ماجرای علاقه شخصیت بچه به دختر گلفروش و دعوا کردن به خاطر او، جزو جذابترین نکات قسمت جدید «مهمونی» است.
ماجرا از این قرار است که بچه از ابتدای برنامه به خاطر دعوا با یک پسر قلدر ناراحت است. به طهماسب میگوید پسر را کتک زده چون داشته به یک دختر گلفروش زور میگفته. وقتی طهماسب از او میپرسد: «دختره رو دوست داری؟» او جواب میدهد: «تو رو سننه؟ اینم باید توضیح بدم؟» بعد هم که طهماسب میپرسد: «دختر خوبیه؟» بچه سرش را میاندازد پایین و میگوید: «هوم. همه گلهامو دادم بهش.»
آخر سر هم وقتی طهماسب میخواهد 450 تومان به بچه هدیه بدهد، میگوید یک 450 تومان دیگر هم بدهد برای آن دختر. طهماسب میگوید زندگیات را به پای این دختر نریز و بچه عصبانی جواب میدهد: «باز دخالت کردی تو زندگی خصوصی من؟».
شخصیت بچه از آن ابتدا به عنوان یک کودک کار معرفی شده بود. بچهای که به هیچکس دلبستگی ندارد و جز طهماسب کسی توجهی به او نمیکند. حالا با ابراز علاقه به این دختر گلفروش، وجهی دیگر از شخصیتش را نمایان کرده است.
این اولین بار نیست که طهماسب با ماجرای عشق و عاشقی عروسکهایش روبهرو میشود. او حتی زمانی که در جایگاه یک کارگردان یا مجری برنامههای کودک و نوجوان فعالیت داشت هم این حق را برای گروه سنی پایینتر قائل میشد که به یکدیگر علاقهمند بشوند.
سال 1381 در فیلم «کلاهقرمزی و سروناز»، تصویر جذابی از احساس قلبی کلاهقرمزی به سروناز را به تصویر کشید؛ اتفاقی که در آن زمان عجیب به نظر میرسید. کلاهقرمزی درحالی که قلبش میتپید از دور سروناز را که مشغول نواختن و خواندن بود نگاه میکرد و بعد مثل پسرهای نوجوانی که دلشان میخواهد همه چیزهای جذابی را که دیدهاند نشان فرد مورد علاقهشان دهند، سروناز را با خودش بیرون میبرد و در سطح شهر میگرداند و برایش شعر میخواند.
در مجموعه کلاهقرمزی هم از این اتفاقها کم نداشتیم. بارزترینش ماجرای علاقه ببعی به یک ببعی ماده توریست بود. دختر یک کیف کولهپشتی صورتی انداخته بود، مثل ببعی انگلیسی حرف میزد و به کاهو علاقه داشت. ببعی با دیدن او و فهمیدن نقاط اشتراک زیادی که باهم داشتند، هول میشد و از آقای مجری خواهش میکرد او را جلوی دختر ضایع نکند.
در خود «مهمونی» هم بارها شاهد ماجراهای عشق و عاشقی شخصیت مگس یا کته بودهایم. مخصوصا وقتی که بهرام افشاری مهمان برنامه بود و کته به او ابراز علاقه میکرد.