخت بود. سعی کردم به آقای ایرجزاد اعتماد کنم. چون قبل از ساختن این فیلم، سالها درباره شخصیت اصلی فیلم و خانمهای قربانی تحقیق کرده بودند. مستندهای زیادی در این باره بهم نشان دادند. من هرشب اینها را نگاه میکردم. یکی از شخصیتها را در یکی از مستندها انتخاب کردم و به آقای ایرجزاد گفتم اگر موافقید من این را به عنوان الگو انتخاب کنم.
♦ اندازه نقش برایم مهم نیست. اولویت اولم فیلمنامه است. بارها پیش آمده فیلمهایی برای نقش یک بهم پیشنهاد شده اما قبول نکردهام چون به نظرم فیلمنامههای خوبی نبوده. فقط نقش نیست که یک فیلم را میسازد باید همه موارد در کنار هم قابل قبول باشد. در ادامه دلم میخواهد نقشهایی را بازی کنم که تا حالا بازی نکردهام.
♦ما خانوادگی خیلی فوتبالی هستیم. همیشه هر فوتبالی باشد تماشا میکنیم. من چون پدرم پرسپولیسی بود ناخودآگاه من هم پرسپولیسی شدم. پدر و عمویم خیلی سر پرسپولیس و استقلالی بودن باهم بحث و دعوا داشتند اما من از همان کودکی بدون اینکه بشناسم و بتوانم تصمیم بگیرم به سمت پرسپولیس کشیده شدم.
دیدگاهها 1